رسید عید همایون و روزه کرد رحیل
به جام داد فلک روشنایی از قندیل
چو روشنایی قندیل بازگشت به جام
سزدکه من به غزل بازگردم از تهلیل
غزل ز بهر غزالی غزاله رخ گویم
کهکرد خسته دلم را اسیر خد اسیل
چو عشق چشم کحیلش فتاد در دل من
بخیلکرد به من بر به خشم چشم کحیل
به حسن یوسف مصرست و رویم از غم اوست
به رنگ نیل و دو چشمم ز اشک هست چو نیل
خلل رسید به جانم ز عشق آن صنمی
که همگُزیده حبیب است و هم ستوده خلیل
مرکب است ز بخل و ز جود چشم و لبش
که آن به غمزه جوادست و این به بوسه بخیل
ز بخل ناب لب آن صنم دلیل بس است
ز جود صرف تمام است دست خواجه دلیل
صفی حضرت شاه جهان ابوطاهر
جمال جملهٔ اعیان حضرت اسماعیل
یگانه بار خدایی که از فضایل او
همی نهند زمین را بر آسمان تفضیل
مدیحش از دل مداح تیرگی ببرد
چو بوی جامهٔ یوسف ز چشم اسرائیل
گشادهروی و گشادهدل و گشادهکفش
ز مال و جاه بر آزادگان گشاده سبیل
دقایق هنر این است اندک و بسیار
شرایط کرم این است جمله و تفصیل
اگر به دادن روزی کفیل خواهد دهر
کَفَش به دادن روزی کفایت است کفیل
وگر ز مذهب او یک صحیفه نشر کنند
تهی شود همه عالم ز فتنهٔ تعطیل
چو در ستایش او لفظ جزل گوید مرد
به لفظ جَزل دهد مرد را عطای جزیل
مگر ز طبع و ز حلمش خبر نداشت کسی
که گفت باد خفیف آمدست و خاک ثقیل
ایا ز شربت احسان تو رسیده شفا
به جان آن که دلی داشت از نیاز علیل
چو رایت است ادب کش تو دادهای نصرت
چو آیت است خرد کش تو کردهای تاویل
اگر کثیر نیاید جهان تو را نه عجب
که هست نعمت او پیش همت تو قلیل
رسد چو نعره زند مرکبت بشارت فتح
مگر مُبَشِّر فتح است مرکبت به صهیل
برون از آنکه ز غیری جلالت است تو را
به نفس خویش تمامی به ذات خویش جلیل
سخن به جان شنوند از تو ناقدان سخن
چنانکه وحی شنیدی پیمبر از جِبْریل
به دست توست همه ساله نسخت ارزاق
چنانکه نسخت باران بهدست میکائیل
ز بهر آنکه همی جان ز فتنه باز آرد
صریرکلک تو ماند به صور اسرافیل
خیالکین تو بر هر تنی که سایه فکند
فکند سایه بر آن تن خیال عزرائیل
ستارهوار ثنای تو بر شدست بهچرخ
همی ز چرخ کند سوی خاطرم تحویل
ز حرص آنکه بیابد قبول مجلس تو
ز خاطرم به قلم هر زمان کند تعجیل
همیشه تا که به عز و به ذل آدمیان
مدار چرخ ز تقدیر نایب است و وکیل
به نعمت اندر بادند دوستانت عزیز
به محنت اندر بادند دشمنانت ذلیل
خجسته عید و خزان هر دو مژده داد تو را
یکی به جاه عریض و یکی به عمر طویل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعر درباره عید و جمال محبوب و عشق نسبت به اوست. شاعر با زبان زیبا عشق و جذابیت چشمان معشوق را توصیف کرده و ناپایداری عشق را مورد اشاره قرار داده است. او به صفات نیکو و جلال معشوق میپردازد و او را به مقامهای بلند میبرد. در ادامه، شعر به ستایش خدا و نعمتهایی که به مخلوقاتش عطا کرده اشاره میکند و در نهایت به اهمیت خیر و شر در زندگی اشاره دارد. شاعر به صورت کلی، زیبایی و جلال را در طبیعت و انسان بازتاب میدهد و همراه با آن امیدوار است که دوستانش در نعمت باشند و دشمنانش در محنت.
هوش مصنوعی: عید بزرگ فرارسیده است و سفرهای که نماد نور و روشنی است، آماده شده. آسمان با نور و روشنایی خود مانند چراغی در این روز جشن میدرخشد.
هوش مصنوعی: وقتی که نور شمع دوباره به جام برمیگردد، شایسته است که من نیز از ستایش دست بردارم و به سراغ غزل بروم.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و دلربایی یک غزال، شعری گفتم که دل خستهام را به دام عشق گرفتار کرده است.
هوش مصنوعی: وقتی نگاه زیبا و دلربای او به قلب من افتاد، حسود و پرخاشگر شدم.
هوش مصنوعی: ظاهر من به زیبایی یوسف مصری شبیه است و چهرهام غمگین است. رنگ چشمانم مانند نیل است و اشکم همواره میریزد، همانطور که نیل پرآب است.
هوش مصنوعی: عشق آن معشوقی که هم محبوب و هم مورد ستایش است، به جانم آسیب رسانده است.
هوش مصنوعی: چشمان و لبان او ترکیبی از generosity و stinginess هستند؛ یکی از آنها با ناز و عشوهای بخشنده به نظر میرسد و دیگری با بوسههایی که از او دریغ میشود، نشاندهندهی بخلی است.
هوش مصنوعی: از خساست و بخل لب آن معشوق، همین یک نشانه کافی است و از بخشش و generosity او، دست معشوق کاملاً نشاندهنده این موضوع است.
