چه پیکرست ز تیر سپهر یافته تیر
به شکل تیر و بدو ملک راست گشته چو تیر
کجا بگرید در کالبد بخندد جان
کجا ببارد بر آسمان بتازد تیر
ز نادرات جواهر نشان دهد به سرشک
ز مشکلات ضمایر خبر دهد به صریر
هر آنچه طبع براندیشد او کند تألیف
هر آنچه وهم فراز آرد او کند تفسیر
محررست ز حکم خدای و امر رسول
چه در اَنامل مفتی چه در بنان دبیر
بدو محرر و کاتب همیشه محتاجند
که آیتی است ز بهرکتابت و تحریر
بساط و خوابگه او بود ز سیم و اَدیم
کلاه و پیرهن او بود ز مشک و عبیر
همی ندانم تا عاشق است یا معشوق
که گه بهگونهٔ لاله است و گه به رنگ زریر
گهی به چشمه چو ماهی گل سیاه خورد
گهی چو مرغ زند برگل سفید صفیر
بهکودکی همه با شیر باشدش صحبت
از آن پرستش پیران کند چو گردد پیر
به شیر خویش بپرورده است و این عجب است
که او به شیر هماکنون همی فشاند قیر
اگر نه تارک او شد شکنج زلف بتان
چرا ز قیر همی نقشها کند بر شیر
ز حلق خویش زبان ساخته استگاه سخن
ز فرق خویش قدم ساخته است گاه مسیر
به جسم هست مریض و بهعقل هست صحیح
به چشم هست ضریر و به فهم هست بصیر
ندیدهام به جهان پیکری عجبتر از او
که هم صحیح مریض است و هم بصیر ضریر
به خیزران و صدف ماند او بهدست کفات
اگر بود صدف و خیزران بهبحر و غدیر
به ذات خویش مر او را شرف نبود و خطر
به خدمت شرفالدین شریفگشت و خطیر
وجیه ملک جمالکفات بو طاهر
که یافت در نظر از عین جوهر تطهیر
ستوده سعد علی مهتریکه سعد و علو
نصیب دولت او کرد کردگار نصیر
بزرگوار جهان است و پیش همت او
بود هزار جهان بزرگوار حقیر
صفای صورت او را طراز قدرت کرد
کجاکشید بهمقدور بر خط تقدیر
بود بهقدرت او ذات قادری بهکمال
مصوری که مر او را چنین بود تصویر
بهحَلّ و عَقد چو بگشاد دست قدرت خویش
عدو بهقدرت او شد بهدست عجز اسیر
به بدر ماند لیکن منازلش عجب است
که گاه زین بود و گاه صدر و گاه سریر
اگرچه بدر منیر اختری درفشان است
چنین منازل هرگز ندید بدر منیر
ایا گرفته به کلک تو کار ملک قرار
وز آن قرار شده چشم روزگار قریر
نه هیچ میر در اسلام یافت چون تو قرین
نه هیچ شاه در آفاق یافت چون تو مشیر
خدایگان عجم را و صدر عالم را
به فرخی و سعادت لقای توست مشیر
ز شه سه فایده محتوم حاصل است تو را
رضای مجلس خاتون و شکر شاه و وزیر
گهی نثار فرستد سوی ضمیر تو چرخ
گهی تو هدیه دهی چرخ را ضیاء ضمیر
مگر فریشتهای از فرشتگان خدای
میان چرخ و ضمیر تو واسطه است و سفیر
طرازِ دفترِ تاریخ ساختی سیَرَت
اگر به عصر تو بودی محمد بن جریر
اگرچه دست اجل را طویل کرد خدای
اجل ز دامن تو دست خویش کرد قصیر
فضایل تو نگردد به وهم ما معدود
که وهم ماست قلیل و فضایل تو کثیر
همی دلیلکند با عنایت وکرمت
که در زمانه نه غمناک ماند و نه فقیر
هر آن زمینکه بر آن مرکب تو پای نهد
در آن زمین نکند شیر دست زی نخجیر
اگر زمانه به قِنطار در نهد پیشت
بود به چشم تو قِنطار کمتر از قطمیر
اگر سعیر به فکرت کنی گشاده شود
دری ز رحمت فردوس بر عذاب سعیر
وگر کنی ز دمن وز طَلَل به همت تو
دمن شود چو خُورَنق طَلَلشود چو سدیر
جماعتی که ز امر تو سرکشی کردند
شدند سخرهٔ مامور تو صغیر و کبیر
ز بهر خواستن حاجت آن جماعت را
به بارگاه تو امروز حاجت است و مسیر
بود به مدح تو افزون مدیح را رونق
بود به عید زیادت نماز را تکبیر
اگرچه بر دل مردم خرد امیر شدست
ضمیر روشن تو بر خرد شدست امیر
منمکه آرزوی من همیشه خدمت توست
چنانکه آرزوی کیمیاگران اکسیر
هر آن شبیکه خیال تو بینم اندر خواب
هزار نیکویی آن خواب را کنم تعبیر
همه رکاب تو بوسد که در دماغ من است
غبار اسب تو خوشبویتر ز بوی عبیر
نیامدست ز من در وجود هیچ گناه
کز آنگناه همی خورد بایدم تشویر
ز خویشتن نشناسم همی جز آن گنهی
که در پرستش و مدح توکردهام تقصیر
مرا بپرور و بِپذیر عذر من ز کرم
که تو کریم رهی پروری و عذر پذیر
همیشه تاکه خلایق هنرکنند بهجهد
ز بهر مرتبه و فایده شب و شبگیر
هنر ز رای رفیع تو باد مرتبه جوی
خرد ز لفظ شریف تو باد فایدهگیر
چو نوبهار بههر بقعتی تورا اثار
چو آفتاب به هر کشوری تو را تاثیر
عدو و خصم تو و حاسد و مخالف تو
عدیل رنج و عَنا و بدیل گرم و زحیر
یکی ز ناله چو نای و یک ز مویه چو موی
یکی به زردی زر و یکی بهزاری زیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیباییها و صفات عالی انسانی میپردازد و از خصوصیات جسمی و روحی فردی شگفتانگیز سخن میگوید. شاعر بر این باور است که این فرد ترکیبی از عشق و معشوق است، به طوری که هم زیبایی دارد و هم در دل خود محتوایی عمیق. او از لحاظ جسمی و روحی متناقض و در عین حال کامل است. شاعر به قدرت و بلاغت وی اشاره میکند و او را فردی بزرگوار و نمونه در جامعه میداند که فضایل او بیشمار است و با کمال و فضل خود بر دیگران تأثیر میگذارد. در نهایت، شاعر از خداوند درخواست رحمت و عذرخواهی برای هر گونه قصور در ستایش این شخصیت بزرگ میکند.
هوش مصنوعی: اینجا به تصویر کشیده شده که چگونه تیر خورشید به شکل یک تیر واقعی درآمده و به طرز عجیبی همه چیز را تحت تأثیر قرار داده است. به نوعی، اشاره به قدرت و تأثیرات آسمان بر زمین دارد و نشان میدهد که چگونه اشیاء و موجودات به حرکت درآمده و در وضعیت خاصی قرار میگیرند. انگار که همه چیز در نظم و راستای یک تیر است، به معنای هماهنگی و تأثیر عمیق نیروهای آسمانی.
هوش مصنوعی: کجا ممکن است که وجودی در حالی که روح شاد است، اشک بریزد؟ و کجا میتواند باران بر آسمان ببارد در حالی که تیر و کمان در حال نشانهگیری هستند؟
هوش مصنوعی: گوهری نادر در درون اوست که با اشکهایش نمایان میشود و از رازهای دشوار درونش خبر میدهد، همچون صدایی که از او جاری میگردد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که ذهن انسان به آن فکر کند، میتواند به صورت نوشته یا تألیف بیان شود و هر چیزی که خیال آن را بالا ببرد، میتواند به شکل تفسیر و توضیح درآید.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نویسنده یا دبیر، بر اساس دستورات خداوند و پیامبر کار میکند. او در نوشتار و فتواهایی که صادر میکند، به اصول و احکام دینی توجه دارد و از راهنماییهای مذهبی پیروی میکند.
هوش مصنوعی: کسانی که در نوشتن و ثبت مطالب فعالیت دارند، همیشه به نشانهای نیاز دارند که نشاندهندهی اهمیت کار نوشتاری آنها باشد.
هوش مصنوعی: زندگی و نعمتهای او از چیزهای گرانبها و زیبا بود؛ خوابگاهش از نقره و خواب، و پوشش او از عطر و خوشبویی ساخته شده بود.
هوش مصنوعی: نمیدانم آیا او عاشق است یا معشوق، چون گاهی شبیه گل لاله میشود و گاهی رنگی زرد و طلایی دارد.
هوش مصنوعی: گاهی مانند ماهی، در دل چشمه، به گل سیاه میچسبد و گاهی مانند پرنده، بر روی گل سفید، صدای خوشی سر میدهد.
هوش مصنوعی: وقتی که فردی جوان است، همه با او مهربان هستند و به او عشق میورزند و در مورد احترام به بزرگترها صحبت میکنند. اما وقتی او به سن پیری میرسد، دیگران احترام و محبت کمتری به او نشان میدهند.
