افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۱ - مهر سپهر جلال
... مختصری بی بها هست به گاه عطا
خادم کوی تو را مایه دریا و کان
مطبخی از کوی توست عرصه این روزگار ...
افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۲ - اختر برج جمال
... مختصری بی بها هست به گاه عطا
چاکر کوی تو را مایه دریا و کان
مطبخی از جود توست عرصه این روزگار ...
افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۵ - پیک صبا
... گاه بخشد نفست خاصیت نافه چین
وقت گردش اثرت موج فزای دریا
گاه جنبش گذرت شعله فروز برزین ...
... که نگوید سخنی ویسه به غیر از رامین
ابر و دریا همه از رشح عطایت موجود
ذات اشیاء همه با حمد ثنایت تضمین ...
افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳
... بدین روش که دل اندر محیط خون شده غرق
عجب مدار که آرم ز دیده دریا را
میان باغ به یک جلوه از خرامیدن ...
افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱
... عجب دارم چرا کان قطره اندر یم نمی گنجد
به دریا کی توانم داد جا سیل سرشکم را
بود پیدا بر دانا که یم در یم نمی گنجد ...
افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۰
... خون خورد قبطی از این غم که من از سیل سرشک
نیستم موسی عمران و به دریا زده ام
ای که از لعل تو شد گوهر نظمم جان بخش ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفهنگاریها » شمارهٔ ۴ - صید صحرا
... سیاه روز کنی عاشقان شیدا را
اگر تو مایل دریا و موج دریایی
بیا به دیده من بین تو موج دریا را
مزن به تیر که من خود اسیر دام توام ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفهنگاریها » شمارهٔ ۱۵ - آهوان صحرا
... یک لحظه کنار چشم من بنشین
و آنگاه ببین تو موج دریا را
اسکندر غمزه ات به یک حمله ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل دوم - مدیحهسراییها » شمارهٔ ۱۱ - مهر علی
... کسی نبیند در روزگار پژمانش
شعاع تیغت اگر اوفتد سوی دریا
ز تاب خویش کند خشک چون بیابانش ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل دوم - مدیحهسراییها » شمارهٔ ۱۳ - آیت کبرای حق
... عیسی مریم کجا می کرد احیا مرده را
روز طوفان نوح از دریا کجا گشتی خلاص
گر بسوی حضرتت ناورده بودی التجا ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل دوم - مدیحهسراییها » شمارهٔ ۲۰ - در دریای سرمدی
... مقصد ز آفرینش ارض و سما علی ست
دریای علم و معدن جود و سخا علی ست
مولای اتقیا و شه اولیا علی ست ...
... در کوه و دشت شیر گریزد ز هیبتش
لرزد به خود نهنگ به دریا ز سطوتش
گردکشان فرار کنند از صلابتش ...
... بی شبه جانشین بلافصل احمدی
زوج بتولی و در دریای سرمدی
غیر از تو کیست همسر زهرای اطهرا ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل دوم - مدیحهسراییها » شمارهٔ ۲۵ - سر عشق
... عشق گنج است و عاشقی گنجور
عشق دریا و عاشقی گهر است
هر که عاشق نشد در این عالم ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۹ - طارم خضرا
... کردند دریغ از وی مهریه زهرا را
کشتند لب تشنه او را به لب دریا
از خون تنش کردند رنگین رخ صحرا را ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۶۰ - حدیث تشنگی
... بسان ماهی عطشان به بحر خون شناور شد
سرش ببریده شد لب تشنه از تن بر لب دریا
تن او چاک چاک از ضرب تیغ و تیر و خنجر شد ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۶۹ - چشمهٔ خون
... غرق نشد از چه رو سفینه گیتی
چون تو شدی تشنه کشته بر لب دریا
جسم شریفت ز صدر زین چو نگون شد ...
... از غمت ای تشنه لب زدیده ترکی
اشک روان جاری است دریا دریا
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۹۱ - دانهٔ اشک
... کز هجر تو ما را نرود خواب به چشمان
کشتند لب تشنه تو را بر لب دریا
دادی ز وفا در ره جانان ز عطش جان ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل چهارم - ترکیببندها » شمارهٔ ۲ - دوازده بند ولایی و عاشورایی
... لب تشنه جان سپردی و آبت کسی نداد
با آن که بود بر لب دریا تو را مکان
نآمد به سر کشی تو کس غیر تیغ و تیر ...
صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۲ - در مدح امام العصر خاتم الاوصیا عجلالله تعالی فرجه
... گهی گوید برو تا کعبه مقصود از خشکی
گهی گوید مترس از غرق و رو کن جانب دریا
بود عمری کزین جمعیت ضدین از هر سو ...
صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - در مدح شاه اولیاء(ع)
... ذوالفقار دو دمش از رگ شریان عدو
دشت را سر به سر از موج چو دریا می کرد
به درش دیده امید مه گردون داشت ...
صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - در مدح جناب مسلم بن عقیل(ع)
... از حضیض پارگین خاک و تن پوشد نظر
تا ز دریایی برون پر لولو و لالا شود
شوره زار جسم وی از بارش ابر بلا ...
... جان به جانان می رسد از قابلیت بی سبب
ذره چون خورشید گردد قطره کی دریا شود
همچو مسلم در جهان باید وجود قابلی ...
... یافت از قرب حسین با حق تقرب آن جناب
قطره چون واصل به دریا می شود دریا شود
از شهیدان جست سبقت در شهادت تا به حشر ...
... از برای آب ترسم کودک ششماهه ات
چاک حلقومش ز پیکان بر لب دریا شود
ترسم آخر پیکرت از بعد کشتن تا سه روز ...