هوش مصنوعی: ابوطاهر جمال، فردی با مقام و منزلت است که همهٔ اشراف و بزرگان به او احترام میگذارند و او را میشناسند.
هوش مصنوعی: تنها یک خداوند وجود دارد که به وسیله فضایل و خوبیهایش، زمین را برتر از آسمان قرار داده است.
هوش مصنوعی: مدح و ستایش او از دل مداح غم را برطرف میکند، مانند بوی خوش لباس یوسف که چشمان یعقوب را مینوازد.
هوش مصنوعی: آزادگان با روحیهٔ خوب و دلباز، همواره به دیگران کمک میکنند و در برابر ثروت و مقام، آزادمردی و بزرگواری خود را حفظ میکنند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هنر در جزئیات و ظرافتها نهفته است و ویژگیهای آن میتواند هم در موارد کم و هم در موارد زیاد به خوبی جلوهگر باشد. به عبارتی، هنر به سادگی میتواند در ابعاد مختلف خود را نشان دهد و در عین حال عمیق و پیچیده باشد.
هوش مصنوعی: اگر روزی و sustenance من به یکی واگذار شده باشد، آن شخص میتواند به خوبی این مسئولیت را به انجام برساند.
هوش مصنوعی: اگر از مذهب او کتابی منتشر کنند، همه جهان از آشوب عدم عبادت خالی خواهد شد.
هوش مصنوعی: وقتی مردی در ستایش او به کلامی قوی و زیبا سخن بگوید، او نیز به او پاداشی بزرگ و ارزنده میدهد.
هوش مصنوعی: کسی که گفت باد ملایم وزیده و خاک سنگین است، باید از سرشت و صبر او مطلع بوده باشد.
هوش مصنوعی: آیا بادهی مهربانی تو به شخص نیازمند و دردمندی شفا داده است؟
هوش مصنوعی: وقتی که ادب و آداب را به خوبی رعایت کنی، به گوهر نصرت و پیروزی دست پیدا میکنی. همچنین وقتی که خرد و عقل را به کار بگیری، معنای عمیق و درست را از آن استخراج میکنی.
هوش مصنوعی: اگر کثیر به سراغ تو نیاید، جای شگفتی نیست که نعمتهای او در نظر همت تو کم به نظر برسند.
هوش مصنوعی: زمانی که مرکب تو با صدای نعرهای به جلو میرود، آیا خبر پیروزی تو به گوش میرسد؟ آیا این صدا خود نشاندهنده پیروزی تو نیست؟
هوش مصنوعی: فراتر از اینکه عظمت تو به خاطر دیگران باشد، خودت به تنهایی و به ذات خودت بزرگ و باارزش هستی.
هوش مصنوعی: سخن تو باید به دل مردم بنشیند، مثل پیامی که پیامبر از جبرئیل دریافت میکند.
هوش مصنوعی: همه ساله تأمین نیازهای غذایی مردم به دست توست، همانطور که باران توسط میکائیل نازل میشود.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه جان را از فتنهها نجات دهی، صدای قلم تو همچون صدای صور اسرافیل باقی میماند.
هوش مصنوعی: تصور تو مانند سایهای است که بر هر جسدی که بیفتد، سایه مرگ نیز بر آن خواهد افتاد.
هوش مصنوعی: ستارهوار، تو به زیبایی ستایش میشوی و این ستایش مانند ستارگان در آسمان درخشیده است. آسمان به یاد تو و خاطراتت، به گونهای به دلم بازمیگردد.
هوش مصنوعی: به خاطر حرص و ولع برای اینکه بتواند به محفل تو راه یابد، هر لحظه در ذهنم با قلم خود شتاب میزنم.
هوش مصنوعی: همیشه باید به یاد داشت که در زندگی، اوضاع و احوال انسانها تحت تاثیر چرخش تقدیر است و نمیتوان از آن فرار کرد. این چرخش میتواند به انسان عزت و احترام بدهد یا او را به ذلت بیندازد.
هوش مصنوعی: دوستانت در خوشی و نعمت به خوبی و عزیزند، اما دشمنانت در سختی و رنج به ذلت و خواری افتادهاند.
هوش مصنوعی: عید خوشحالکننده و فصل خزان هر دو برای تو خبرهای خوبی دارند؛ یکی به تو مقام و جایگاه بالایی میدهد و دیگری عمر طولانی نصیبت میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تنم به گونه نال و دلم به گونه نیل
جهان ز نیلم نال و روان ز نالم نیل
چو نیل چشم منست از گریستن شب و روز
چراست جای نهنگ اندر آن دو چشم کحیل
رفیق رنجم تا عشق با منست رفیق
[...]
ولایت مه شعبان به روزه شد تحویل
بدل شد این مه با آز و اینت نیک بدیل
به امر باری شیطان شدست بسته به بند
زبان خلق گشاده شدست بر تهلیل
چو نار در دل کفار و نور در مسجد
[...]
جمال دین پیمبر ، تو آن سر افرازی
که نیست بمعالی و مکرمات عدیل
سداد رأی تو در گرد ملک حصن حصین
جناح عدل تو بر اهل شرک گشته دلیل
بجنب حلم تو احنف شده سفیه سفیه
[...]
سپیده دم که بر آمد خروش بانگ رحیل
برفت پیش سرشک من آب دجله و نیل
جهان ز گریه ام از آب گشت مالامال
ز سوز سینه ام آتش گرفت میلامیل
هلاک من چون بوقت وداع خواهد بود
[...]
وجیه دین محمد امیر اسماعیل
که رزق خلق خدا را کف تو گشت کفیل
گشاده است ز دست تو دجله احسان
چنانچه چشمه زمزم ز پای اسماعیل
سواد باصره سائلان کند روشن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.