... تیغ عالم گیر خورشید این چنین جوهر ندارد

ز ابتدا تا انتهای دور خلقت چرخ گردون

غیر درگاه امیرالمؤمنین ع محور ندارد ...

... آنکو برهنه گشت ازین جامه هست قطب

وین آسیای چرخ از او هست بر مدار

شد ز ابر هستی آنکه بدر نور فیض او ...

... که شوق بسته بدل راه اضطراب امروز

ز کهکشان فکنم ریسمان بگردن چرخ

چو روزهای دگرگر کند شتاب امروز ...

... نداده است حق ابیض و اسودی را

مقامی چنین زیر این چرخ ازرق

به از حب او طاعتی نیست حق را ...

... نخواهی رسیدن به قصر جلالش

نهی زیر پا گر زنه چرخ سلم

اگر اوست غمخوارت از هول محشر ...

... گفت این رتبت من از میلاد آن سرور گرفتم

چرخ را گفتم چه باشد اخترانت گفت روزی

وام از ارض نجف مشتی در و گوهر گرفتم ...

... عون الهی پشت او قدرت همه در مشت او

جواله انگشت او این چرخ دوار آمده

حق خواسته جل علا اثبات خود را بر ملا ...

... تبارک الله از این روز کاندر آن اسلام

نواخت کوس تمامی به چرخ مینایی

رسول حق به ولی حق از اراده حق ...

... یکی است با عمل مردم کلیسایی

چه جای خیبر نه چرخ را بیک قوت

توان ز جا کند آن خالق توانایی ...

... در آ در حلقه اهل ولا تا بر در قدرت

کند چرخ برین از بهر کسب جاه دربانی

بزن دست طلب بر دامن آن پاکدامانان ...

... که در رزم شجاعان اینسخن گردیده برهانی

بنای چرخ گردون باشد از ایندست و تا محشر

بود این دست را هم اختیار چرخ گردانی

اگر ایندست از کار جهان یک لحظه باز آید ...

... آنکه سوی او بپای صدق ره پیماستی

پا ز مستی بر بساط چرخ مینایی زند

هرکه را از عشق آنشه باده در میناستی ...

... دافع علت مریضان را مسیح آساستی

اوست چرخ و اختران اتباع وی کش گفته اند

چرخ با این اختران نغز و خوش و زیباستی

آستان او که بی شک آستان مرتضی است ...

... کعبه صفت لامکان خانه در بست اوست

خواست بدانند خلق که چرخ در دست اوست

ز مغرب آورد باز بجای ظهر آفتاب ...

... می خواره با صراحی می دست و گردنست

افراسیاب چرخ ز بس ریخت طرح جنگ

گرسیوز غمم به نفس بسته راه تنگ ...

... بی مثل و بی نظیر خداوند لطف و قهر

ز آوردن چو او پدر چرخ و مام دهر

عنین بمانده این یک و آن یک سترونست ...

... آفرین بر دست و تیغش آمد از جان آفرین

چرخ چون آگاه گشت از زور و بازویی چنین

تا شود ایمن ز نیش ذوالفقارش از زمین ...

... اسیر رنگ به غیر از زیان نبیند سود

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود

ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است ...

... کامشان هست چون رضای خدا

چرخ گردد به کام درویشان

مرغ دولت به بامداد الست ...

... دست بگشا گر که بتوانی بیازاری مرا

میکنم از همت خود چرخ را یاری صغیر

گر کند لطف علی مرتضی یاری مرا

... مردن جلال ما بفزاید که بعد مرک

پروانه ایست چرخ ز شمع مزار ما

عشق علی گرفته دل ما به اختیار ...

... سزد گر رنگ من شد زرد در میدان عشق آری

سپر افکند در روز ازل چرخ کبود اینجا

چو سودم بر در پیر مغان سر نیک دانستم ...

گردون همیشه پست کند ارجمند را

اینست رسم و قاعده چرخ بلند را

باشد به گردن همه محکم کمند آز ...

... آنکه بگذشت وزنام نیک آثاری نداشت

چرخ هرگز بر مراد راستان دوری نزد

راستی جز کجروی این سفله رفتاری نداشت ...