مانی چین نقش مطبوع تو در چین آورد
چین زلفت چین غم بر جبهه چین آورد
یوسف مصر ملاحت چین ابروی تو دید
چین بر ابرو زد که این ابرو به ماچین آورد
رام سازد خال هندوی تو هندو را به دین
این عجب هندو که دین خویش بر دین آورد!
زیر بار عشق تو قدی که میگردد دوتا
کوه البرز و جبال نو به تحسین آورد
از غم عشق تو گر فرهاد گردد تلخکام
ترک سودای خیال لعل شیرین آورد
هرکه رویت دید چون سیماب گردد بیقرار
کیست بیند عارضت را باز تمکین آورد؟!
مد طاق ابروی پیوست مشکین تو را
زاهد صدساله بیند رخنه بر دین آورد
در بساط عارضت هرکس که بازد نرد غم
اسپ بختش کشتی شهرخ ز فرزین آورد
میکند هردم به اوج موشکافی آشیان
صید معنی طغرلم از چنگ شاهین آورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا همی بر گل نقاب از خط مشکین آورد
مرکب صبر مرا هر لحظه در زین آورد
چرخ از کف الخضیب انگشت حیرت بر دهان
پیش آن رخسار و آن دندان شیرین آورد
شاهراه عرصه عشق رخ او عقلرا
[...]
تا همی بر گل نگارم خطّ مشکین آورد
مرکب صبر مرا هر لحظه در زین آورد
چرخ از کفّ الخضیب انگشت حیرت هر زمان
پیش آن رخسارزی دندان پروین آورد
شاه را عرصۀ عشق رخ او عقل را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.