در کرب و بلا خواندند، چون سید بطحارا
کوفی ز ره تلبیس، آن شافع فردا را
بستند به رویش آب، آن قوم شرر افروزا
کردند دریغ از وی، مهریهٔ زهرا را
کشتند لب تشنه، او را به لب دریا
از خون تنش کردند، رنگین رخ صحرا را
شمر از ره کین ببرید، از تن ز قفایش سر
بر خاک سیه افکند، آن سرو دل آرا را
خولی سر آن سرور، در مطبخ خود جا داد
بنهاد به خاکستر، آن چهرهٔ زیبا را
از پای درآوردند، نخل قد اکبر را
مجنون ز غمش کردند، دل سوخته لیلا را
آغشته به خون کردند، آن قامت دلجو را
پژمرده ز کین کردند، آن لالهٔ حمرا را
سردار سپاه دین، عباس غضنفر فر
شیری که ز هم بدرید، قلب صف اعدا را
دردا که جدا کردند، دست از بدنش آخر
کردند ز خون رنگین، ماه رخ سقا را
در طشت طلا در شام، آزرد یزید از چوب
لعلی که خجل ز اعجاز، می کرد مسیحا را
آتش به خیام او، از قهر زدند اعدا
کز دود سیه کردند، این طارم خضرا را
کردند زکین غارت، اسباب خیامش را
بازو به رسن بستند، صدیقهٔ صغرا را
زن های حریمش را، بردند زر و زیور
کردند دل افسرده، انسیهٔ حورا را
ای شیر خدا بگذار، پایی ز نجف بیرون
در کرب وبلا بنگر، این محشر کبری را
« ترکی » به عزا می کوش، در ماتم شاه دین
امروز اگر خواهی، آسایش فردا را
خواهی که از این درگاه، بی فیض نمانی تو
زنهار مده از دست، این دولت عظمی را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به واقعه عاشورا و شهادت امام حسین (ع) و یاران ایشان در کربلا میپردازد. نویسنده با بهرهگیری از زبان شاعرانه، مظلومیت امام حسین و ظلمهایی که به او و خانوادهاش روا داشته شد را توصیف میکند. او به تشنگی، سر بریدن، و آتش زدن خیمهها اشاره میکند و احساس اندوه و غم را در این واقعهی تاریخی منتقل میسازد. در نهایت، نویسنده از افراد دعوت میکند که با توجه به این مصیبت و ظلم تاریخی، در عزای امام حسین شرکت کنند و از آن عبرت بگیرند.
هوش مصنوعی: در کربلا، وقتی سید الشهداء (امام حسین) در برابر مردم کوفه قرار گرفت، آنان او را به خاطر گمراهی و نمایشگریهایی که داشتند مورد خطاب قرار دادند. این وضع نشاندهندهی نفاق و فریبکاری بود که در ماجرای عاشورا رخ داد.
هوش مصنوعی: آن قوم که آتش افروزی میکردند، آب را بر او بستند. افسوس که مهر زهرا را از او گرفتهاند.
هوش مصنوعی: او را در کنار دریا، در حالی که تشنه بود، به قتل رساندند و با خون او، رنگ صحرا را تغییر دادند.
هوش مصنوعی: شمر به دلیل کینهای که داشت، سر آن جوان زیبا را از بدن جدا کرد و روی زمین سیاه انداخت.
هوش مصنوعی: خولی با نهایت عشق و ارادت، چهرهٔ زیبای آن سرور را در آشپزخانهاش جا داد و آن را در میان خاکسترها قرار داد.
هوش مصنوعی: نخل بلند و تنومند اکبر را از پای درآوردند و مجنون با غم خود، دل سوخته لیلا را به درد آورد.
هوش مصنوعی: آن قامت دلجو را به خون آغشته کردند و آن لالهٔ سرخ را به خاطر کینه پژمرده ساختند.
هوش مصنوعی: عباس، رهبر سپاه دین و شیر دل، با شجاعت و قدرت با دشمنان جنگید و دل آنها را ترسناک کرد.
هوش مصنوعی: آه که چه دردناکی است، وقتی که او را از تنش جدا کردند و در نهایت، دستان او را از خون رنگین، متوجه چهره زیبا و نورانی سقا کردند.
هوش مصنوعی: در ظرف طلایی در شهر شام، یزید از چوبی که مسیحا را به شگفتی انداخته بود، ناراحت و آزرده خاطر بود.
هوش مصنوعی: اعدا به دلیل خشم و قهر، به خرابی و آتشسوزی در خیام او دست زدند، طوری که از دود سیاه بهوجود آمده، به سبزی و طراوت آنجا آسیب رسید.
هوش مصنوعی: کسانی که آمده بودند، تمام وسایل و یلخندهای او را تاراج کردند و دستی را به زنجیر کشیدند؛ صدیقهٔ کوچک نیز در میان آنها بود.
هوش مصنوعی: زنانی که در حریم او بودند، به خاطر طلا و جواهرات ربوده شدند و دل عروس آسمانی ناامید و غمگین شد.
هوش مصنوعی: ای شیر خدا، اجازه بده که قدمی از نجف بیرون بگذارم و به کربلا نگاه کنم، به این صحنهی بزرگ و پرهیاهو.
هوش مصنوعی: به خاطر رفتارهای نادرست امروز و مشکلاتی که به وجود آمده، باید به عزاداری و سوگواری بپردازی؛ زیرا اگر امروز به این موضوعات اهمیت ندهی، فردا نمیتوانی به آرامش و آسایش دست یابی.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی که از این درگاه بینصیب نمانی، مواظب باش که این فرصت بزرگ را از دست ندهی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جانا سر تو یارا مگذار چنین ما را
ای سرو روان بنما آن قامت بالا را
خرم کن و روشن کن این مفرش خاکی را
خورشید دگر بنما این گنبد خضرا را
رهبر کن جانها را پرزر کن کانها را
[...]
گر هیچ دلی داری دریاب دل مارا
حال دل این بی دل میپسند چنین یارا
جان نیست چنین کاسد کردیم بسی سودا
هم نیز رهی باید بیرون شوِ سودا را
گر عاشق بی چاره از جور نمی نالد
[...]
ساقی، ز کرم پر کن این جام مصفا را
آن روح مقدس را، آن جان معلا را
روزی که دهی جامی، از بهر سرانجامی
یک جرعه تصدق کن آن واعظ رعنا را
خواهی که برقص آید ذرات جهان از تو
[...]
ساقی قدحی در ده، از خود بستان ما را
مستانه بگو رمزی، بگشای معمّا را
ظلمتکدهٔ عاشق، زان چهره منوّر کن
تا چند به روز آرم تاریکی شبها را
از غنچهٔ لب بگشای، با مرده دلان حرفی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.