فرستاد پیغام نزد قباد
که گردنده گردون تو را داد داد
برآسود باید مرا روز چند
که خسته سپاه است و اسبان نژند
چو از خستگی نیک گردد سپاه
نتابم، بیایم سوی رزمگاه
ز پیغام او خیره تر شد قباد
چنین گفت کآن بدرگ بدنژاد
بترسید و جوید همی زآن درنگ
مگر جان رهاند ز کام نهنگ
بفرمود تا پاسخش داد باز
سواری پرآواز نیرنگ ساز
که دادم شما را زمان این سه روز
چهارم چو خورشید گیتی فروز
بتابد، سوی رزمگاه آی زود
چو مرگ آمد، از نرم بالین چه سود
طلایه چو این داستان بازگفت
سه روز و سه شب کوش و لشکر نخفت
از آن روی کنده بسی چاه کرد
همه چاهها دام بدخواه کرد
گرفته سر چاه و کرده نهان
ز رازش کس آگه نه اندر جهان
چارم چو خورشید سر برکشید
قباد سپهدار لشکر کشید
سپه را سراسر زره پوش کرد
پس آهنگ لشکرگه کوش کرد
تبیره، سپه را سوی رزم خواند
سوی رزم شد کوش و لشکر براند
برون آمد از کنده و چاهسار
بپیوست با دشمنان کارزار
چو لشکر چنان برگشادند دست
که شمشیر جز مغز و مغفر نخست
رمان چینیان از سپاه قباد
چو برگ گل و لاله از تیره باد
سپه باز پس برد از آن سان زدشت
که پیرامنش هیچ دشمن نگشت
گریزان برفتند خوار و نژند
گذشتند از آن چاهها بی گزند
از ایرانیان هرکه بر پی برفت
بدان چاهها اندر افتاد تفت
به چاه اندر افتاد مردی هزار
دل لشکری گشت از او سوگوار
چو آگاه شد زآن سپاه قباد
همی هر یکی گام پستر نهاد
پس از چاهها برکشیدندشان
همه زار و پس خسته دیدندشان
گروهی شکسته سر و پای و دست
گروهی دگر نیم مرده چو مست
قباد دلاور چو آن دید، گفت
که با دیوزاده غمان باد جفت
چنین رنگ و دستان که داند نمود
نه گفتن توان و نه بتوان شنود
چه آیدش از این کنده و چاهسار
که در پیش تیغ است زهر آبدار
سپیده دمان سرکشان را بخواند
ز کردار دشمن فراوان براند
که با او کنون زین سپس کارزار
پیاده به آید ز جنگی سوار
بجُستن همه دشت و بگذاشتن
چو یابیم چاهی بینباشتن
چو گردد گشاده بدین دشت راه
شوم ایمن از کنده و ژرف چاه
سپه یکسره پیش جنگ آوریم
جهان بر بداندیش تنگ آوریم
بفرمود تا سی هزاران سُوار
پیاده بجُستن گرفتند راه
همه کهتران بیل برداشتند
همه چاهها را بینباشتند
لب کنده بگرفت و پهناش دید
به ژرفی نگه کرد و بالاش دید
کشیدن نیارست از آن سو سپاه
مگر یاید آواز لشکر ز راه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، قباد به خاطر خستگی سپاه و اسبانش تصمیم میگیرد که چند روز استراحت کند. او پیامی به دشمن میفرستد و در پاسخ، دشمن تمامی سپاهش را آماده میکند تا به جنگ بیاید. قباد نیز برای آمادهسازی لشکرش اقداماتی انجام میدهد و به دشمنان خبر میدهد که پس از سه روز به جنگ خواهند آمد. او دستور میدهد که چاههایی حفر شود تا دشمنان گرفتار شوند. در نهایت، وقتی قباد با سپاهش به میدان جنگ میآید، دشمنان به شدت شکست میخورند و بسیاری از سربازان ایرانی نیز به چاهها سقوط میکنند. قباد با دیدن حال سپاهیانش، نسبت به وضعیت نگران است و اعلام میکند که باید برای جنگ آینده آماده شوند و از چاهها دوری کنند. سپس دستوری به سپاه خود میدهد تا چاهها را بپوشانند و جلوتر به جنگ بروند.
هوش مصنوعی: پیامی به قباد فرستادند که قدرت و سلطنتی که در آسمان است به تو اعطا شده است.
هوش مصنوعی: باید برای مدتی آرام بگیرم، زیرا سپاه خسته و اسبها نیز ناتوان شدهاند.
هوش مصنوعی: وقتی که سپاه از خستگی بهبود یابد، من به رزمگاه میآیم و از نبرد دست برنمیدارم.
هوش مصنوعی: قباد از پیغام او شگفت زده و حیران شد و گفت که آن فردی که درخشان و بزرگزاده است، چنین گفته است.
هوش مصنوعی: بترسید و سعی کنید از آن تأمل دوری کنید، چون ممکن است که جان شما از چنگ نهنگ نجات یابد.
هوش مصنوعی: به او دستور دادند که پاسخ دهد و سوارکاری با صدای بلند و حیلهگر آماده شد.
هوش مصنوعی: من در این سه روز، شما را به خودم سپردم؛ حالا در روز چهارم، مثل خورشید در آسمان میدرخشید.
