... پریشان عابدین با دست بسته

چرا در طرف باغ و لاله زارید

ز گلشن روی برصحرا گذارید ...

ای زخم های پیکرت از اختران فزون

وی چهره ات زخون گلوی تو لاله گون

مقتول چون تو دیده ندیده است تا به حال ...

... که گمان داشت که از ضربت شمشیر جفا

لاله گون تارک نورانی اکبر گردد

که گمان داشت لب تشنه لب آب جدا ...

در دلم لاله صفت خون جگر می ریزد

صدف دیده به رخ لؤلؤ تر می ریزد ...

... کیست این کشته که بی غسل و کفن خفته به خاک

لاله سان بر جگرش داغ ز مرگ پسر است

کیست این کشته که راسش به سر نوک سنان ...

... از خون یاوران تو صحرای کربلا

پر لاله و تو بلبل گلزاری ای حسین

ای یوسف زمانه ز بیداد و کید خصم ...

یکدم دلم رها ز غم لاله ها نشد

جز خون دل ز دیده به دامان ما نشد ...

... باشد آن عاشق فروغ دیده زهرا حسین

لاله خونین داغستان دشت کربلا

تا قدم بنهاد آن شور آفرین راه عشق ...

... که ز تیغ قاتل سنگ دل سر او بریده شد از قفا

شده نخل قامت او نگون رخ او ز خون شده لاله گون

تن او فتاده به بحر خون سر او به ناوک نیزه ها ...

... آب را بستی به روی میهمان ای آسمان

از جفایت عرصه کرب و بلا چون لاله زار

گشت از اجساد پاک کشته گان ای آسمان ...

... شد جدا از ضرب تیغ ساربان ای آسمان

لاله صحن چمن اکبر جوان گل عذار

شد بهار عمرا و آخر خزان ای آسمان ...

... پریشان ساختی در کربلا گیسوی زینب را

ز داغ لاله رویان قامت او را کمان کردی

خیام آل طاها را زدی از راه کین آتش ...

... بیا در کربلا ای دل به حسرت دیده ای بگشا

به طرف گلشنش بنگر چه رنگی لاله ها دارد

سراسر لاله هایش نوجوانان بنی هاشم

که زهرا بهرشان چون لاله بر دل داغ ها دارد

علمدار سپاه و ساقی بزم وفا عباس ...

... چو گشت سنبل اکبر ز خون شقایق رنگ

چو لاله ما در او داغ بر جگر دارد

به راه شام به زینب دگر چها گذرد ...

... فلک خراب شوی دختر امیر عرب

ز داغ لاله رخان اشک در بصر دارد

ستاده دختر خیرالنسا به بزم یزید ...

... زخون دیده یترکی در این مصیبت عظمی

زباغ دفتر نظمش هزار لاله دمیده

... افتاده به میدان بلا صف شکنی چند

رنگین شده از خون بدن لاله عذاران

چون گوهر غلطان شده در عدنی چند ...

چو لاله بین دل پر درد و داغ زینب را

دمی بگیر تو مادر سراغ زینب را ...

... ولی زخون جگر پر ایاغ زینب را

چو شمع سوختم از داغ لاله ها و فلک

نهاده داغ به بالای داغ زینب را ...

... گرفته تنگ چو جان عزیزش اندر بر

زبان به شکوه گشود آن سلاله حیدر

به گریه گفت چرا دیر آمدی ز سفر ...

... نکرد درد دل خویش را تمام اظهار

که آن سلاله زهرا ز خواب شد بیدار

ز خواب شد بیدار و هر طرف نگریست ...

... میان مرده و زنده کجا دهد تشخیص

کنون سر پدر در طبق چو لاله نهید

پی تسلی آن طفل در خرابه برید ...

... یارب به جسم پاک شهیدان بی کفن

یارب به لاله های به خون خفته در چمن

اسلام را قوی کن و کفار را زبون ...

... از کشته های غرق به خون ز آل بو تراب

گردید لاله زار گلستان کربلا

طفل صغیر مهد ولایت ز جان مکید ...

... کشتید اقربا و جوانانم از جفا

از خون شان زمین بلا لاله زار شد

اکبر جوان سرو قدم شد ز کین شهید ...

... سر از تنت برید و نپرسیدت از حسب

بنگر کنون که لاله تبدار عشق را

دشمن کشیده در غل و زنجیر از غضب ...

... پامال از جفا ز سم اسب ها ببین

یک دشت پر زکشته همه لاله گون کفن

در خاک و خون طپیدن این کشته ها ببین ...

... از خون نو خطان تو صحرای کربلا

روشن چراغ لاله به صحن چمن شده

وز جسم چاک چاک جوانان هاشمی ...

... زان روی از تمام اراضی نکوتری

از بس که خون لاله رخان در تو ریخته

دارم یقین که معدن یاقوت احمری ...