گنجور

 
طغرل احراری

هر کجا آن شوخ گر صیدی به ابرو می‌زند

بسملش چون ماه نو بر چرخ پهلو می‌زند

دی به گلگشت چمن نخلش خرام آورد بار

قمری با یاد قدش امروز کوکو می‌زند

نرگس مست خدنگ‌انداز افسون‌ساز او

تیر آهو از ره وحشت به آهو می‌زند

سرو اگر در باغ بیند سرو آزاد تو را

یک قلم انگشت حیرت بر لب جو می‌زند

خاک پایت توتیای دیده هر کس نشد

دست حسرت از ندامت سخت بر رو می‌زند!

با دل صد چاک زیر نخل شمشادم کنون

شانه از مشاطه آن مه تا به گیسو می‌زند

پنجه دانش‌ربا بگشاده از اوج کمال

طغرل ما صید معنی را چو تیهو می‌زند

 
 
 
صائب تبریزی

شانه چون بر زلف خود آن عنبرین‌مو می‌زند

در بیابان داغ‌های لاله را بو می‌زند

در تپیدن‌های دل عاشق ندارد اختیار

بال و پر در شیشه دل آن پری‌رو می‌زند

همچو مژگان هر که را دل می‌دهد آن چشم مست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
اسیر شهرستانی

گه نگاهش کاروان چشم آهو می‌زند

گاه چشمش راه یک بتخانه جادو می‌زند

گریه کردم راه طعن دوستداران بسته شد

از شکایت زخم شمشیر زبان بو می‌زند؟

گرچه پُر طفل است پُر داناست در سنگین‌دلی

[...]

فرخی یزدی

با ادب در پیش قانون هرکه زانو می‌زند

چرخ نوبت را به نام نامی او می‌زند

وآنکه شد تسلیم عدل و پیش قانون سر نهاد

پایه قدرش به کاخ مهر پهلو می‌زند

تا بود سرمایه بهر درهمی سرمایه‌دار

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه