گنجور

 
۱۲۵۸۱

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸ - باسط‌جان

 

... خم شود قامت او چون قد طغرل عمری

هرکسی بار غم عشق تو بر دوش کند

طغرل احراری
 
۱۲۵۸۲

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۲

 

... رحمت و بی رحمی نما می کند

می کشدم هر نفسی چند بار

شکر که این ظلم مرا می کند ...

طغرل احراری
 
۱۲۵۸۳

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۲

 

... ای خوش آن روز که این طغرل بی بال و پرم

جانب کوی تو یک بار به پرواز شود

طغرل احراری
 
۱۲۵۸۴

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۸

 

... مشکلم افتاد در دست ستمگار دگر

بارها بودم ز عشق خوبرویان چون کمان

قاتلی دوشم به تیر افکند کین بار دگر

جای مرحم آمد و آزردم از وصل رقیب ...

طغرل احراری
 
۱۲۵۸۵

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۹

 

... شمشیر جفای تو بود بر سر من تیز

ابروی تو خم گشته است از بار تغافل

از باده ناز است قدح چشم تو لبریز ...

... طغرل شدم آشفته این مصرع بیدل

ای خاک به خون خفته غبار دگر انگیز

طغرل احراری
 
۱۲۵۸۶

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۰

 

... مدعا از یاری ام یار است و بس

نیست بار دیگری بر دوش من

قامت خم زیر این بار است و بس

کی رسم در وصل او از بخت بد ...

طغرل احراری
 
۱۲۵۸۷

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۳

 

... تا نسازد آن پری در انجمن ناساز رقص

دیشبم یک بار رقصیدی کنون بهر خدا

باز رقص و باز رقص و باز رقص و باز رقص ...

طغرل احراری
 
۱۲۵۸۸

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۲

 

... هیچ کس خالی نباشد از وضیع و از شریف

آنقدر نخل مرادم بار هجران داد بر

برگ عمرم شد خزان چون برگ گل اندر خریف

گشتم از بار تعلق سروآسا ملتوی

تا که دیدم با قدش گیسوی لبلابش لفیف

بس که کردم در غمش فریاد از شب تا سحر

پیکرم چون بال زیر بار محنت شد ضعیف

طغرل از بس کرده ام من وصف سر تا پای او ...

طغرل احراری
 
۱۲۵۸۹

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۵

 

گر کسی چیند ز باغ عارضت یک بار گل

در کنار خود کند تمهید صد گلزار گل ...

طغرل احراری
 
۱۲۵۹۰

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۶

 

بس که آوردست نخل قامت دلدار گل

سرو را هرگز شنیدی کآورد در بار گل

صافدل را آرزوی سیر گلشن کی بود ...

... کی کند جز خون منصورش ز چوب دار گل

اعتبارات جهان بی نغمه زیر و بم است

گر بود در کوه در صحرا نباشد خوار گل ...

... شعله آه من از دل می کند ناچار گل

رتبه ادبار هم بی رونق اقبال نیست

مدعایت می کند از سایه دیوار گل

باغبان امروز از بهر رضای عندلیب

بار دیگر مگذران در جانب بازار گل

تار قانون نوای او چو بلبل گر کشد ...

طغرل احراری
 
۱۲۵۹۱

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۱

 

... تا کجا خواهد شدن یارب پریشان ناله ام

مشتری خواهی تو گر جنس از دکان اعتبار

قیمت بسیار دارد نیست ارزان ناله ام ...

... قصر تمکینم کند امروز ویران ناله ام

هر کسی بار امانت را به جایی می نهد

بشنوی هرگه گذشتی از نیستان ناله ام

گشته از بار فراقش دوش من همچون کمان

آه من امروز چون تیرست پیکان ناله ام ...

طغرل احراری
 
۱۲۵۹۲

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۸

 

... قرعه فال طرب من از خط ساغر زدم

مسند غم بارگاه شهریار عشق بود

بی خود از ترک ادب من حلقه بر این در زدم ...

... نامش از نامحرمی از سطر این دفتر زدم

بس که بودم در ثبات بار عشقش همچو کوه

دامن خود را به پای خویش از لنگر زدم ...

طغرل احراری
 
۱۲۵۹۳

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۶

 

... خیال حلقه آن زلف شبرنگست زنجیرم

درین وادی غبار جرأتم ز آرام رم دارد

که چون وحشت به زیر سایه مژگان نخچیرم

سمند ناله ای در زیر بار سرمه کی ماند

به قلاب نفس از راه خاموشی زمینگیرم ...

طغرل احراری
 
۱۲۵۹۴

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۲

 

... زآن روزی که جانم شد نشان ناوک تیرش

ز بار عشق او خم گشته مانند کمان دوشم

تجرد مشربم آسوده اندر بستر راحت ...

طغرل احراری
 
۱۲۵۹۵

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۴

 

... نمی فهمد به جز مجنون دگر کس شرح احوالم

من از بار ضعیفی آنقدر گردیده ام لاغر

تو پنداری که سرمشق صدای ناله و نالم ...

... تنزل از طریق رونق بختم نگون سازد

به جز ادبار نبود حاصل سامان اقبالم

عصایی بر کفم امروز از چوب کمان باید

که من در زیر بار عشق او خم گشته چون دالم

چه خوش گفتست طغرل شاه اورنگ سخن بیدل ...

طغرل احراری
 
۱۲۵۹۶

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۶

 

... رفت دلم در پی عرض ادب

بار امانت نکشد محملم

دور مبادا ز جبینم عرق ...

طغرل احراری
 
۱۲۵۹۷

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۲ - عبدالهریم جان

 

... بودست مگر قدر همینم

یک بار نگفتی از تلطف

کای عاشق زار کمترینم ...

طغرل احراری
 
۱۲۵۹۸

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۸

 

زیر بار عشق تو قدم دو تا خواهد شدن

یاد نخل قامتت آن دم عصا خواهد شدن ...

طغرل احراری
 
۱۲۵۹۹

طغرل احراری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - در مدح گلشنی

 

... هی تو به تار رباب ناخن مضراب زن

گوش به هر پرده تاب عیش به یک بار شد

خیز که آمد بهار وقت گل است و هزار ...

... ابر به نزد کفش آمده بیمار شد

از قلم مشکبار هرچه که بنوشت او

بر سر نبض خرد لیک چو طومار شد ...

طغرل احراری
 
۱۲۶۰۰

طغرل احراری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵ - فراقنامه

 

... به انتظار قدوم تو فرش ره گشته

بر آن امید که مانی قدم برو یک بار

چه می شود که به او از کرم گذر آری ...

... ز روی چهره مضمون تو پرده را بردار

بگوی بار دگر این نسیم صبحگهی

که چشم او به ره انتظار توست دچار ...

... دهم نشان همه آن چاک جیب مظلومی

هزار نوحه کنم نزد چهار یار کبار

تو آنچه کرده ای با من ز روی بی رحمی

به عرض آورم آن جمله هر یکی صد بار

به قعر چاه بود هر که سال ها محبوس ...

... کنون که عرض مرا ناله و صبا با هم

رسانده اند یکایک به خاک آن دربار

محل آن که فغان باز گیرم از سر نو ...

... ازآنکه طالع بد همره من است هرجا

همیشه حاصل اقبال من بود ادبار

مکن شکایت ازین چرخ نیلگون طغرل ...

طغرل احراری
 
 
۱
۶۲۸
۶۲۹
۶۳۰
۶۳۱
۶۳۲
۶۵۵