گنجور

 
صغیر اصفهانی

سزد روند مه و مهر در حجاب امروز

که زد ز برج ولایت سرآفتاب امروز

ز فیض پیر خراباتیان گرفت از نو

جهان پیر بخود رونق شباب امروز

زمانه تا به ابد چشم شاهد بختش

چو چشم آینه بیدار شد ز خواب امروز

گرفت دست مشیت پی ظهور کمال

ز چهره شاهد مقصود را نقاب امروز

همه بوجد و سرورند خاص و عام امشب

همه بعیش و نشاطند شیخ و شاب امروز

به اجتناب میم زاهد ار دهد فرمان

کنم ز بردن فرمانش اجتناب امروز

ز محتسب نکنم بیم و سرکنم مستی

که شوق بسته بدل راه اضطراب امروز

ز کهکشان فکنم ریسمان بگردن چرخ

چو روزهای دگرگر کند شتاب امروز

بگو بساقی مجلس که خانه‌ات آباد

خراب‌ساز مرا از شراب ناب امروز

بکوب پای و بزن دست و می‌بساغر کن

ببانگ بربط و با نغمه رباب امروز

که ریخت ساقی رحمت ببزم خم غدیر

بجام اهل ولا کوثری شراب امروز

سه نوبت از احد آمد به احمد مرسل

برای نصب علی ولی خطاب امروز

فتاد رشتهٔی از بندگی بگردن خلق

بکف گرفت سر رشته یوتراب امروز

به یمن منصب مولائی از خدا گردید

علی بملک جهان مالک الرقاب امروز

سرای دین مبین گشت تا ابد آباد

بنای زندقه و کفر شد خراب امروز

شکفت روی مؤآلف چو گل از این مژده

فتاد جان مخالف در التهاب امروز

ز فرط حقد و حسد آتشی فروزان شد

که ساخت جان بداندیش را کباب امروز

به نامه عمل دوستان شیر خدای

عجب مدار که گردد گنه ثواب امروز

نجات هر دو جهان را ز حق بعشق علی

طلب‌نما که دعائیست مستجاب امروز

باهل عشق و ارادت بگو که بهر شما

ز روزها همه گردیده انتخاب امروز

شوید روز حساب ایمن از عذاب اگر

زنید بر لب هم بوسه بی‌حساب امروز

سزد صغیر کند شکر تا به یوم نشور

به نعمتی که از آن هست کامیاب امروز