ز دل برون نرود چشم آشنا رویش
سری به دامن مجنون نهاده آهویش
فکند از سر گردنکشان عالم خاک
کلاه عقل، تماشای طاق ابرویش
ز خواب حیرت، آیینه راکند بیدار
اگر چنین شود ازمی عرق فشان رویش
ز حال دل خبرم نیست، اینقدر دانم
که دست شانه نگارین برآمد ازمویش
ز خواب مرگ چو گل تازه روی برخیزند
اگر به خاک شهیدان گذر کند بویش
که دیده نافه ز آهو دونده ترباشد؟
که دیده زلف که باشد رساتر از بویش ؟
که آب می دهد از روی آتشینش چشم ؟
اگر عرق نکند پرده داری رویش
ز بار دل کند آزاد سرو راصائب
در آن چمن که کند جلوه قد دلجویش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت معشوق میپردازد. شاعر با استفاده از تصاویری مثل چشم آشنا، مجنون و آهویش به احساسات عمیق و عاشقانه خود اشاره میکند. او از تأثیر چهره معشوق بر او و همچنین از ترس و شگفتی در برابر زیباییاش سخن میگوید. شاعر بیان میکند که حتی اگر دلش از حال خود خبر نداشته باشد، زیبایی معشوقش را احساس میکند. در نهایت، او به این نکته اشاره میکند که زیبایی معشوق همانند گلی تازه در برابر مرگ نیز درخشان و زندگیبخش است. شعر به طور کلی بیانگر عشق و فراق و زیباییهای بینظیر معشوق است.
هوش مصنوعی: چشم آشنای من نمیتواند از دل بیرون برود؛ چرا که روی او یک سر به دامن مجنون نهاده و حالتی شبیه آهوی سرگردان دارد.
هوش مصنوعی: او با فهم و هوش خود، اندیشههای نادرست و بیپایه را کنار میزند و به زیبایی و جذابیت خاصی که در چهره او وجود دارد، مینگرد.
هوش مصنوعی: اگر آینه از خواب حیرت بیدار شود، و چهرهاش در اثر شراب درخشنده باشد، نتیجهای شگفتانگیز خواهد کرد.
هوش مصنوعی: من از حال دل خود خبری ندارم، اما میدانم که دست زیبا و رنگین او از میان موهایش بیرون آمده است.
هوش مصنوعی: اگر گلها از خواب مرگ بیدار شوند و در خاک شهیدان بگذرند، بوی آنها عطر خاصی خواهد داشت.
هوش مصنوعی: چطور میتوان دیدی داشت که از جدایی و فاصله غمگین نباشد؟ چطور ممکن است چیزی که به زیبایی زلف شباهت دارد، نتواند بوی خوشی را منتقل کند؟
هوش مصنوعی: کیست که از چشمان آتشین او اشک بریزد؟ اگر زیباییاش، دل را به درد نمیآورد و عرق نمیکند.
هوش مصنوعی: در باغی که سرو زیبا قد خود را به نمایش میگذارد، دل آزاد و رهاست و از غمها دور شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش
که دیده نیز نخواهم که بنگرد سویش
مرا به دیده درون خواب از کجا آید؟
که شب نماند به عالم ز پرتو رویش
ولی ز رویش اگر در جهان نماند شبی
[...]
بدان امید که ناگه ببینم آن رویش
به هر بهانه برم روزگار در کویش
ز شوق دیدن خالش کشیم ناله و آه
من شکسته چها می کشم ز هندویش
کشیده نیل بر ابرو ز بهر چشم بد او
[...]
مهی که زینت حسنست گرمی خویش
طپانچه بر رخ خورشید میزند رویش
چرنده را ز چرا باز میتواند داشت
نگاه دلکش ناوک گشای آهویش
هزار خنجر زهر آب داده نرگس او
[...]
به احتیاط نظر کن به چشم جادویش
که در کمین رمیدن نشسته آهویش
گلی که از عرق شرم نیست شبنم ریز
پلی است آن طرف آب، طاق ابرویش
هزار صید به یک تیر می تواند کشت
[...]
مباش در پی مردم چو چشم عیباندیش
چو کرم پیله فرو بر سری به خانه خویش
ز ننگ دیدن تو دست میزند بر سر
ترا خیال، که تسلیم میکند درویش
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.