هوش مصنوعی: زود برو به میدان نبرد و آماده شو، چون مرگ نزدیک میشود، خواب نرم و راحت چه فایدهای دارد؟
هوش مصنوعی: داستانی که روایت میشود، برای سه روز و سه شب ادامه داشت و جنگجویان و سربازان در این مدت یک لحظه هم آرام و بیتحرک نبودند.
هوش مصنوعی: به دلیل وجود حسد و بدخواهی برخی افراد، خیلیها به جان هم افتاده و با ایجاد مشکلات برای یکدیگر، به دنبال آسیب رساندن هستند.
هوش مصنوعی: او به دقت مراقب چیزی است که از دیگران پنهان کرده و هیچکس در دنیا از راز او خبر ندارد.
هوش مصنوعی: زمانی که خورشید در آسمان طلوع کرد، قباد، فرمانده سپاه، آماده حرکت شد.
هوش مصنوعی: سربازان را کاملاً به زره پوشاند و سپس به سمت محل استقرار لشکر حرکت کرد.
هوش مصنوعی: تبیره فرمانده سپاه را به سوی جنگ فراخواند و او هم به سرعت برای نبرد آماده شد و لشکر را به جلو راند.
هوش مصنوعی: از درخت و چاهی که در آن بود بیرون آمد و به دشمنان پیوست تا در میدان جنگ حاضر شود.
هوش مصنوعی: وقتی لشکر بهگونهای پیش رفتند که شمشیرها فقط به هدفهای اصلی و حیاتی میرسیدند.
هوش مصنوعی: رمان چینیان مانند تزییناتی زیبا و نرم از سپاه قباد است، همانطور که گل و لاله در مقابل باد آسیبپذیرند.
هوش مصنوعی: نیروی نظامی پس از آنکه به خوبی عمل کرد، به گونهای بازگشت که هیچ دشمنی در اطرافش وجود نداشت.
هوش مصنوعی: آنها به سرعت و با حالتی خوار و ناامید رفتند و بدون اینکه آسیبی ببینند از آن چاهها گذشتند.
هوش مصنوعی: هر کس از ایرانیان که به دنبال جاه و مقام رفت، در مشکلات و چالشها گرفتار شد.
هوش مصنوعی: مردی که در چاه افتاد، دلهایی را به درد آورد و سبب سوگواری گروهی شد.
هوش مصنوعی: وقتی قباد از آن سپاه باخبر شد، هرکدام از آنها به عقب رفتند و گامی به سمت عقب برداشتند.
هوش مصنوعی: پس از آن که آنها را از چاهها بیرون آوردند، همه را در حالی که زار و نالان بودند دیدند.
هوش مصنوعی: گروهی به شدت آسیبدیده و گرفتار مشکلاتی هستند و گروهی دیگر در وضعیتی به سر میبرند که حالشان مانند افرادی مست است و به نوعی نیمهجان به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: قباد دلاور وقتی این را دید، گفت که همپیمانان این دیوانه باید در غم و اندوه باشند.
هوش مصنوعی: در اینجا به موضوعی اشاره شده که شخصی با ظاهری خاص و دستهایی زیبا و پرمعنا، احساسات و تمایلاتش را به نمایش میگذارد. این بیان به گونهای است که نمیتوان آن را با کلمات توصیف کرد و درک عمیق آن همیشه ممکن نیست. در واقع، چه به زبان بیاوریم و چه بشنویم، عمق احساسات او فراتر از کلام است.
هوش مصنوعی: او در برابر مشکلات و چالشهایی که دارد نگران نیست، زیرا در مقابل خطرات و تهدیدات بزرگتری قرار دارد که ذهنش را مشغول کرده است.
هوش مصنوعی: در سپیدی صبح، کسانی که سرکش و سرزندهاند را صدا میزند و از رفتار زیاد دشمنان دور میکند.
هوش مصنوعی: اکنون که زمان جنگ فرا رسیده، ما باید آماده شویم و به میدان برویم، حتی اگر در این نبرد از اسب پیاده باشیم.
هوش مصنوعی: وقتی به دنبال چیزی میگردیم و تمام دشتها را جستوجو میکنیم، ممکن است با یافتن یک چاه، درک درستی از آن چیزی که میخواهیم پیدا کنیم، به دست آوریم.
هوش مصنوعی: زمانی که راه این دشت باز شود، من بدون نگرانی از درختان قطع شده و چاههای عمیق، عبور میکنم.
هوش مصنوعی: ما تمام نیرو و تجهیزات خود را به میدان جنگ میآوریم و دنیا را بر روی بداندیشان تنگ میکنیم.
هوش مصنوعی: فرمان داد تا سی هزار سوار، به پیادهروی پرداخته و راهی را جستجو کنند.
هوش مصنوعی: همهٔ افراد کممرتبه شروع به کار کردند و تمام چاهها را پر کردند.
هوش مصنوعی: لب کنده را برداشت و عرض آن را مشاهده کرد، سپس به عمق نگاه کرد و بالای آن را دید.
هوش مصنوعی: هیچ سپاهی نمیتواند از آن سمت بیاید، مگر اینکه صدای لشکر از راه برسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.