هوش مصنوعی: شخصی که به وسیله شیر خود پرورش یافته است، به طور شگفتانگیزی در حال حاضر در حال ریختن قیر بر شیرش میباشد.
هوش مصنوعی: اگر در اثر زیباییهای او، موهایش تاب بردارد، پس چرا کسی بر روی شیر، نقوشی از قطران نمیکشد؟
هوش مصنوعی: انسان گاهی از دل خود صحبت میکند و گاهی هم از فکر و عقلش راهی را برای حرکت انتخاب میکند.
هوش مصنوعی: بدن ممکن است بیمار باشد، اما ذهن سالم است. ممکن است کسی در بینایی مشکل داشته باشد، اما درک و فهم او روشن و شفاف است.
هوش مصنوعی: من در دنیا هیچ کس را مانند او ندیدهام که هم در سلامت به نظر برسد و هم دچار بیماری باشد، و هم بینایی داشته باشد و هم نابینا به نظر برسد.
هوش مصنوعی: او مانند خیزران و صدف است؛ اگرچه در دستان کفات قرار گیرد، اما همچنان به دریا و جویبار تعلق دارد.
هوش مصنوعی: این شخص به خودی خود شان و مرتبهای نداشت، اما به خاطر خدمت به فردی محترم و بزرگوار، به مقام و ارزشی دست یافت.
هوش مصنوعی: آن شخص با شکوه و زیبا، که با پاکی و طهارت خود، در نظر دیگران نمایان است، همانند عین جوهر تصفیه شده، درخشش و جاذبهاش را به دست آورده است.
هوش مصنوعی: سعد را ستایش میکنم که خداوند به او مقام رفیع و بزرگی عطا کرده است و نصرت و موفقیت را نصیبش کرده است.
هوش مصنوعی: جهان در مقابل همت و اراده او کوچک و بیاهمیت است و هزاران جهان بزرگ نیز در برابر او ناچیز به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: زیبایی چهرهاش نشان از قدرت الهی دارد که چگونه بر حسب تقدیر و سرنوشت طرحریزی شده است.
هوش مصنوعی: به قدرت او، وجودی هست که به کمال تجلی یافته و تصویری از او به این شکل بر جای مانده است.
هوش مصنوعی: وقتی که قدرت و توانایی خود را به نمایش گذاشت، دشمن به خاطر ناتوانیاش در برابر او اسیر شد.
هوش مصنوعی: این در مورد زیبایی و تغییرات ماه صحبت میکند. ماه در شبهای مختلف ممکن است به شکلهای متفاوتی دیده شود؛ گاهی به صورت کامل و روشن، گاهی نصف و گاه دیگر. این تنوع در جلوهها و حالتهایش نشاندهندهی زیبایی و شگفتی آن است.
هوش مصنوعی: هرچند که ماه تمام در آسمان میدرخشد، اما چنین منزلتهایی را هرگز ندیده است.
هوش مصنوعی: آیا کار دنیا به وسیلهٔ تو شکل گرفته و از آن شکل، چشمان زمان روشن و واضح شده است؟
هوش مصنوعی: هیچ کسی مانند تو در زمینه مذهب وجود ندارد و هیچ پادشاهی در دنیا چون تو در رهبری و هدایت یافت نمیشود.
هوش مصنوعی: خدای بزرگ و فرمانروای جهان، به واسطه وجود تو، در سعادت و خوشبختی است.
هوش مصنوعی: از پادشاه سه منفعت مسلم برای تو به دست میآید: رضایت بانوی مجلس، خدایادکرد شاه و وزیر.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات، آسمان شادی و نعمت را به دل تو ارزانی میدارد و گاهی تو با نور وجودت، آسمان را مملو از روشنی میسازی.
هوش مصنوعی: آیا فرشتهای از فرشتگان خدا وجود ندارد که میان آسمان و باطن تو، پیامآور و واسطه باشد؟
هوش مصنوعی: اگر تو در زمان خود بودی، زندگیات به قدری شایسته و ارزشمند بود که میتوانستی عنوان و کیفیتی برای تاریخ بنویسی.
هوش مصنوعی: هرچند که خداوند عمر ما را طولانی کرده است، اما تقدیر الهی از تو، یعنی تو را کوتاهتر از دامن خود میداند.
هوش مصنوعی: فضایل و ویژگیهای خوب تو آنقدر زیاد است که نمیتوانیم آنها را بشماریم، زیرا درک و تصور ما بسیار محدود است و نمیتواند عظمت فضایل تو را کامل درک کند.
هوش مصنوعی: با لطف و مهربانیاش، او همواره دلایل روشنی ارائه میدهد که در این دنیا هیچکس نه غمگین میماند و نه فقیر.
هوش مصنوعی: هر جایی که اسب تو پا بگذارد، در آنجا دیگر شیر دست نیافتن به شکار نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: اگر دنیا چیزی بسیار باارزش را به تو بدهد، آنقدر برای تو مهم نیست که در برابر ارزش واقعیاش به چشم میآید.
هوش مصنوعی: اگر به فکر آتش جهنم بیفتی، درهای رحمت به رویت باز میشود و از عذاب جهنم نجات پیدا میکنی.
هوش مصنوعی: اگر از دمن و طَلَل فاصله بگیری، با تلاش و ارادهات دمن به مانند خورانق و طَلَل به مانند سدیر خواهد شد.
هوش مصنوعی: گروهی که از فرمان تو سرپیچی کردند، به مسخرهی فرماندهی تو تبدیل شدند، چه بزرگ و چه کوچک.
هوش مصنوعی: امروز به خاطر درخواست نیازهای آن گروه، باید به درگاه تو مراجعه کرد و مسیر را دنبال کرد.
هوش مصنوعی: در زمانهایی که تو را ستایش میکنند، ستایشها رونق و زیبایی بیشتری پیدا میکند؛ همانطور که در عید، تکبیرها بر تعداد نمازها میافزاید.
هوش مصنوعی: اگرچه دلهای مردم از تو آگاه شده و به تو اعتماد دارند، اما خرد و فهم تو به روشنی برتر از آنهاست.
هوش مصنوعی: من کسی هستم که همیشه آرزویم خدمت به تو است، همانطور که کیمیاگران آرزوی یافتن اکسیر را دارند.
هوش مصنوعی: هر شبی که در خواب به یاد تو باشم، هزار خوبی را برای آن خواب تفسیر و تعبیر میکنم.
هوش مصنوعی: همه به پای تو تعظیم میکنند چون در بینی من، عطر غبار اسب تو خوشبوتر از عطر مشک است.
هوش مصنوعی: هیچ گناهی از من به وجود نیامده است که بخواهم به خاطر آن مجازات شوم.
هوش مصنوعی: من جز گناهی که در عبادت و ستایش تو مرتکب شدهام، دیگر چیزی از خودم نمیشناسم و نمیدانم.
هوش مصنوعی: مرا بپرور و عذر من را بپذیر، زیرا که تو انسانی با سخاوت هستی که همواره دیگران را رشد میدهی و عذرها را میپذیری.
هوش مصنوعی: خلایق همواره در تلاشاند تا با تلاش و کوشش خود هنر بیافرینند و به خاطر مرتبه و فایدهای که در پی آن هستند، شب و روز زحمت میکشند.
هوش مصنوعی: هنر ناشی از فکر بلند و والای توست و خرد، بهرهمند از کلمات نیکو و با ارزش تو خواهد بود.
هوش مصنوعی: وقتی بهار میرسد، آثار و زیباییهای تو در هر جایی نمایان میشود، مانند تأثیر آفتاب که در هر سرزمینی احساس میشود.
هوش مصنوعی: دشمن و حسود و مخالفان تو، همه به نوعی شبیه به سختیها و رنجهای زندگیات هستند و در واقع جایگزینی برای آن درد و زحمتی هستند که متحمل میشوی.
هوش مصنوعی: یکی از نالههای بیدادگرانه مانند نای و دیگری از زاری و اندوه مانند مو. یکی به زردی طلا و دیگری به زاری و درماندگی در زیر.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همی بکشتی تا در عدو نماند شجاع
همی بدادی تا در ولی نماند فقیر
بسا کسا که برهست و فرخشه بر خوانش
بسا کسا که جوین نان همی نیابد سیر
مبادرت کن و خامش مباش چندینا
[...]
نگر به لاله و طبع بهار رنگ پذیر
یکی برنگ عقیق و دگر ببوی عبیر
چو جعد زلف بتان شاخهای بید و خوید
یکی همه زره است و دگر همه زنجیر
درخت و دشت مگر خواستند خلعت زا بر
[...]
بتی که راستی از قد او رباید تیر
بتیر غمزه ز گردون فرود آرد تیر
نه سیب سرخ بود با رخان او مر مهر
نه با درنگ بود چون رخان من مه تیر
ز خواب دیده پر آب من ندارد بهر
[...]
بهست قامت و دیدار آن بت کشمیر
یکی ز سرو بلند و یکی ز بدر منیر
بتی که هست رخ و زلف او به رنگ و به بوی
یکی شبیه عقیق و یکی بسان عبیر
دل و برش به چه ماند به سختی و نرمی
[...]
عمید دولت عالی و خاص مجلس میر
امین گنج شه و حمل بخش حمله پذیر
نهاده روی ز حضرت بدین دیار به غزو
به طالعی که قضا روبود به فتح بشیر
گشاده حشمت او دست عدل بر عالم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.