صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۶
... عنوان نامه ی تو به خون جگر کنم
صیاد چرخ چون اجلم بال بست و برد
پاسی امان نداد که سر زیر پر کنم ...
صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۹
... به ششدر ماتم از نرد شش و پنجت یکی با من
تو ای چرخ مشعبد ترک چندین بد قماری کن
ترا در عمر خود نگذاشتم تنها تو نیز امشب ...
صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۱
... دل را نبود ورنه درین ره لآمتی
خاک درت نگشتم و دردا که دور چرخ
ما را نداد بر سر کویت اقامتی ...
صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۱
... ندارم هدیه ای جز شرمساری
به چرخ خواجگی سایم سر فخر
که یک ره بنده خویشم شماری ...
صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۰
... بر دی سبق ز ثابت و سیاره کز فروغ
صد چرخ ماه نخشب و خورشید خاوری
از پرتو تو روز صفایی سیاه شد ...
صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۴
... ز بس به راه تو ریزد ستاره دیده خلق
زمین به چرخ کشد سر تو چون برآن گذری
اگر نبود ز شرم تو رشک حور و ملک ...
صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۹
... بالای تو در زمین برانگیخت
صد چرخ بلای ناگهانی
بشتاب به سیر باغ کآنجاست ...
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۱
... سرها نثار خاک رهت روحنا فداک
برگرگ چرخ و شیر سپهرش غضنفری است
آن گربه را که با سگ کوی تو اشتراک ...
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۲
باز از افق هلال محرم شد آشکار
برچهر چرخ ناخن ماتم شد آشکار
نی نی به قتل تشنه لبان ار نیام چرخ
خون ریز خنجری است که کم کم شد آشکار ...
... آشوب رستخیز به عالم شد آشکار
آهم به چرخ رفت و سرشکم به خاک ریخت
اکنون نتیجه دل پر غم شد آشکار ...
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۸
... نوشید شربتی اگر او بود خون ناب
نه چرخ منقلب شد ازین شغل بی محل
نه خاک مضطرب شد ازین ظلم بی حساب ...
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۹
... او غرق اشک جاریه چون قطب و اهل بیت
چون پره های چرخ سراسیمه ز اضطرار
آنان به باد بعد خزان گونه برگ ریز ...
... معنی به لفظ و لفظ نگیرد به لب قرار
هم چرخ را به یاری اشرار اهتمام
هم خصم را ز خواری اخیار افتخار ...
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۱۰
... قید و طپانچه قاید و رهبر کجا رواست
در بزم کربلا شهدا را ز دور چرخ
از خون حلق باده و ساغر کجا رواست ...
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۱۱
... هر ذره ذره بی سر و پا ز اضطراب شد
چرخ از روش ستاد و زمین در طپش فتاد
زیر و زبر جهان همه پر انقلاب شد ...
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۱۵
... ماء معین معاینه خون در عیون نشد
با آنکه موج خون شهیدان به چرخ رفت
یا للعجب که روی فلک لاله گون نشد ...
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۱۷
... طاوس وسار در رسن از عنکبوت آه
شاهین و چرخ در قفس از ماکیان دریغ
با میهمان کس این همه بی حرمتی نراند ...
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۲۴
... از موج خون خسته دلان خاک بی قرار
وز تیر آه تشنه لبان چرخ با سکون
روی هوا ز دود جگرهاست دوده رنگ ...
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۲۹
... بر فرق جز سر شهدا سایبان نداشت
از یک شرار آه چرا چرخ را نسوخت
در سینه آتش غم خود گر نهان نداشت ...
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۳۳
... خاکم به فرق باد که از خاک کمترم
نز چرخ مهلتی که زمانی به اشک خویش
این گرد و خاک و خون ز جبین تو بسترم ...
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۳۹
... بر خاک بارگاه تو عمری به سر برم
یارب ببند دست تعدی چرخ باز
بردارد ار ز تربت این آستان سرم ...
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۴۹
... صد ره فزون بتر ز سنان سینه در ببین
مرغان آشیان خود از چرخ تا تذرو
پابند دام نایبه بی بال و پر ببین ...