چو روز آمد از ماه اردیبهشت
جهان شد ز لاله بسان بهشت
بنالید بر شاخ گل عندلیب
چو مرد مسیحا ز پیش صلیب
شده باغ طیهور طاووس رنگ
بهم در شده خیرزان و خدنگ
بسان دو عاشق رسیده بهم
ز رنج جدایی کشیده ستم
سر شاخ گل پر ز بلبل شده
ز بلبل جهان پر ز غلغل شده
گل از ناله ی بلبل خوش سرای
دریده به تن بر پرندین قبای
بنفشه سر اندر کشیده نگون
کشیده زبان از قفایش برون
دمان و دنان لاله از خوید زار
چو گاه خلیل از برِ نور، نار
نوان بر درخت جوان ارغوان
چو یاقوت بر گردن بت، گران
سرشت بهار آمده ست از بهشت
خزان را ز دورخ نهاد و سرشت
به گیتی نشان آمده ست این از آن
بهار از بهشت و ز دوزخ خزان
ز سبزی و آب روان خنک
روان خردمند گشته سبک
دل مرغ و ماهی شده جفت جوی
همه جفت در غلغل و گفت و گوی
دل آتبین نیز جویای جفت
نهان آتشی داشت، با کس نگفت
چو از کوه خورشید سر بر فروخت
قباه بست و زیر قبا مشک سوخت
فزون گشت مهرش، خرد دور کرد
عنان از ره کاخ طیهور کرد
چو لشکر کشد بر دل مرد، مهر
نیارد نمودن بدو شرم، چهر
به دریای مهر ار بدانی درست
خرد غرق گردد، شود شرم سست
دلی کاندر او مهر بُد شاخ زد
از او دور شد شرم و خواب و خرد
سرافراز طیهور پاکیزه کیش
بزرگان لشکرش را خواند پیش
ببستند کابین به آیین دین
گرفت آن زمان دست شاه آتبین
ز کاخش به کاخ فرارنگ برد
به زنهار دختر مر او را سپرد
چو در دست او داد دستش به مهر
ز مهر آتبین کهربا شد به چهر
نهانی ببوسید دستش چنان
چو ماشوره ی سیم در خیزران
وزآن جا سوی کاخ شاه آمدند
بزرگان سوی پیشگاه آمدند
در آن سور شادی برانگیختند
روان بر سر آتبین ریختند
ز زر و ز گوهر چنان گشت تخت
که گفتی سپهر اندر آورد رخت
ز مشک و ز عنبر چنان شد سرای
که نپسود جز عنبر و مشک، پای
زن و مرد آن شهر برخاستند
بسیلا به دیبا بیاراستند
به مهد فرارنگ بر زعفران
همی ریختند از کران تا کران
از آواز رامشگر و بانگ نای
تو گفتی سپهر اندر آمد ز جای
همه برزن و باغ غلغل گرفت
همه کوهها رسته ی گل گرفت
گل از باغ برداشت باد بهار
همی کرد بر مهد او بر نثار
از آواز چنگ و رباب و سرود
همی زهره آمد تو گفتی فرود
همه گوشه ی بامها بزمگاه
ز لشکر همه شهر چون رزمگاه
ز بس ناله ی نای و بانگ رباب
همی سر برآورد ماهی ز آب
زنان بسیلا چو سرو بلند
گرفته همه حلقه ی دسته بند
گرازان به هرگوشه ای دلکشی
فروزان به هر برزنی آتشی
ز رامش چنان بود یک ماه شهر
که از خواب کودک نمی یافت بهر
نماند اندر آن مرز و کوه و زمین
که ننشست بر خوان شاه آتبین
به هزمان یکی سرفرازی دگر
دگرگونه خوانی و سازی دگر
بسیلا ز گاوان و از گوسفند
تهی ماند و آمد بر اسبان گزند
سر ماه را خوردنی تنگ شد
از آن بزم پیش فرارنگ شد
یکی جلوه گر دید حور از بهشت
ز خوبی نهاد و ز پاکی سرشت
به کشّی چو طاووس و خوشی چو جان
دو مرجان رباینده ی مهر و جان
همه کاخ بالا، همه تخت تن
چو سیبی زنخدان، چو میمی دهن
ارم گشته روی سرای از رخش
ستمکش دل از غمزه ی فرّخش
زده بر گل از غالیه خالها
در افگنده در خیمه ها دالها
ز گیسو شده عنبرین دامنش
چو گنج گیومرت پیراهنش
کنارش پر از درّ کرد و نخفت
سحرگاه ناسفته درّش بسفت
چنان یافت پیوند آن ماهچهر
که بروی دو چندان بیفزود مهر
یله کرد نخچیر و گوی و شکار
نشد ماهیانی بر شهریار
همی بود پیش فرارنگ شاد
نه از شاه و از شهریاریش یاد
به تنها، زمانیش نگذاشتی
نه از چهر او دیده برداشتی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن توصیفی زیبا از بهار و شادابی طبیعت در ماه اردیبهشت و عشق و محبت میان عاشقان دارد. در آغاز به توصیف منظرهای بهشتی با گلهای لاله و صدای خوش بلبل میپردازد. سپس به تشبیه عاشقان میپردازد که از جدایی رنج میکشند و به یکدیگر نزدیک میشوند.
باغها و درختان پر از رنگ و عطر هستند و بهار با خود سرزندگی و شادی به ارمغان میآورد. در این میان، عشق و محبت در دلها زنده میشود و دلهایی که جویای همراهی هستند، به هم میپیوندند.
این توصیف زیبا از جشنها و شادیهای مردم در این فصل پر از نور و زندگی است، جایی که عشق و دوستی در هر گوشه و کناری حس میشود و سرافرازی، بار دیگر در دلها نشسته است. در پایان هم به تصویر کشیدن زیباییهای یک زن و شادیهای او در دل طبیعت، نشاندهنده عشق و زیباییهای زندگی است.
هوش مصنوعی: وقتی روز بهار از ماه اردیبهشت فرامیرسد، دنیا به مانند بهشتی پر از لالهها میشود.
هوش مصنوعی: بر روی شاخه گل، بلبل ناله میکند، همچنان که مرد مسیحا از پیش صلیب نالید.
هوش مصنوعی: باغی زیبا و پرشکوه به مانند طاووسی رنگارنگ شده است و در آن، گلهای خوشبو و نوازشگر به فراوانی دیده میشود.
هوش مصنوعی: مانند دو عاشق که پس از تحمل سختیهای جدایی به یکدیگر رسیدهاند و از رنجهایی که کشیدهاند، از آن خنده و شادی را پیدا کردهاند.
هوش مصنوعی: سر شاخه گل به خاطر بلبل پر از صدا و نغمه شده و جهان هم به خاطر بلبل پر از آواز و سر و صدا گردیده است.
هوش مصنوعی: گل به خاطر نالههای دلانگیز بلبل شکوفا میشود و زیباییاش را بر تن پرندگان میپوشاند.
هوش مصنوعی: بنفشه سرش را پایین انداخته و از قفایش (محل زندگیاش) زبانش بیرون آمده است.
هوش مصنوعی: گل لاله در زمان و مکانهای مختلف، به خاطر زیبایی و شکوفاییاش، احساساتی را به وجود میآورد که قابل مقایسه با حالتی است که خلیل، در زمان نزدیک به نور، از آتش الهام میگیرد. این تصویرسازی نشاندهندهی زیبایی و اثرگذاری خواص طبیعی و روحانی است.
هوش مصنوعی: شکوفههای تازهی درخت ارغوان به زیبایی یاقوتی هستند که بر گردن یک معشوقه آویزان شده و جلوهای خاص و جذاب دارند.
هوش مصنوعی: بهاری که به زمین آمده، از بهشت نشأت گرفته و فصل خزان را از چهرهاش دور کرده است.
هوش مصنوعی: این نشانهها در دنیا به خاطر آمدن بهار از بهشت و همچنین نشانههایی از پاییز در دوزخ است.
هوش مصنوعی: از سرسبزی و آب زلال و خنک، انسان عاقل و خردمند راحت و سبکبال میشود.
هوش مصنوعی: دل مرغ و ماهی به هم گره خورده و هر دو در جستجوی یکدیگر هستند. آنها در هماهنگی و گفتگو با هم به سر میبرند.
هوش مصنوعی: دل آتشین نیز در جستجوی جفتی پنهان بود و آتشی در درونش داشت که با هیچکس در میان نگذاشته بود.
هوش مصنوعی: وقتی خورشید از پشت کوهها سر برآورد، پردهای را به تن کرده و زیر آن عطر مشک را به خود میمالید.
هوش مصنوعی: محبت او بیشتر شد و خرد و عقل من را از راه راست منحرف کرد و مرا به سمت کاخی زیبا رهنمون شد.
هوش مصنوعی: وقتی که عشق به دل مرد هجوم میآورد، هرگز شرم نمیکند که خود را نشان دهد.
هوش مصنوعی: اگر به عمق عشق آگاهی پیدا کنی، عقل و دانش تو در آن غرق میشود و از احساس شرم و حیا سست میگردی.
هوش مصنوعی: دل افرادی که عشق و محبت در آنها وجود دارد، از چیزهای ناپسند و بیخود دور میشود و باعث میشود که خجالت، خواب و عقل از آنها دور گردد.
هوش مصنوعی: سربازان بزرگ و پاکدامن خود را به نزد خود فراخواند.
هوش مصنوعی: در آن زمان، با رعایت اصول دینی، کابین را بستند و شاه آتشین دستش را گرفت.
هوش مصنوعی: دختر را از کاخ خود به کاخ دیگری منتقل کردند و برای محافظت از او، به فردی سپردند.
هوش مصنوعی: زمانی که دست او را به محبت گرفت، چهرهاش مانند کهربا و درخشان شد.
هوش مصنوعی: به آرامی و به صورت مخفیانه، دست او را بوسید، به گونهای که مانند نازک و لطیف بودن سیم در گیاه خیزران بود.
هوش مصنوعی: از آنجا بزرگان به سمت کاخ شاه رفتند و به درگاه او آمدند.
هوش مصنوعی: در آن جشن شادمانی برپا کردند و روانها را بر آتشِ شادی ریختند.
هوش مصنوعی: تخت به اندازهای زینتافته و با ارزش بود که انگار آسمان، زینتهای خود را بر روی آن قرار داده است.
هوش مصنوعی: خانه به قدری با بوی خوش مشک و عنبر آراسته شد که هیچ بویی جز این دو در آن نمیگنجید.
هوش مصنوعی: مردم آن شهر با همدیگر برخاستند و بسیار زرق و برق به خود گرفتند.
هوش مصنوعی: از گوشهای به گوشهای دیگر، زعفران را بر روی مهد زیبای رنگارنگ میپاشیدند.
هوش مصنوعی: از صدای دلنشین نوازنده و موسیقی نی تو، گویی آسمان از جای خود تکان خورد و به حرکت درآمد.
هوش مصنوعی: در همه خیابانها و باغها صدای زنگزنگی به گوش میرسد و همه کوهها پر از گل شدهاند.
هوش مصنوعی: باغبانی گل را چیده است و نسیم بهاری به آرامی بر روی مهد گلها میوزد و آنها را نوازش میکند.
هوش مصنوعی: از صدای چنگ و رباب و آواز خواندن، گویی که وحشت و ترس به دلتان میافتد و میگویید آرام شوید.
هوش مصنوعی: تمامی گوشههای بامها به محل جشن و شادی تبدیل شده است، همانطور که لشکر در تمام شهر مثل میدان جنگ مستقر است.
هوش مصنوعی: از شدت صدای نای و ساز رباب، ماهی به سطح آب ظاهر شد.
هوش مصنوعی: زنان به مانند سروهای بلند به زیبایی ایستادهاند و همه به دور هم حلقه زدهاند.
هوش مصنوعی: در هر گوشهای جذابیتی وجود دارد و در هر نقطهای شعلهای روشن است.
هوش مصنوعی: مانند یک ماه بسیار زیبا در شهر، آنچنان شادی و سرور برقرار بود که حتی کودکان نیز نمیتوانستند از خواب بیدار شوند.
هوش مصنوعی: در هیچ کجا، چه در مرزها، کوهها و زمینها، چیزی باقی نمانده است که بر سفرهی پادشاهی مانند آتبین نباشد.
هوش مصنوعی: همانطور که در یک زمان فردی ممکن است به شکلی پرتلاوت و افتخارآمیز خود را نشان دهد، در عین حال، دیگران میتوانند به شیوههای مختلف و متفاوت رفتاری داشته باشند و خود را بیان کنند.
هوش مصنوعی: بسیاری از گاوها و گوسفندها بیرمق و بیبرکت مانده و به زمین و دورهگردان آسیب رساندند.
هوش مصنوعی: سفرهای که در آغاز ماه چیده شده بود، به خاطر آن میهمانی پرزرق و برق، کمتعداد و از آن بزم فرار کرده شد.
هوش مصنوعی: یک نفر به زیبایی حوری از بهشت نگاه کرد و متوجه شد که این زیبایی نتیجهی نیکی و پاکی در درون اوست.
هوش مصنوعی: مثل طاووس زیبا و خوشی مانند جان، دو مرجانی هستند که قلب و روح را مجذوب خود میکنند.
هوش مصنوعی: همه چیزهای بزرگ و با شکوه، در برابر زیبایی و شیرینی یک لبخند و چهرهی دلربا ناچیز هستند.
هوش مصنوعی: چهره ی دلربا و زیبا تو باعث شده که خانه ی من پر از غم و اندوه شود و این زیبایی تو همانند یک تیر ستمگر به قلبم نشسته است.
هوش مصنوعی: با ظرافت و زیبایی، گلهایی با خالهای رنگی به پرچمها و دکورها آویزان شدهاند.
هوش مصنوعی: دامن او به خاطر گیسوانش بوی عطر مانند عنبر میدهد و پیراهنش به زیبایی گنجی از گیومرت است.
هوش مصنوعی: در کنار او پر از جواهرات شد و او در سحرگاه خوابش برد، در حالی که هنوز جواهراتش را نگرفته بود.
هوش مصنوعی: چنان ارتباطی با آن دختر زیبارو برقرار شد که محبت او به دل من دوچندان شد.
هوش مصنوعی: نخچیر و گوی به حال خود رها شدند و شکار انجام نشد، همچنان که ماهیانی برای پادشاه به دام نیفتادند.
هوش مصنوعی: در حضور فرارنگ شاد، نه به یاد شاه و قدرتش اشارهای میشود.
هوش مصنوعی: تو به تنهایی و بدون توجه به زمان، هیچ وقت نتوانستی از چهره او چشم بردارید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.