گنجور

 
صفایی جندقی

اگر سرشک منت خاک راه تر نکند

ترا ز حالت من دیگری خبر نکند

ریاض حسن ترا خرمی است اردی و دی

مگر به باغ تو باد خزان گذر نکند

ستودن تو دریغ آیدم به سنگدلی

ور از هزار فغانم یکی اثر نکند

جفا به اهل وفا خاصه داد خواهان کی

رواست کو ستمت در جهان سمر نکند

به خاکساری ما صد هزارت استغناست

که گفت لابه ی کس در بتان ثمر نکند

مگربه خاک درت خضر آب حیوان را

کند معاوضه کز زندگی ضرر نکند

بر آن سرم که کنم خاک درگهت سر خویش

اگر ز رشک مرا چرخ دربدر نکند

ز بسط و طول صفایی ملول خواهم شد

اگر بیان غم خویش مختصر نکند

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سعدی

نشان آخر عهد و زوال ملک ویست

که در مصالح بیچارگان نظر نکند

به دست خویش مکن خانگاه خود ویران

که دشمنان تو با تو ازین بتر نکند

ناصر بخارایی

چه شد که یار به بالین ما گذر نکند

به چشم لطف به بیمار خود نظر نکند

صبا ز محنت شبهای ما خبر دارد

ز حال بیخبرانش چرا خبر نکند

مرا که چهرهٔ شمعی و خرقهٔ عسلی است

[...]

کلیم

خیال چشم تو در خاطرم گذر نکند

که از دل آنمژه شوخ سر بدر نکند

شکسته پای تراز من شدست کینه من

که هرگز از دل بیرحم تو سفر نکند

اگر زبان قلم را هزار جا ببرم

[...]

عارف قزوینی

تو دادگر شو اگر رحم دادگر نکند

بکن هر آنچه دلت خواست او اگر نکند

صدای نالهٔ مظلوم در دلِ ظالم

به سنگِ خاره کند گر اثر اثر نکند

ببین به بین‌النهرین انگلیس آن ظلم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عارف قزوینی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه