یار ما را پیرهن از برگ گل باشد لطیف
از حریر پرتو مه بر رخش دارد نظیف
غنچهاش هر دم برد از آتش یاقوت آب
کی شود لعل بدخشان با لب لعلش حریف!
این چه نیرنگ است در بازار امکان از غمش
هیچ کس خالی نباشد از وضیع و از شریف؟!
آنقدر نخل مرادم بار هجران داد بر
برگ عمرم شد خزان چون برگ گل اندر خریف
گشتم از بار تعلق سروآسا ملتوی
تا که دیدم با قدش گیسوی لبلابش لفیف
بس که کردم در غمش فریاد از شب تا سحر
پیکرم چون بال زیر بار محنت شد ضعیف!
طغرل از بس کردهام من وصف سر تا پای او
مصرع برجستهام با قامت او شد ردیف
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و لطافت یار شاعر اشاره دارد که لباسش از برگ گل و حریر نرم است. او به زیبایی یار خود و احساس عمیق خود از عشق و غم جدایی میپردازد. غنچهای که مانند آتش یاقوت جلوه میکند و زیبایی لبانش را با لعل بدخشان مقایسه میکند. شاعر تاکید میکند که همه در زندگی از درد و رنج دور نیستند، چه کسی که در مقام پایین است و چه کسی که در مقام بالا. همچنین، شاعر از بار هجران و خزان عمرش مینالد و به آسیبپذیری خود در برابر محبت و غم میپردازد. در انتها، او به وصف یار خود میپردازد و زیباییاش را با شعرش همتراز میسازد.
هوش مصنوعی: دوست ما، لباسش از گلبرگ ساخته شده و بسیار نرم و لطیف است، مانند حریر. نور مهتاب بر چهرهاش میتابد و آن را زیبا و پاکیزه میسازد.
هوش مصنوعی: غنچهاش همواره از حرارت یاقوتی میجوشد. آیا ممکن است لعل بدخشان با لب لعل او همنشین شود؟
هوش مصنوعی: این چه فریبی است که در دنیای ممکن اتفاق افتاده که هیچ کسی، چه انسانهای معمولی و چه بزرگان، از غم آن خالی نباشند؟
هوش مصنوعی: نخل آرزوهایم آنقدر غم و جدایی به من داد که عمرم به مانند برگ گلی در پاییز خشک و زرد شده است.
هوش مصنوعی: من از بار سنگین تعلقات رها شدم و به تماشای قد بلندی که با گیسوانش شبیه لبلاب پیچیده بود، پرداختم.
هوش مصنوعی: من به خاطر غمش از شب تا صبح فریاد زدم، و حالا بدنم مثل پرندهای که زیر بار مشکلات ضعف کرده، ناتوان شده است.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی بیکران او، من تا حدی تحت تاثیر قرار گرفتهام که وصف او به صورت یک شعر بلند و زیبا در آمده است و قامت او باعث شده که تمامی توصیفها با هم هماهنگ شوند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر تو تنگ آیی ز ما زوتر برون رو ای حریف
کز ترش رویی همیرنجد دلارام ظریف
گر همی انکار خود پنهان کنی بر روی تو
مینماید دشمنیها بر رخ تو لیف لیف
روز گردک بر رخ داماد میباشد نشان
[...]
چهره یارم که باشد چون گل جنت لطیف
قرص مهر و ماه پیشش هست جرمی بس کسیف
گرچه خوبان از ظرافت دلربائی میکنند
دلربائی کس ندیده همچو یار من ظریف
خوش نمایندم بهم ز انگشت خلقی چون هلال
[...]
اعتکاف اندر گلستان جست باید ای حریف
جست باید ایحریف اندر گلستان اعتکاف
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.