بدو گفت طیهور کاکنون ز راه
بیندیش تا چون شود بی سپاه
که راه شما ایدر این است و بس
کجا پیل دندان نشانده ست کس
بدان راه رفتن نداردْت روی
که رنج آید از دشمن کینه جوی
چنین داد پاسخ که شاه آتبین
به کار اندر اندیشه کرده ست این
همی هرچه گویم بدین ره شویم
ز دشمن شب تیره ناگه شویم
خریدار گفتار من نیست هیچ
به راهی دگر باید او را بسیچ
مرا زآن فرستاد نزدیک شاه
که دارد کسان را که دانند راه
بدو گفت راهی دگر هست باز
ولیکن نه نزدیک، دور و دراز
یکی هول راه است با ترس و بیم
رسیدن به خشکی به یک سال و نیم
چو کشتی شب و روز گیرد شتاب
به یک سال و سه مه برانند از آب
یکی جای بینی پر از شهر و باغ
همه لاله باغ و همه سبزه راغ
نه اندر شمار همه کشور است
زمینی دگر، کشوری دیگر است
از آن مرز بازارگان هر کسی
به شهر من آیند هرگه بسی
از آن سالیان کایدر است آتبین
همانا نیامد کسی زآن زمین
از آن شهرها چون برانی دو روز
یکی راه بینی تو نادلفروز
سوی کوه قاف آید آن راه سخت
نبیند چنان راه را نیکبخت
به شش ماه اگر خود گذشتن توان
برنجد رگ و پی، بکاهد روان
چو گردد مر آن کوه بی بن دو شاخ
از آن پس جهان بر تو گردد فراخ
درآید به سقلاب و آباد روم
وزآن جا توان شد به هر مرز و بوم
مرا دل همی سوزد ای پاکدین
ز درد فرارنگ و شاه آتبین
هم از بهر پرمایه ایرانیان
کز این سبز دریای چون پرنیان
چگونه توانید بیرون برید
که سیمرغش از بر نشاید پرید
فراوان مرا هست دریا شناس
که از من به رفتن پذیرد سپاس
ولیکن یکی سالخورد است پیر
کمان کرده از رنج بالای تیر
خرد برده از مغز او روزگار
تن و دست و پایش بمانده ز کار
فراوان بر این راه بیرون شده ست
همانا که ده بار افزون شده ست
جز او کس نداند مر این راه را
همو بِهْ توان برد مر شاه را
گر ایزدش نیرو دهد یا توان
شما را برون بردن او به توان
بدو گفت کز فرّ فرخنده شاه
به ما بر سبک گردد این سخت راه
بزودی به آباد جایی رسیم
سوی مرز کشور خدایی رسیم
شتابان شد از پیش او کامداد
به مژده که خسرو تو را کام داد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، شخصیتها درباره راهی بحث میکنند که باید از آن عبور کنند. یکی از آنها به نام طیهور به دیگران میگوید که نباید به راهی بروند که خطراتی از جمله دشمنان وجود دارد. او پیشنهاد میکند که به راهی امنتر بروند، هرچند که دشواریهایی نیز در پیش خواهد بود. در ادامه، به راهی اشاره میشود که ممکن است در ابتدا دشوار باشد، اما در نهایت به سرزمینهای آباد و دلانگیز منتهی میشود. همچنین یادآوری میشود که یک مرد سالخورده، که با تجربهاش میتواند آنها را در این راه راهنمایی کند، وجود دارد. در نهایت، افراد از پیشرفت و موفقیت در سفر خود خوشحال هستند و به سرزمینی که وعده داده شده است، شتاب میکنند.
هوش مصنوعی: به او گفتند که حالا که به راه میروی، فکر کن که بدون نیروی یاری چگونه میتوانی به مقصد برسی.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که تنها یک مسیر وجود دارد و دیگر راهها به جایی نمیرسند. در این راه، کسی میتواند نشانی از قدرت و عظمت (چندین دندان شگرف) بیابد. به عبارت دیگر، فقط در این مسیر میتوان به طور واقعی به تواناییها و دستاوردهای بزرگ دست یافت.
هوش مصنوعی: بدان که نمیتوانی در مسیری قدم بگذاری که از دشمنی که کینه در دل دارد، به تو آسیب برسد.
هوش مصنوعی: او این گونه پاسخ داد که شاه آتشین در این موضوع به خوبی فکر کرده است.
