تا کمند زلف او صد دل به یک مو میکشد
بار منت مرغ دل از خال هندو میکشد
مردم چشم مرا از شش جهت تسخیر کرد
بهر قتل عاشقان هم تیغ ابرو میکشد
خاک پای توسنش را توتیا کردم به چشم
سرمه اکنون دیدهام از خاک آن کو میکشد!
حاصل عشقم مرا شد رنگ زردی همچو کاه
کهربای جذب مهرش دل ز هرسو میکشد
نکهت روی گلش تصویر را بخشد حیات
در مشامش از نسیم او رسد بو میکشد!
از می شوقش به زاهد داد ساقی جرعهای
از کمال بیخودی در خانقه هو میکشد
عکس چشم مست او طغرل به هنگام رقم
مانی و بهزاد با مژگان آهو میکشد!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سر و بالای تو فریاد از لب جو میکشد
آب را بر خاک از رفتار دلجو میکشد
بر سر مجنون نمیآید دگر لیلی ز ناز
گردن بیهودهای از دور آهو میکشد
دیده هرکس نشد حیران درین عبرتسرا
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.