گنجور

 
۸۷۰۱

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۵۳

 

خسروا ای آنکه قهرت روز رزم و گاه کین

چرخ را با تیره خاک ره برابر می کند

گر نبود آنکه بینی روز رزم اندر هوا ...

... هرچه می گویم مکن این آرزو را لب ببند

کاین هوس را چرخ عالی قدر کمتر می کند

او همی گوید که گر الطاف شه باشد قرین

قدر خاک تیره را از چرخ برتر می کند

قاآنی
 
۸۷۰۲

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۷۴

 

... از در اندرز رمزی از رموز

که اگر در دور ناهموار چرخ

عیش یا غم بایدت بیدرد و سوز ...

قاآنی
 
۸۷۰۳

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۸۵

 

... کوه در نزد حلم تو قیراط

چرخ انجام امر و نهی ترا

چیست دانی معلم محتاط ...

... دهر در یاریش کند تفریط

چرخ در خواریش کند افراط

در تنش از محن فسرده روان ...

قاآنی
 
۸۷۰۴

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۱۰

 

... به جرم آنکه کمان را چرا نشد قربان

حکیم گوید چرخ از زمین بزرگترست

ولی منت بنمایم خلاف این برهان ...

قاآنی
 
۸۷۰۵

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۲۶

 

تویی چرخ و بس بد ترا فخر رفعت

منم خاک و بس بد مرا ذل پستی ...

قاآنی
 
۸۷۰۶

قاآنی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹

 

گر چرخ جفا کرد چه می باید کرد

ور ترک وفا کرد چه می باید کرد ...

قاآنی
 
۸۷۰۷

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱

 

... که شاخ خرمی را برگ و بر سوخت

به دام روزگار از کاوش چرخ

همای دولتم را بال و پر سوخت ...

صفایی جندقی
 
۸۷۰۸

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴

 

... ز نکهت خم زلف تو عنبری آموخت

چو چرخ داد به چشم تو علم صیادی

دل مرا به ضرورت کبوتری آموخت ...

صفایی جندقی
 
۸۷۰۹

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴

 

... گر ترا نبود پناه از گردش غم دور جام

در تطاول های چرخ از مهر و مه تقصیر چیست

شیر گیران را کباب از ران آهو بره بخش ...

صفایی جندقی
 
۸۷۱۰

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷

 

... که خاک ره ترا برابر به زر گرفت

صفایی یکی به چرخ بگو دیگر آفتاب

نتابد که شهر ما فروغ از قمر گرفت

صفایی جندقی
 
۸۷۱۱

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۸

 

... تا چند به خاک اشک زمین گرد توان ریخت

تاچند به چرخ آه فلک تاز توان کرد

خون زاد و غمم راحله ره آه و رفیق اشک ...

صفایی جندقی
 
۸۷۱۲

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۳

 

خلاف عادت اگر چرخ یاوری می کرد

به خاک کوی توام بخت رهبری می کرد ...

صفایی جندقی
 
۸۷۱۳

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۱

 

... تا گروهی زیدآزرده دل از خار جفا

چرخ از خاک بر انگیخت گلندامی چند

هرکه آزار دلی را به ستم سهمی راند ...

صفایی جندقی
 
۸۷۱۴

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۵

 

... بر آن سرم که کنم خاک درگهت سر خویش

اگر ز رشک مرا چرخ دربدر نکند

ز بسط و طول صفایی ملول خواهم شد ...

صفایی جندقی
 
۸۷۱۵

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۶

 

... الا دلی که تیغ جفا را سپر شود

او با رقیب راغب و ترسم که چرخ نیز

آخر رفیق آن بت بیدادگر شود ...

صفایی جندقی
 
۸۷۱۶

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۳

 

... حالی که وصل و هجر عنان بر عنان رسید

از کینه ی چرخ وکاوش اختر به ما نرفت

چندان جفا که زان مه نامهربان رسید ...

صفایی جندقی
 
۸۷۱۷

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۵

 

... روم به کوکب ناسعد خویش گریم زار

کنون که چرخ ترا دور مه سحاب کشید

به دل نماند صفایی توانی و تاب نماند ...

صفایی جندقی
 
۸۷۱۸

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۸

 

... جان به اقدامش صفایی در سپار

فرق عزت تا برافرازی به چرخ

روی ذلت ز آستانش برمدار

صفایی جندقی
 
۸۷۱۹

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۳

 

... پیر دهقان سرفکندی پای تاک

گر نبودی سفله پرور چرخ دون

غیر رز هرگز نروییدی زخاک ...

صفایی جندقی
 
۸۷۲۰

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۳

 

... با آن همه رم دل آمدت رام

از چرخ کبوتری ندیدم

دل بردن و زیر پا فکندن ...

صفایی جندقی
 
 
۱
۴۳۴
۴۳۵
۴۳۶
۴۳۷
۴۳۸
۴۹۲