گنجور

 
۹۱۸۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۵۵

 

... جام را پر شیشه را خالی کن از می زود باش

بار غم در سینه مجنون نفس نگذاشته است

گر به صحرا می روی ای ناقه از حی زود باش ...

صائب تبریزی
 
۹۱۸۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۷۴

 

... چون سبکروحان لباس از اطلس افلاک کن

همچو صوفی زیر بار خرقه پشمین مباش

راهرو را بستر و بالین بود خواب گران ...

صائب تبریزی
 
۹۱۸۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۸۷

 

گر نباشم من غبار آستانی گو مباش

دربهشت جاودان برگ خزانی گو مباش ...

... طوطیان را سینه روشن کم ازآیینه نیست

کلک شکر بار مارا همزبانی گو مباش

گر به چاه افتد کسی بهتر که ازقیمت فتد ...

صائب تبریزی
 
۹۱۸۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۸۹

 

... تا توانی برق بودن ابرنیسانی مباش

پادشاهی بی حضور قلب بار خاطرست

دل چو نیست گو تخت سلیمانی مباش ...

صائب تبریزی
 
۹۱۸۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۹۵

 

... این کهن معمار پیری راکه برگیرد ز خاک

زیر بار رهنوردان صبر چون پل بایدش

قطره آبی که دارد در نظر گوهر شدن ...

صائب تبریزی
 
۹۱۸۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۰۲

 

می کند برتن گرانی سرچو می افتد ز جوش

چون سبوخالی شد ازمی بار می گرددبه دوش

صحبت اشراق راتیغ زبان درکار نیست ...

صائب تبریزی
 
۹۱۸۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۱۲

 

... هرکه بتواند زبان مالید بر دیوار خویش

برنمی دارد گرانباری ره دور عدم

چون گرانی می بری باری سبک کن بار خویش

لب به آب تیغ می شوید ز شهد زندگی ...

صائب تبریزی
 
۹۱۸۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۱۳

 

... قانع از شمع و چراغم با دل بیدار خویش

نیست ممکن بار بر دل ها ز آزادی شوم

تا توان چون سرو بستن بر دل خود بار خویش

خودفروشی پیشه من نیست چون بیمایگان ...

صائب تبریزی
 
۹۱۸۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۱۵

 

... آن ستمگر را پشیمان از دل آزادی نکرد

زیر بار منتم از آه بی تأثیر خویش

نیست در ظاهر مراصایب اگر نقدی به دست

زیر بار منتم ازآه بی تأثیر خویش

صائب تبریزی
 
۹۱۹۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۲۰

 

... می کنم تا هست ممکن حفظ آب روی خویش

بار منت برنمی تابد تن آزادگان

بید مجنون را لباسی نیست غیر از موی خویش ...

... ای بسا سیلی به دست خود زند بر روی خویش

هرکه راچون تیغ باشد آب باریکی به جوی

می کند چون موج از دریا تهی پهلوی خویش ...

صائب تبریزی
 
۹۱۹۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳۶

 

... به خاک ار افکند خورشیدبا خود می برد بازش

اگر صد بار برخیزد همان بر خاک بنشیند

به بال دیگران هرکس بود چون تیر پروازش ...

صائب تبریزی
 
۹۱۹۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۴۸

 

... که از آیینه پیشانی صبح است میدانش

گلش بار نسیم صبحگاهی برنمی تابد

نفس دزدیده عیسی می کند سیر گلستانش ...

صائب تبریزی
 
۹۱۹۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۵۵

 

... همان خشک است مغز عاشقان از خط شبگونش

سفر در خویش کردن بی نیازی بار می آرد

خوشا دیوانه ای کز سینه باشد بر مجنونش ...

صائب تبریزی
 
۹۱۹۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۶۴

 

... که خوبی را رهایی نیست ازمژگان گیرایش

ز بار دل به لرزیدن صنوبر راسبک سازد

اگر در بوستان در جلوه آید سرو بالایش ...

صائب تبریزی
 
۹۱۹۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۹۰

 

... همچنان خون خورم از جرأت بی غیرت خویش

من که پشتم خم ازین بار گران گردیده است

چون گرانبار کنم پشت کس ازمنت خویش

حاصل من چو مه نو ز کمانخانه چرخ

تیرباران اشارت بود از شهرت خویش

زان سیاه است رخ ماه که چون لاغر شد ...

صائب تبریزی
 
۹۱۹۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۹۹

 

... به هر چه می کشدت دل ازان گریزان باش

قد نهال خم از بار منت ثمرست

ثمر قبول مکن سرو این گلستان باش ...

صائب تبریزی
 
۹۱۹۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۰۳

 

... ز مسجدی که بود رو به خلق محرابش

قدی که خم شود از بار درد و غم صایب

نهنگ می کشد از بحر عشق قلابش

صائب تبریزی
 
۹۱۹۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۱۹

 

... در آفتاب قیامت عرق نمی ریزد

ز بار خلق ندزدد کسی که اینجا دوش

مخور به هیچ دل زار و هرچه خواهی خور ...

صائب تبریزی
 
۹۱۹۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۲۵

 

... نبسته است به هم تا شکوفه دفتر عیش

کنون که رشته باران ز هم نمی گسلد

مگیر شغل دگر غیر نظم گوهر عیش ...

... که از شکوفه به دامن دهد چمن زر عیش

نظر به ابر گهر بار و باغ پرگل کن

که آسمان وزمین را گرفته لشکر عیش ...

صائب تبریزی
 
۹۲۰۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۲۷

 

... اگر عرق نکند پرده داری رویش

ز بار دل کند آزاد سرو راصایب

در آن چمن که کند جلوه قد دلجویش

صائب تبریزی
 
 
۱
۴۵۸
۴۵۹
۴۶۰
۴۶۱
۴۶۲
۶۵۵