شراب باید و آتش رباب باید و چنگ
که روز فاخته گونه است و خاک غالیه رنگ
نصیب تن کنم آتش نصیب روح شراب
نصیب گوش خروش رباب و نالهٔ چنگ
نصیب دیده و دل چهر و مهر یار کنم
که او به چهره چو مهر است و بر بتان سرهنگ
رخش چو زهره و ماه و لبش چو شکر و قند
برش چو سوسن و سیم و دلش چو آهن و سنگ
گهی برد بر سمینش از بر من سیم
گهی برد دل سنگینش از دل من سنگ
ز سِحر دیدهٔ اوکوی من شود بابل
ز نقش چهرهٔ او بزم من شود ارتنگ
جون من شَمن نبود در بهار خانهٔ جین
چنو صنم نبود در نگارخانهٔ گنگ
ز باده چون بفروزد رخان نازک و خوب
به خنده چون بگشاید دهان کوچک و تنگ
معاشران ز لب و روی او به خانهٔ خویش
شکر برند به خروار و گل برند به تنگ
جو بر دو عارض سیمین او سه بوسه دهم
ز من کرانه کند وز میان برآرد چنگ
چو آینه است رخ او مگر همی ترسد
که گیرد از نفس من کران آینه زنگ
گر از من آن لب یاقوت رنگ دارد باز
به می فروشکنم شرم او به حیله و رنگ
مکر چو پردهٔ شرم از میانه بردارد
مرا در آن لب یاقوت رنگ باشد رنگ
کدام روز بود کان جهان فروز بود
ننشسته با من و من زلف او گرفته به چنگ
دلم ز صحبت اوگشته مایهٔ شادی
چنانکه طبع امیرست مایهٔ فرهنگ
علاء دولت عالی بهاء دین که رسید
ز بس علاء و بها قدر او به هفت اورنگ
جمال میران اتسز که چون پدر دارد
جلال و مرتبه و ارج و فره و اورنگ
بدو رسیده سه چیز از سه پادشا میراث
سمو زسام و جمال از جم وهش از هوشنگ
سپهر باید مرکب چو او سوار شود
هلال باید زین و مجره باید تنگ
عدو ز بیم چو خرچنگ باز پس گردد
چو سرکشد علمش بر دو پیکر و خرچنگ
کجا به قصد تماشا و آرزوی شکار
به دشت و کوه رود با سنان و تیر خدنگ
کند چو دام کبوتر سرین وگردن کور
کند چو خانهٔ زنبور پشت و پهلوی رنگ
ایا نَبرده سواریکه پیش حملهٔ تو
شود هبا و هدر زور شیر و کبر پلنگ
اگر برهنه کنی تیغ بر لب دریا
بسوزد از تف تیغ تو زیر آب نهنگ
کُلنگ وار بترسد در آشیان سیمرغ
چو باز دار تو بر پای باز بندد زنگ
نهیب و سَهْم تو را در جهان چنان اثرست
که زنگ باز تو سیمرغ را کند چو کلنگ
ز مهر و کینهٔ تو هر کجا رسد اثری
شرنگ شهد شود در زمان و شهد شرنگ
اگر سبق برد از باد اسب تو نشگفت
که پیش اسب تو باد جهنده باشد لنگ
برآید از دل اعدای دولت تو تراگ
چو از کمان تو در رزم بشنوند ترنگ
اگر هزار مبارز چو عمرو و چون طاهر
کنون بیایند از سیستان و از پوشنگ
تو از نشست همه روز فخر داری عار
تو از نبرد همه روز نام داری ننگ
اگر به عصر تو ارژنگ دیو باز آید
به چشم خشم تو چون ارزنی بود ارژنگ
وگر پشنگ در این روزگار زنده شود
چو پشهای بود اندر برابر تو پشنگ
بدین صفتکه تویی در شجاعت و مردی
اگر پدر بفرستد تو را به جنگ فرنگ
صلیب بشکنی و دارها زنی چو صلیب
تن فرنگان از دارها کنی آونگ
کشی ز روم به خوارزم بتپرستان را
فسار بر سر و بر دست بسته پالاهنگ
ایا به دست کرم زایران عالم را
ز پشت و روی برون برده گوژی و آژنگ
خطا بود که به دریا تو را کنم تشبیه
که او مکان نهنگ است و تو خزینهٔ هنگ
شود به دولت تو در کنم چو پارهٔ زر
اگر به نام تو کلکی کنم ز چوب زرنگ
وگر به فر تو نارنگ پیش خویش نهم
ز روشنی چو مه و مشتری شود نارنگ
وگر قیاسکنی شعر شاعران دگر
بود چو قافله و شعر من چو پیش آهنگ
به آب ماند شعرم اگر چه آتش وار
