ای زخم های پیکرت از اختران فزون
وی چهره ات زخون گلوی تو لاله گون
مقتول چون تو دیده ندیده است تا به حال
قاتل چو شمر، کس نشنیده است تا کنون
جرمت چه بود شمر سرت از قفا برید
افکنده پاره پاره تنت را به موج خون
خولی سرت نهاد به خاکستر تنور
جایی دگر نداشت مگر آن لعین دون
ای کاش! آسمان به زمین، سرنگون شدی
آن دم که بر زمین، شدی از صدر زین نگون
آن دم که خون پیکر پاکت به خاک ریخت
چون آسمان، زمین شدی ای کاش بی سکون
آن دم که شد برون ز تنت جان ز تشنگی
ای کاش! جان شدی ز تن انس و جان برون
چون پیکر تو گشت گلدکوب اسب ها
زیر و زبر چرا نشد این چرخ نیلگون؟
در ماتم تو ای شه گلگون قبای عشق
«ترکی» به جای اشک، چکد خونش از عیون
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زخمها و مصائب شخصی میپردازد که مظلومانه کشته شده است. شاعر از چهره خونین و بدن پارهپاره او سخن میگوید و به وحشیگری قاتل اشاره میکند. این شعر احساساتی از درد و غم را به تصویر میکشد و آرزو میکند که آسمان به زمین بیفتد و جهانی دیگر بر سر غم و اندوه این واقعه بیافریند. شاعر به تأثیر عمیق این واقعه بر انسانها و دنیای اطراف اشاره دارد و از ایکاشهای مکرر خود برای تغییر سرنوشت میگوید. در نهایت، شعر به عزاداری و ماتم برای شهیدی اشاره دارد که عشق و پاکی او در دلها باقی مانده است.
هوش مصنوعی: ای زخم هایی که بر بدن تو نشسته، از ستاره ها بیشترند، و چهرهات از خون، مانند گل لاله سرخ شده است.
هوش مصنوعی: شخصی که کشته شده مانند تو تا به حال دیده نشده و قاتلی مانند شمر تاکنون شنیده نشده است.
هوش مصنوعی: جرم تو چه بود که شمر، سرت را از پشت برید و پیکرت را به صورت پارهپاره بر موج خون افکند؟
هوش مصنوعی: خولی، سرت را در خاکستر تنور گذاشت، چون جای دیگری نداشت، جز آن دیوانه پست.
هوش مصنوعی: ای کاش! ای کاش آن زمان که از بالای زین افتادی، آسمان هم بر زمین سقوط میکرد.
هوش مصنوعی: زمانی که خون بدن پاکت به خاک ریخت، مثل آسمان، تو به زمین تبدیل شدی. ای کاش که بیحرکت و ساکن میماندی.
هوش مصنوعی: زمانی که جانت از تن خارج شود، ای کاش آن لحظه جان به خاطر تشنگی از تن بیرون نیاید! جان باید از تن جدا شود و این جدایی نباید به خاطر حریص بودن باشد.
هوش مصنوعی: زمانی که بدن تو به زیبایی و زینت مانند اسبها آراسته شد، چرا این دنیا و سرنوشت همچنان بیثبات و نااستوار باقی مانده است؟
هوش مصنوعی: در سوگ تو، ای پادشاه با لباس سرخ عشق، به جای اشک، خون از چشمانش میریزد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای مر تورا گرفته بت خوش زبان زبون،
تو خوش بدو سپرده دل مهربان ربون
اندر حریم می نکند جان تو قرار
تا ناوری دل از حرم دلبران برون
برگیر دل ز بلخ و بنه تن ز بهر دین
[...]
این کودکان تنگ قبای فراخ . . . ن
کردند . . . ایرو کیسه ما هر دو سرنگون
از بسکه . . . ایرو کیسه ما سیم و آب داد
نی سیم از آن برآیدنی آب ازین برون
آنجا که سیم بود، در او ماند باد پاک
[...]
اندیشه را به چون و چرا در بریز خون
کم کن براه ایزد بی چون «چرا و چون »
تا بر کنار حسن نشست ابرویت چو نون
دارم چو واو غرقه دلی در میان خون
خون دلم ز دیده برون شد ز آرزوت
آری ز دیده هر چه شد از دل شود برون
با مشکبار سلسله زلف پر خمت
[...]
ما را دلیست چو ساغر گرفته خون
چشمی چنان که شیشهٔ می گشته سرنگون
بنشسته است نقش تو چون در خیال من
از زلف همچو جیم و خم ابرویِ چو نون
گر آه دل چو تیشهٔ فرهاد برکشم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.