گنجور

 
طغرل احراری

از تبسم لعل او تا نشئه از مل می‌کشد

چهره مینا عرق از شرم قل‌قل می‌کشد

از خدنگ ناز چشم شوخ او ایمن مباش

نشتر مژگان او خون از رگ گل می‌کشد

عمرها بهر وصال اندر بیابان غمش

کاروان شوق من بار توکل می‌کشد

از فریب دانه خال سیاهش کن حذر

مرغ دل را دام زلفش بی‌تحمل می‌کشد

ساز صوت و نغمه‌ای دارم که هرجا مطربیست

تار قانونم ز مد آه بلبل می‌کشد

نسخه آشفته جزو پریشان غمم

مانی و بهزاد تصویرم ز سنبل می‌کشد

در دماغ خشک بخت تیره واژون من

روغن بادام را از نبض کاکل می‌کشد

نرگس سحرآفرینش بهر تعلیم فسون

بی‌ابا هاروت را از چاه بابل می‌کشد

ناخن برهان طغرل چون به دور زلف او

خار تطبیق از کف پای تسلسل می‌کشد؟!

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
نسیمی

مهر رخسار تو داغ عشق بر دل می‌کشد

سنبل زلف تو، مه را در سلاسل می‌کشد

منزل جان است گیسویت وز آنجا هر نفس

جذبه‌ای می‌آید و جان را به منزل می‌کشد

کعبه دل روی محبوب است اینک راه دور

[...]

صائب تبریزی

هرکه را از خانه بیرون جذبه دل می‌کشد

حلقه از نقش قدم در گوش منزل می‌کشد

نیست در خاطر غبار از قطع دریا موج را

تیغ خود را بر فسان گاهی ز ساحل می‌کشد

عقده دل‌بستگی را اندک‌اندک باز کن

[...]

سلیم تهرانی

کینهٔ ما را از او صبر و تحمل می‌کشد

انتقام از یار بی‌پروا، تغافل می‌کشد

هیچ معشوقی پریشان‌گرد و هرجایی مباد

فاخته این حرف را بر گوش بلبل می‌کشد

هرکجا باشم، گزیری نیست از طوفان مرا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه