گنجور

 
طغرل احراری

ساقی بده جام می رونق گلزار شد

چنگ بزن مطربا چشم بسی تار شد

هی تو برآر از حرم دختر رز را به باغ

چیست تأمل بود گل به سر خار شد!

هی تو به تار رباب ناخن مضراب زن

گوش به هر پرده تاب عیش به یک بار شد

خیز که آمد بهار وقت گل است و هزار

صحن چمن زین شعار طبله عطار شد

صلصل و کبک و تذرو نغمه‌سرا زیر سرو

بر زبر شاخ گل بلبله سار شد

فاخته و عندلیب طوطی و طاوس و زاغ

بهر تماشا به باغ بر سر دیوار شد

گل به چمن جامه را کرده ز مستی قبا

از می عیشش سبو گویی تو سرشار شد

غنچه دهن کرده وا خنده زده بی‌ابا

نوبتش از بی‌خودی یک دو سه تکرار شد

بلبل بیدل شنو مدح گل از «گلشنی»

کش ز خرامش چمن گلشن اشعار شد

بانی قصر سخن مانی نقش زمن

گوهر و در عدن از سخنش خوار شد

آنکه به چوگان نظم گوی ز سعدی برد

وآنکه به دانش ازو بوعلی بیکار شد

آنکه ز راه سخن فصحت صحبان شکست

وآنکه به حسان مرا نسبت او عار شد

موی شکافد به نظم گوی ستاند به عزم

هرچه که او کرد جزم لؤلؤی شهوار شد

آنکه به فضل و کمال طعنه زند با کمال

وآنکه به جود و نوال مرحمت ایثار شد

بحر به پیش دلش ریخته بود از سراب

ابر به نزد کفش آمده بیمار شد

از قلم مشکبار هرچه که بنوشت او

بر سر نبض خرد لیک چو طومار شد

صبح که از صادقی دم زده بر سد شرق

از دم صبح دمش دم به دم نار شد

خاک سمرقند را طعنه سزد بر فلک

کش به سر او تو را شیوه رفتار شد!

ای به همه علم یک زآمدنت خوشدلم

از چه فراموش تو سلسله پار شد؟!

ای که نپرسی مرا آمده در کلبه‌ام

دیده من ز انتظار در ره تو چار شد

گوش به عرضم نما بین که چه گویم تو را

کلبه احزان من بر رخ تو زار شد!

طغرل آشفته‌ام مدح تو را می‌کنم

خلعت مهمانی‌ات زاده افکار شد!

 
 
 
عطار

یک شرر از عین عشق دوش پدیدار شد

طای طریقت بتافت عقل نگونسار شد

مرغ دلم همچو باد گرد دو عالم بگشت

هرچه نه از عشق بود از همه بیزار شد

بر دل آن کس که تافت یک سر مو زین حدیث

[...]

اوحدی

حسن بدکان نشست، عشق پدیدار شد

حسن فروشنده گشت، عشق خریدار شد

خلوت دل چون ز دوست پر شد و پر کرد پوست

واقعه انبوه گشت داعیه بسیار شد

آمد و شد در گرفت از چپ و از راست دوست

[...]

جیحون یزدی

شهیکه نام نکوش حیدر کرار شد

زآهن صارم عدوش زیبق فرار شد

بخلوت کردگار محرم اسرار شد

صفاتش از ذات حق مظهر انوار شد

صامت بروجردی

چون به صف کرب و با بخت و هب یار شد

آمد و یار پسر احمد مختار شد

آخر کار پسر دختر خیرالانام

با پسر سعد لعین بسته به پیکار شد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه