ایرانشان » کوشنامه » بخش ۸۹ - دیدار آتبین و طیهور
... برفتند از آن جایگه چند روز
همه راه پر لاله ی دلفروز
به هر منزلی ساخته خوردنی ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۹۰ - وصف شهر بسیلا
... لب جو پر آزاد سرو روان
همه باغها لاله و شنبلید
ز هر لاله ای بوی دیگر دمید
بیاراسته کوی و بازارها ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۹۵ - در صفت دو شهر
... همه باغ در باغ و گلزار و خوید
همه راغ پر لاله و شنبلید
در آن شهرها مرد و زن خوبچهر ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۰۲ - شکست کوش
... سر سرکشان یکسر آغشته شد
کمرها ز خون لاله گون گشته شد
به سنگی سپاهی همی شد هلاک ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۴۳ - رسیدن شاه آتبین به معشوق
چو روز آمد از ماه اردیبهشت
جهان شد ز لاله بسان بهشت
بنالید بر شاخ گل عندلیب ...
... کشیده زبان از قفایش برون
دمان و دنان لاله از خوید زار
چو گاه خلیل از بر نور نار ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۴۸ - راهنمایی طیهور
... یکی جای بینی پر از شهر و باغ
همه لاله باغ و همه سبزه راغ
نه اندر شمار همه کشور است ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۵۵ - باردار شدن فرارنگ و زادن فریدون
... چه ماهی که روشن کند تاج و گاه
ز رویش سرا پرده شد لاله رنگ
ز فرش فروزان شده کوه و سنگ ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۲۱۱ - جنگ تن به تن قباد با کوش
... بزد خویشتن بر سواران چین
ز خون لاله گون کرد روی زمین
سپاه فریدون ز زخم قباد ...
... ز خون دلیرا گل انگیختند
همه خاک با لاله همرنگ شد
ز کشته زمین بر یلان تنگ شد ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۲۱۲ - پیروزی قباد بر کوش
... ز نیزه نیستان شده روی دشت
ز خون دشت گفتی همه لاله گشت
چو خورشید بر نیمه ی روز شد ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۲۱۳ - داستان کوش با ایرانیان
... رمان چینیان از سپاه قباد
چو برگ گل و لاله از تیره باد
سپه باز پس برد از آن سان زدشت ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۲۴۳ - جنگ تن به تن قارن و کوش و گرفتار شدن کوش
... که پیروز بادا فریدون به جنگ
تن دشمنانش ز خون لاله رنگ
هم اندر زمان کوش را بند کرد ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۲۴۷ - پیشنهاد پنهانی تسلیم شهر، و تصرف آن به دست ایرانیان
... سپه دیده بگشاد و لشکر بدید
چو از باد لاله فرو پژمرید
همه تیغ و جوشن فرو ریختند ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۳۱۱ - رفتن سلم و قارن به کارزار کوش
... زمین از گرانیش ناله گرفت
از آتش زمین رنگ لاله گرفت
به خورشید بر شد ز هامون غبار ...
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰
... از مصحف باطل آیت حق را
بر لاله مزن ز چشم سنبل را
بر پسته منه ز ناز فندق را ...
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸
... چون دو لب دوست پر ثریاست
هر چند میان کوه لاله
چون دیده میان روی حوراست ...
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۲
... غمناک نشد هر که ز دیدار تو شد شاد
من با رخ چون لاله و با عارض چون مشک
با قامت چون تیر ز وصل تو کنم یاد
تو زر کنی از لاله و کافور کنی مشک
چوگان کنی از تیر زهی جادوی استاد ...
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳
... به نیم ذره نیاید به روی من برگرد
دریغم آنکه به فصل بهار و لاله و گل
به یاد روی تو درد و دریغ باید خورد
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰
صحبت معشوق انتظار نیرزد
بوی گل و لاله زخم خار نیرزد
وصل نخواهم که هجر قاعده اوست ...
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳
... گه ز مشک سوده نقش آرد همی بر آفتاب
گه عبیر بیخته بر لاله احمر کند
گرد زنگارش پدید آمد ز روی برگ گل ...
... گه کند بر من جهان همچون دهان خویش تنگ
گه تنم چون موی خویش آن لاله رخ لاغر کند
گاه چون ذره نشاند مر مرا اندر هوا ...
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸
... یاری چه دیده ای تو زین پس چه دید باید
چون لاله گر بخندی عمرت کرانه جوید
چون شمع اگر بگریی حلقت برید باید