هر کجا آن شوخ گر صیدی به ابرو میزند
بسملش چون ماه نو بر چرخ پهلو میزند
دی به گلگشت چمن نخلش خرام آورد بار
قمری با یاد قدش امروز کوکو میزند
نرگس مست خدنگانداز افسونساز او
تیر آهو از ره وحشت به آهو میزند
سرو اگر در باغ بیند سرو آزاد تو را
یک قلم انگشت حیرت بر لب جو میزند
خاک پایت توتیای دیده هر کس نشد
دست حسرت از ندامت سخت بر رو میزند!
با دل صد چاک زیر نخل شمشادم کنون
شانه از مشاطه آن مه تا به گیسو میزند
پنجه دانشربا بگشاده از اوج کمال
طغرل ما صید معنی را چو تیهو میزند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر توصیف زیباییها و جذابیتهای یک معشوق است. شاعر به ویژگیهای خاص او اشاره میکند، از ابروهایش که جذابیتی جادویی دارند تا تأثیر او بر طبیعت و موجودات دیگر. معشوق مثل ماه نو درخشان است و نگاهش به چمن و درختان باعث شگفتی میشود. دیگران نیز به دلیل زیبایی او دچار حسرت و افسوس میشوند. در نهایت، شاعر با ادبیاتی خیالانگیز، هنر و کمال معشوق را به تصویر میکشد و پیوندی عمیق میان عشق و زیبایی برقرار میکند.
هوش مصنوعی: هر جا آن معشوقهی بازیگوش، به لبخند خود دل میرباید، شکارش مانند ماه نو در آسمان، به طور ناپیدا و مخفیانه ظاهر میشود.
هوش مصنوعی: در روز گذشته، در باغ گل، نخل با آرامش حرکت کرد و یک قمری که خاطره زیبایی را به یاد داشت، امروز آواز میخواند.
هوش مصنوعی: نرگس زیبا و گیرا، مانند تیرهایی که میزنند، توانایی جلب توجه و افسون کردن را دارد. این گل نرگس مثل تیر آهو به سمت آهو حرکت میکند و در جستجوی وحشت و زیبایی است.
هوش مصنوعی: اگر درخت سرو، در باغ تو را ببیند، به قدری متعجب میشود که انگار با یک قلم، دستش را به نشانه شگفتی بر لب میزند.
هوش مصنوعی: خاک پای تو، به قدری باارزش است که هیچکس نمیتواند آن را فراموش کند. کسانی که قدر این نعمت را ندانستهاند، همیشه با حسرت و ندامت بر خود میزنند.
هوش مصنوعی: در زیر درخت نخل، دل شکستهام به یاد آن معشوق زیبا که در حال شانهزنی به موهایش است، مشغولم.
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر کشیده شده که فردی با دانش و توانمندیهای بلند، در اوج کمال خود، به شکار معنا و حقیقت میپردازد. او همچون پرندهای که به دنبال شکار است، به دنبال درک و فهم عمیقتری از مسائل میگردد و در این مسیر مهارت نشان میدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شانه چون بر زلف خود آن عنبرینمو میزند
در بیابان داغهای لاله را بو میزند
در تپیدنهای دل عاشق ندارد اختیار
بال و پر در شیشه دل آن پریرو میزند
همچو مژگان هر که را دل میدهد آن چشم مست
[...]
گه نگاهش کاروان چشم آهو میزند
گاه چشمش راه یک بتخانه جادو میزند
گریه کردم راه طعن دوستداران بسته شد
از شکایت زخم شمشیر زبان بو میزند؟
گرچه پُر طفل است پُر داناست در سنگیندلی
[...]
با ادب در پیش قانون هرکه زانو میزند
چرخ نوبت را به نام نامی او میزند
وآنکه شد تسلیم عدل و پیش قانون سر نهاد
پایه قدرش به کاخ مهر پهلو میزند
تا بود سرمایه بهر درهمی سرمایهدار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.