گنجور

 
صفایی جندقی

اگر سرشک منت خاک راه تر نکند

ترا ز حالت من دیگری خبر نکند

ریاض حسن ترا خرمی است اردی و دی

مگر به باغ تو باد خزان گذر نکند

ستودن تو دریغ آیدم به سنگدلی

ور از هزار فغانم یکی اثر نکند

جفا به اهل وفا خاصه داد خواهان کی

رواست کو ستمت در جهان سمر نکند

به خاکساری ما صد هزارت استغناست

که گفت لابه ی کس در بتان ثمر نکند

مگربه خاک درت خضر آب حیوان را

کند معاوضه کز زندگی ضرر نکند

بر آن سرم که کنم خاک درگهت سر خویش

اگر ز رشک مرا چرخ دربدر نکند

ز بسط و طول صفایی ملول خواهم شد

اگر بیان غم خویش مختصر نکند