همیشه سوی بلندی همیکند آهنگ
ز من صواب بود در پرستش تو شتاب
ز من محال بود در ستایش تو درنگ
که تو درنگ نکردی و آمدی به شتاب
ز بهر پرسش من نیم شب ز یک فرسنگ
سزد که بقعت خوارزم را دهم تفضیل
چه بر نواحی روم و چه بر ولایت زنگ
که آبروی من آمد ز جانب خوارزم
چو آب مرو که آید ز جانب کیرنگ
همیشه تاکه ز نیرنگ خامهٔ نقاش
بر آب نقش نیفتد به چاره و نیرنگ
بر آسمان سعادت به فرخی زده باد
قضا به خامهٔ نقاش بخت تو نیرنگ
ز دهر بهر نکوخواه تو فلاح و فرح
ز چرخ برخ بداندیش تو غریو و غرنگ
گه صبو تو رامشگران مجلس تو
کشیده تا به شباهنگ چنگ را آهنگ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت یار و لذتهایی که از شراب، موسیقی و عشق حاصل میشود، پرداخته است. شاعر از آتش و شراب به عنوان نمادهایی برای روح و احساسات استفاده کرده و به زیبایی چهره یار، ویژگیهای او و شور و شوق عشق اشاره میکند. او توصیفاتی شاعرانه از رنگها و عناصر طبیعی به کار میبرد تا حس و حال خود را بیان کند. همچنین، به قدرت و شجاعت خود در میدان نبرد اشاره میکند و به این نکته میپردازد که زیبایی و جذبهی عشق و نغمههای موسیقایی میتواند بر زندگی او تأثیرگذار باشد. در نهایت، شاعر اندیشهها و احساسات خود را به شکلی پرشور و گرم به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: باید نوشیدنی خوشطعم و ساز و آواز باشد؛ چرا که امروز روز زیبایی است و خاک همانند پودر خوشبو و رنگارنگ است.
هوش مصنوعی: برای جسمم آتش خواهم و برای روحم شراب، برای گوشم صدای دلانگیز رباب و نالهٔ چنگ را میطلبم.
هوش مصنوعی: میخواهم چهره و محبت یار را به چشم و دل خود هدیه دهم چرا که او مانند ماهی زیباست و بر بتان خوشسیرت برتری دارد.
هوش مصنوعی: چهرهاش مانند زهره و ماه است، لبانش شیرین چون شکر و قند، پوستش مثل سوسن و سیم میدرخشد و دلش محکم و استوار شبیه آهن و سنگ است.
هوش مصنوعی: گاهی او بر سوارکاری خویش از من برتر میشود و گاهی دل سنگینش بر دل من سنگینی میکند.
هوش مصنوعی: از زیبایی و جاذبهٔ چشمان او، دلم شبیه به شهر بابل پر از شگفتی میشود و با دیدن چهرهاش، زندگیام مانند یک جشن باشکوه و شاداب میشود.
هوش مصنوعی: جان من، بهار خانه جین بانویی در آن نبود، و در نگارخانه گنگ نیز مجسمه زیبایی وجود نداشت.
هوش مصنوعی: وقتی شراب بر چهرههای زیبا و نازک اثر میگذارد و لبهای کوچک و نازک با خنده باز میشوند، جلوهای دلربا به وجود میآید.
هوش مصنوعی: دوستان و آشنایان از زیبایی و دلربایی او آنقدر شادمان میشوند که به خانههای خود میروند و همچون کسی که با شکر و گل انباشته شده باشد، از غم و اندوه خود دور میشوند.
هوش مصنوعی: من بر هر دو گونه زیبا و نقرهگون او سه بوسه میزنم، آن بوسهها در کنار، او را به عشق خود به تنگنا میکشاند و از دل برمیخیزد موسیقی دلانگیز.
هوش مصنوعی: چهرهاش مانند آینه است و شاید از آن میترسد که نفس من باعث کدر شدنش شود، همانطور که آینه ممکن است زنگ بزند.
هوش مصنوعی: اگر آن لبها که رنگ یاقوت دارند از من باشد، باز هم شرم او را با دقت و فریب میفروشم.
هوش مصنوعی: وقتی مکر و فریب پردهٔ شرم را کنار بزند، آنگاه بر آن لبهای یاقوتی رنگ، زیبایی و طراوتی شگفتانگیز نمایان خواهد شد.