هوش مصنوعی: هرچه میگویم، باید در این مسیر پیش برویم؛ ناگهان در شب تار از دشمن دور خواهیم شد.
هوش مصنوعی: خریدار از شنیدن حرفهای من هیچ تمایلی نشان نمیدهد و به نظر میرسد که باید به دنبال راهی جدید برای جلب توجه او باشم.
هوش مصنوعی: مرا از طرف شاه به نزدیک او فرستادند، چون افرادی در آنجا هستند که راه و چاه را میشناسند.
هوش مصنوعی: او به او گفت که راهی دیگر وجود دارد، اما این مسیر نزدیک نیست و بسیار دور و طولانی است.
هوش مصنوعی: راهی پر از اضطراب و ترس وجود دارد که انسان را به خشکی میرساند و این مسیر ممکن است یک سال و نیم به طول بینجامد.
هوش مصنوعی: زمانی که شب و روز با سرعت حرکت کنند، در کمتر از یک سال و سه ماه میتوان از دریا عبور کرد.
هوش مصنوعی: در یک جا، میتوان شهری پر از باغها و گلهای لاله را دید، که هر طرفش پر از سبزه و سرسبزی است.
هوش مصنوعی: در میان تمام کشورها، زمینی وجود ندارد که مانند این کشور باشد.
هوش مصنوعی: هر کسی که از مرز تجار بیاید، همیشه به شهر من آمد و رفت دارد.
هوش مصنوعی: در آن سالها که آتش در زمین جاری بود، هیچکس از آن ناحیه نیامد.
هوش مصنوعی: اگر از آن شهرها دور شوی، بعد از چند روز دوباره به راهی برمیخوری که تو را به آنجا باز میگرداند و نشان میدهد که نمیتوانی از آنجا فاصله بگیری.
هوش مصنوعی: کسی که به سوی کوه قاف میرود، راه دشواری را نمیبیند؛ این مسیر برای افراد خوشبخت است.
هوش مصنوعی: اگر انسان بتواند شش ماه را تحمل کند و از خود بگذرد، میتواند بر مشکلات غلبه کند و انرژی و قدرت روحیاش کاهش یابد.
هوش مصنوعی: وقتی که آن کوه بیپایه به دو شاخ تقسیم شود، از آن moment به بعد، دنیا برای تو وسیع و آزاد خواهد شد.
هوش مصنوعی: به سرزمینهای پررونق و آباد روم میروم و از آنجا میتوانم به هر سرزمین و کشوری سفر کنم.
هوش مصنوعی: دل من به شدت میسوزد ای با ایمان و پاک، به خاطر دردهایی که از عشق فرارنگ و شاه آتبین میکشم.
هوش مصنوعی: به خاطر ایرانیان پرتوان که از این دریای سبز مانند پارچهای نرم و خاطر انگیز است.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانید از اینجا بیرون بروید در حالی که سیمرغ، پرندهی افسانهای، از دامن شما نمیتواند پرواز کند؟
هوش مصنوعی: بسیاری از افرادی که به علم دریاشناسی آگاه هستند، به من افتخار میدهند و از من بابت رفتن و کاوش در دریا سپاسگزاری میکنند.
هوش مصنوعی: اما فردی مسن وجود دارد که به خاطر درد و رنجی که کشیده، کمرش خم شده است.
هوش مصنوعی: عقل و اندیشهاش را روزگار از او گرفته و حالا فقط بدن و اعضای دیگرش بیکار ماندهاند.
هوش مصنوعی: افراد زیادی از این مسیر عبور کردهاند، زیرا به وضوح تعداد کسانی که وارد شدهاند، به شدت افزایش یافته است.
هوش مصنوعی: تنها اوست که میداند این مسیر چگونه است و فقط او میتواند پادشاه را به خوبی راهنمایی کند.
هوش مصنوعی: اگر خداوند به او نیرو یا توانایی بدهد، شما میتوانید او را با تواناییتان به بیرون ببرید.
هوش مصنوعی: او به او گفت که با وجود شکوه و عظمت پادشاه، این مسیر سخت برای ما آسان خواهد شد.
هوش مصنوعی: به زودی به جایی پررونق و آباد خواهیم رسید که سرزمین الهی را در آغوش خواهیم گرفت.
هوش مصنوعی: دستیار به سرعت از نزد او رفت و با خوشحالی خبر داد که خسرو به تو لطف کرده و خواستهات را برآورده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.