اگر سرشک منت خاک راه تر نکند
ترا ز حالت من دیگری خبر نکند
ریاض حسن ترا خرمی است اردی و دی
مگر به باغ تو باد خزان گذر نکند
ستودن تو دریغ آیدم به سنگدلی
ور از هزار فغانم یکی اثر نکند
جفا به اهل وفا خاصه داد خواهان کی
رواست کو ستمت در جهان سمر نکند
به خاکساری ما صد هزارت استغناست
که گفت لابه ی کس در بتان ثمر نکند
مگربه خاک درت خضر آب حیوان را
کند معاوضه کز زندگی ضرر نکند
بر آن سرم که کنم خاک درگهت سر خویش
اگر ز رشک مرا چرخ دربدر نکند
ز بسط و طول صفایی ملول خواهم شد
اگر بیان غم خویش مختصر نکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساس عشق و فراق است و بیانگر حسرت و longing شاعر نسبت به معشوقش میباشد. شاعر به توصیف تأثیر عمیق معشوق بر زندگیاش میپردازد و به زیباییهای او اشاره میکند. او از درد و رنج ناشی از جدایی و عدم توجه معشوق به وضعیتش سخن میگوید و میگوید که حتی نالههای او نیز تاثیری بر معشوق نمیگذارد. شاعر به خاکساری و نیازمندی خود اشاره میکند و آرزو دارد در سایهی معشوق زندگی کند، حتی اگر این به بهایی تمام شود. در نهایت، شاعر به خلاصهسازی غم خود پایبند است و نمیخواهد به طول و تفصیل آن بپردازد.
هوش مصنوعی: اگر اشکی از چشمم بر خاک راه نریزد، هیچکس از حال و روز من آگاه نخواهد شد.
هوش مصنوعی: زیبایی و لطف تو مانند باغی است که در هر فصل بهار است، اما تنها امیدوارم که باد خزان هرگز به باغ تو نرسد.
هوش مصنوعی: ستودن تو برایم دشوار است و اگر هزار بار هم فریاد بزنم، هیچ تأثیری نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: آزار به وفاداران، به ویژه کسانی که به حق خود اعتراض میکنند، چه اندازه ناعادلانه است وقتی که ظلم تو در این دنیا نتیجهای ندارد.
هوش مصنوعی: تواضع و فروتنی ما به اندازهای است که نیازی به درخواست کمک از دیگران نیست، زیرا درخواست از بتان و معبودان بیثمر خواهد بود.
هوش مصنوعی: جز این نیست که تنها در خاک درگاه تو، خضر (نماد زندگی جاودان) آب حیات را با زندگی عوض کند، زیرا از زندگی چیز خوبی بهدست نمیآید که ضرر نکند.
هوش مصنوعی: نابرده رنج، گنج میسر نمیشود. من آمادهام تا به پایگاه سرور و عظمتات خاک شوم و اگر تقدیر به من آسیب برساند، از حسادت به من، این اقدام را هم میپذیرم.
هوش مصنوعی: اگر زندگی بهطور کلی بتواند شادی و آرامش را به من بدهد، از آن خستهشدهام. اما اگر نتوانم بهطور خلاصه و مختصر از غمهایم بگویم، دچار نگرانی و ناراحتی خواهم شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نشان آخر عهد و زوال ملک ویست
که در مصالح بیچارگان نظر نکند
به دست خویش مکن خانگاه خود ویران
که دشمنان تو با تو ازین بتر نکند
چه شد که یار به بالین ما گذر نکند
به چشم لطف به بیمار خود نظر نکند
صبا ز محنت شبهای ما خبر دارد
ز حال بیخبرانش چرا خبر نکند
مرا که چهرهٔ شمعی و خرقهٔ عسلی است
[...]
خیال چشم تو در خاطرم گذر نکند
که از دل آنمژه شوخ سر بدر نکند
شکسته پای تراز من شدست کینه من
که هرگز از دل بیرحم تو سفر نکند
اگر زبان قلم را هزار جا ببرم
[...]
کسی به حالت بییاریت نظر نکند
گلوی خشک تو ز آب فرات تر نکند
تو دادگر شو اگر رحم دادگر نکند
بکن هر آنچه دلت خواست او اگر نکند
صدای نالهٔ مظلوم در دلِ ظالم
به سنگِ خاره کند گر اثر اثر نکند
ببین به بینالنهرین انگلیس آن ظلم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.