طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴
... از خیال قامتش اکنون عصا می بایدم
بار سنگین فراقش کرده خم دوش مرا
از کدامین زمره ام یارب که در بزم وجود ...
... هر کجا بینید اگر آن شوخ می نوش مرا
پیش ارباب سخن طغرل نباشد اعتبار
صفحه ابیات ناموزون مغشوش مرا
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲
... از هجوم بخت بد عشاق محزون تو را
قامت طوبی به زیر بار خجلت بشکند
در چمن بیند خرام قد موزون تو را ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶
... رگ گل خار بود بلبل زندانی را
بار منت نکشد کسوت ما از سوزن
بخیه حاجت نبود جامه عریانی را ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲
قامتی در زیر بار عشق خم داریم ما
نغمه ای از ساز دل بی زیر و بم داریم ما
خاکساری نیست کم از دستگاه اعتبار
بوریای فقر همچون تخت جم داریم ما ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴
... نیست غیر از مد آه خود عصای دگرم
قامتم شد زیر بار محنت عشقت دو تا
من شهید تیغ هجرم سوی من گامی بزن ...
... کی بود امروز در عالم کسی از عاشقان
زیر بار عشق تو مانند من صبرآزما
پرده زیر و بم قانون مضراب جنون ...
... از طراز آستین شاه و نقش بوریا
بارگاه فقر کم از مسند فغفور نیست
از شکست چینی می آید به گوشم این صدا ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳
... بس که شد محنتکش شوق تماشاهای گل
گشته خم از بار غم قد دوتای عندلیب
عاشقان را ننگ باشد کسوت رنگ غرور ...
... پنبه غفلت بود شبنم به گوش رنگ گل
نشنود یک بار اکنون ماجرای عندلیب
هیچ از صحن چمن بیرون نمی آید مگر ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸
... هرکجا گنج بود گر مار است
از لبش وقت سخن در بارد
لعل او را ز بدخشان عار است ...
... بی فنا کی بود امکان وصول
به حریم حرمش گر بار است
خرده در گفته طغرل کم گیر ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱
... در خیال لعل او چون غنچه بگشایم دهن
ناقه فکرم سراپا زیر بار شکر است
بر فروغ دیده منت کی کشم از توتیا ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۹
... نبود سواد خط عذارش برات ما
دود و غبار آتشین دل های خسته است
طغرل غلام مصرع زیبای بیدلم
آسودگی ز کشور ما بار بسته است
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۴
سرشکم دانه بی حاصل کیست
قماش ناله بار محمل کیست
دلم هر لحظه دارد اضطرابی ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸
... ای صبا آهسته تر بگذر به آیین ادب
در حریم حرمت او هیچ کس را بار نیست
می کنی طغرل کنون پرواز در اوج سخن ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۹
... خطبه مینا گر این است منبری در کار نیست
در طلسم عنصر این چارسوی اعتبار
هیچ در سودای غم سیم و زری در کار نیست ...
... می توان رفتن به همت از زمین در آسمان
بار عیسی گر همین باشد خری در کار نیست
وه چه خوش گفتست طغرل بیدل بحر سخن ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲
... سوی ما دارد خرام آن رشک گلزار ارم
گلشن ما را بود امروز برگ و بار سرخ
سبزه لعلش بود اکنون برات زندگی ...
... آنقدر از دیده با یاد رخش خون ریختم
چهره ام گردیده از اشک ندامت بار سرخ
ای خوش آن مصرع که طغرل می سراید بیدلی
جامه ات زین خم نمی آید برون هربار سرخ
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲ - میرزا همدم
... این عجب هندو که دین خویش بر دین آورد
زیر بار عشق تو قدی که می گردد دوتا
کوه البرز و جبال نو به تحسین آورد ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴ - شاهمیرزا
... مرا او بی گنه از راستی رخ مات می سازد
همین بار غمش عمریست همچون فیل بر دوشم
به سوی او بود آیا که اسپ بخت من تازد ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷
... که این اندوه و محنت با من از خط جبین باشد
خم ابروش محمل بسته از بار اشارت ها
ولی ترسم که چشم شوخ او اندر کمین باشد ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱
... عمرها بهر وصال اندر بیابان غمش
کاروان شوق من بار توکل می کشد
از فریب دانه خال سیاهش کن حذر ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲
تا کمند زلف او صد دل به یک مو می کشد
بار منت مرغ دل از خال هندو می کشد
مردم چشم مرا از شش جهت تسخیر کرد ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴
آه از دور فلک یک لحظه بر کامم نشد
قرعه فال طرب یک بار بر نامم نشد
در هوای وصل مطلب کردم از آرام رم
هیچ امری موجب تسکین آرامم نشد
سوختم در آتش حسرت چو هندو بارها
خال هندوی بتان از بخت بد رامم نشد ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵
... بسملش چون ماه نو بر چرخ پهلو می زند
دی به گلگشت چمن نخلش خرام آورد بار
قمری با یاد قدش امروز کوکو می زند ...