هوش مصنوعی: کدام روزی بود که همچون نورانیت جهان، او با من نشسته بود و من زلفهایش را در دست داشتم؟
هوش مصنوعی: دل من از گفتگوی او پر از شادی شده است، مثل اینکه طبیعت امیر به علم و فرهنگ آراسته است.
هوش مصنوعی: علاء دولت، شخصیت بزرگی به نام بهاء الدین است که به خاطر ویژگیها و مقام خود در سطحی بالاتر از دیگران قرار دارد و مقام او حتی در برابر هفت آسمان نیز برجسته و مهم است.
هوش مصنوعی: زیبایی امیران همچون زیبایی پدرشان است، زیرا او دارای مقام و بزرگی و ارزش و فضیلت است.
هوش مصنوعی: سه چیز از سه پادشاه به او رسیده است: زیبایی و شکوه از جمشید، هوش و ذکاوت از هوشنگ، و صفا و خلوص از سام.
هوش مصنوعی: آسمان باید مانند یک سوارکاری چالاک عمل کند، هلال ماه نیز به شکل زین درآید و مسیر حرکت باید محدود و مشخص باشد.
هوش مصنوعی: دشمن از ترس، مانند خرچنگ به عقب بر میگردد وقتی که بلا یا خطری را احساس کند، اما زمانی که قدرت او بر دو جنبه یا وجههاش نمایان شود، دوباره به جلو میآید.
هوش مصنوعی: به کجا برویم تا زیباییها را مشاهده کنیم و به دنبال شکار به دشت و کوه، با نیزه و تیر برویم؟
هوش مصنوعی: پرندهای که در دام افتاده، سر و گردنش را به درد میآورد. مثل خانهٔ زنبوری که رنگ و طرح خاصی دارد و در ساخت آن به جزئیات توجه شده است.
هوش مصنوعی: آیا کسی که توانایی مقابله با حملهی تو را داشته باشد، برایش بیفایده است زور شیر و arrogance پلنگ؟
هوش مصنوعی: اگر شمشیر را نزدیک لب دریا بگذاری، حرارت آن به حدی است که حتی زیر آب نهنگ هم میتواند باعث سوختن شود.
هوش مصنوعی: هر کلمهای که از ته دل و با احساس بیان میشود، تأثیر خود را دارد. اگر در خانه سیمرغ، به عنوان نمادی از قدرت و زیبایی، کاشته شوید، حتی شکلی کوچک یا ضعیفتر هم میتواند ترس و اضطراب به وجود بیاورد. این تصویر نشان میدهد که در برابر عظمت و زیبایی، حتی چیزهای کوچک نیز ممکن است دچار هراس شوند. وقتی به چیزهای بزرگتر مینگری، قدردانی و احترام بیشتری پیدا میکنی.
هوش مصنوعی: صدای تو و تأثیر سخنان و رفتارهایت در جهان چنان قوی و عمیق است که میتواند آهنگ را از سیمرغ، این موجود افسانهای، به نواهای دیگر تبدیل کند.
هوش مصنوعی: از محبت و نفرت تو هر جا که نشانهای به جا بماند، تلخی و شیرینی در زمان جابهجا میشود و این دو احساس با هم در هم میآمیزند.
هوش مصنوعی: اگر اسب تو از باد سریعتر باشد، تعجبی ندارد، زیرا باد در برابر سرعت اسب تو به عقب میافتد و ناتوان میشود.
هوش مصنوعی: از دل دشمنان تو، صدای تو چون ز نواهای کمان در میدان جنگ به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: اگر هزار جنگجو مانند عمرو و طاهر از سیستان و پوشنگ بیایند، باز هم تلاش آنها تاثیری نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: تو به خاطر نشستن و استراحت کردن در طول روز به خود میبالی، اما از نبرد و جنگیدن در طول روز خجالتزدهای و ننگت میآید.
هوش مصنوعی: اگر در زمان تو دیو ارژنگ دوباره ظاهر شود، در نگاه خشمگین تو مانند یک تکه چوب بیارزش خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر پشنگ در این دوران زنده شود، مانند پشهای خواهد بود در برابر تو، پشنگ.
هوش مصنوعی: اگر تو به خاطر شجاعت و مردانگی چنین ویژگی داری، حتی اگر پدرت تو را برای جنگ به خارج بفرستد، باز هم قابل احترام و ستایش هستی.
هوش مصنوعی: اگر صلیب را بشکنی و دارها را بیندازی به زمین، همینطور که افرادی که در غرب تحت فشار دار قرار میگیرند را به آونگ تبدیل کنی، در حقیقت، شکستن نمادهای قدرت و ظلم است.
هوش مصنوعی: تو از سرزمین روم به سوی خوارزم میروی و بتپرستان را به وسیله آویختن زنجیر و بند، به سر و دست بسته مینگری.
هوش مصنوعی: آیا با لطف و کرم خود، زائران را از دنیای بیرون میکشی و به دنیای دیگری میبری؟
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که مقایسه کردن تو با دریا اشتباه است، زیرا دریا محل زندگی نهنگان است، در حالی که تو مانند گنجینهای با ارزش و بینظیر هستی. این بیان به اهمیت و ارزش فرد اشاره دارد و نشان میدهد که تو فراتر از مقایسههای عادی هستی.
هوش مصنوعی: به خاطر نعمتها و خوشبختیهایی که از آن تو میرسد، اگر ناگهان به تو پناه آورم، مانند تکهای زر درخشان خواهم بود. حتی اگر برای جلب توجه تو به نیرنگی از چوب زرین دست بزنم.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی که زیبایی تو مانند نارنگی باشد، آن را در کنار خود قرار بده. چون با روشنایی تو، مانند نور ماه و مشتری، نارنگی هم زیبا و درخشان خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی شعر شاعران دیگر را با شعر من مقایسه کنی، شعر آنها مانند کاروان است و شعر من مانند پیش آهنگ آن.
هوش مصنوعی: شعر من مانند آب است، اما مانند آتش همیشه به سمت ارتفاعات و اوج میرود و تلاش میکند.
هوش مصنوعی: از من در پرستش تو شتابان بودن مناسب بود، و از من دور از عقل است که در ستایش تو تأخیر کنم.
هوش مصنوعی: تو بدون معطلی و به سرعت آمدی تا به سوال من پاسخ دهی، نیمه شب از یک فرسنگ دورتر.
هوش مصنوعی: شایسته است که من منطقه خوارزم را برتر از سرزمینهای روم و زنگ ذکر کنم، زیرا ارزش و اهمیت ویژهای دارد.
هوش مصنوعی: آبرویم از طرف خوارزم در خطر است، مانند آبی که از طرف کیرنگ به سمت مرو میآید.
هوش مصنوعی: همیشه باید مراقب باشیم که نقشهها و ترفندها نتوانند برای ما مشکلاتی ایجاد کنند و ما را فریب دهند. تنها در این صورت است که میتوانیم از آسیبها و نیرنگها در امان بمانیم.
هوش مصنوعی: در آسمان خوشبختی، بادی از سرنوشت وزیده است و قلم نقاشی که بخت تو را میکشد، در حال رقم زدن نیرنگی است.
هوش مصنوعی: از زمان و ایام به نفع خوبخواهان، خوشی و موفقیت به دست میآید؛ اما از جانب زمانه، برای کسانی که بداندیش هستند، تنها ناله و نگرانی نصیبشان میشود.
هوش مصنوعی: گاهی در مجلس شراب، رامشگران به هم میپیوندند تا شب فرابرسد و با چنگ، آهنگی بسازند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بکوه ساوه (ساده) ز تو مرگ بر نخواهد گشت
همی دراید در روی تو از آن آژنگ
اگر نخواهی بر دشت ساوه شو بنشین
وگر بخواهی درشو بقلعۀ بشلنگ
خدایگان جهان خسرو بزرگ اورنگ
بر آوردندهٔ نام و فرو برندهٔ ننگ
شَهِ ستوده به نام و شه ستوده به خوی
شهِ ستوده به بزم و شهِ ستوده به جنگ
چو آفتاب سر از کوه باختر بر زد
[...]
ز موج دریا این آبر آسمان آهنگ
کشیر رایت پروین نمای بر خرچنگ
مشعبد آمد پروین او ، که در دل کوه
چو وهم مرد مشعبد همی نماید رنگ
سپهر رنگین زو گشت کوه سیم اندود
[...]
شبی دراز، می سرخ من گرفته به چنگ
میی بسان عقیق و گداخته چون زنگ
به دست راست شراب و به دست چپ زلفین
همیخوریم و همی بوسه میدهیم به دنگ
نبیذ و بوسه تو دانی همی چه نیک بود
[...]
ایا فروخته از فر و طلعتت او رنگ
زدوده رای تو ز آیینه ممالک زنگ
بلند رای تو خورشید گنبد دولت
خجسته نام تو عنوان نامه فرهنگ
ز نور رای تو مانند روز گردد شب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.