سهی سروی که من دارم نظر بر قد رعنایش
دو عالم چون دو زلف عنبرین افتاده درپایش
خمار و خواب وبیماری و شوخی وسیه مستی
ز یک پیمانه می نوشند می درچشم شهلایش
سخن چندان که می ریزد زچشم اوبه آسانی
به دشواری برون می آید ازلعل شکرخایش
اگر چه سرو دارد در بغل منشور رعنایی
به جای قد خجالت می کشد ازنخل بالایش
به دامان قیامت میکشد دوران حسن او
که خوبی را رهایی نیست ازمژگان گیرایش
ز بار دل به لرزیدن صنوبر راسبک سازد
اگر در بوستان در جلوه آید سرو بالایش
ازان آن سرو سیمین درنظرها سبز می آید
که پیچیده است دود آه عاشق برسراپایش
به آن زندگی چون نسبت جانان کنم صائب
که سیری هست ازجان، نیست سیری ازتماشایش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر در توصیف زیبایی و جذابیت یک دختر به نام سهی سروی است. شاعر به قد و زلفهای او اشاره میکند و مینویسد که زیبایی او چنان است که حتی دو عالم را تحت تأثیر قرار میدهد. حالتی از مستی و خواب به خاطر شیرینی دیدهاش به وجود میآید. شاعر بیان میکند که کلامش به راحتی از چشمانش میریزد، اما بیان احساسات واقعی از او دشوار است. زیبایی او به حدی است که در کنار دیگر درختان، مانند یک نخل خجالت میکشد. دل عاشق به لرزه میافتد و وقتی او در بوستان ظاهر میشود، اثرش در دلها باقی میماند. در پایان، شاعر اشاره میکند که عشق به او نه تنها جسم را سیر میکند بلکه از تماشای او هم سیر نمیشود.
هوش مصنوعی: سروی که من دارم به زیبایی و قدش نگاه میکنم، مانند دو زلف خوشبو و طلایی رنگش، دنیا را تحت تأثیر خود قرار داده و به آن جلوهای خاص بخشیده است.
هوش مصنوعی: در حالتی مستی و خواب و ناراحتی، در کنار شوخی و بازیگوشی، او تمام اینها را با یک جرعه شراب در چشمان سیاه و زیبايش تجربه میکند.
هوش مصنوعی: چقدر آسان اشکهای او از چشمانش میریزد، ولی سخنانش به سختی از گلویش بیرون میآید.
هوش مصنوعی: اگرچه درخت سرو زیبایی دارد و قد بلند و خوشفرمی است، اما به خاطر قامت نخل که بسیار بلندتر است، خود را حقیر و خجالتزده حس میکند.
هوش مصنوعی: زیبایی او آنقدر تاثیرگذار است که در روز قیامت نیز افراد را به خود جذب میکند و نمیتوان از چشمان پرجاذبهاش کمک گرفت.
هوش مصنوعی: اگر در باغ، سروی با زیبایی و شکوه خود ظاهر شود، درخت صنوبر که باری سنگین بر دوش دارد، به لرزه در میآید و این سنگینی دل او را سبک میکند.
هوش مصنوعی: سرو زیبای نقرهای در نگاهها سبز به نظر میرسد، زیرا بوی دود و آه عاشق به دور آن پیچیده شده است.
هوش مصنوعی: به زندگیای که دارم، مانند عشق محبوبم مینگرم؛ چرا که از جان خود سیر میشوم، اما هیچگاه از تماشای او سیر نخواهم شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ریاضت نیست پیش ما همه لطفست و بخشایش
همه مهرست و دلداری همه عیش است و آسایش
هر آنچ از فقر کار آید به باغ جان به بار آید
به ما از شهریار آید و باقی جمله آرایش
همه دیدست در راهش همه صدرست درگاهش
[...]
دگر باره اگر بینم جمال عالم آرایش
چو دامن بر نمی دارم سر شکرانه از پایش
زبخت رفته خوش خندم ز عمر رفته خرسندم
اگر در سال ها باشد به من یک لحظه پروایش
ز خاکم سرو و گل آخر به جای خار و خس رستی
[...]
به عزم رقص چون در جنبش آید نخل بالایش
نماند زنده غیر از نخل بند نخل بالایش
عجب عیبی است غافل بودن از آغاز رقص او
به تخصیص از نخستین جنبش شمشاد بالایش
بمیرم پیش تمکین قد نازک خرام او
[...]
چون آمد جان به لب، زانگونه شد محو تماشایش
که تا صبح قیامت، بر لب از حیرت، بود جایش
فلک ما بی غمان را ره دهد در جلوه گاه او
رود پرهیز گویان پیش پیش قد رعنایش
به چشم مردمان از ضعف تن بنمایم و شادم
[...]
ز پا افکند ما را آرزوی سرو بالایش
اجل گر دست ما گیرد سر افشانیم در پایش
مرا دوزخ سزاوارست اما دیده راحت
که من با عشق او خو دارم و او با تماشایش
به نوعی بگذرد آن تند خو گرم عتاب از من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.