گنجور

 
ترکی شیرازی

«یکدم دلم رها ز غم لاله ها نشد»

«جز خون دل، ز دیده به دامان ما نشد »

ای روز گار، در عجبم کز عناد تو

یک تن نشد که خستهٔ رنج و عنا نشد

روزی نشد شب و، شبی از گردش تو روز

کآزرده ای به رنج و غمی، مبتلا نشد

ای گرگ تیز چنگ که از چنگ ظلم تو

یوسف و شی ز آل پیمبر رها نشد

زین ظلم ها که شد ز تو برآل مصطفی

بر هیچ یک چو تشنه لب کربلا نشد

شد از قفا بریده سر سبط مصطفی

دیگر کسی بریده سرش از قفا نشد

جز جسم بی سرش که به خون گشت غوطه ور

پامال پیکری، زسم اسب ها نشد

از بهر خاتمی، به جز از سبط مصطفی

انگشت کس بریده ز تیغ جفا نشد

غیر از سر مطهر او در میان طشت

چوب یزید بر لب کس آشنا نشد

به اله شفیع روز قیامت نشد حسین

تا نازنین سرش، به سر نیزه ها نشد

« ترکی » به شاعری نتوان ست دم زدن

تا شعر او به نام شه کربلا نشد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
امیرخسرو دهلوی

گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد

گو شو از آن هر که شود، گر مرا نشد

خورشید من خیال تو از من گهی نرفت

مانند سایه ای که ز مردم جدا نشد

روزی صبا نرفت به کویت که هردمی

[...]

اسیری لاهیجی

حسن تو جلوه کرد و بعالم عیان شد

در جلوه جمال تو رویت نهان شد

آراست یار جلوه نام و نشان بخود

ناگه فکند رخت و دگر بی نشان شد

آئینه خواست یار که بیند جمال خویش

[...]

صائب تبریزی

یک دل ز ناوک مژه او رها نشد

این تیر کج ز هیچ شکاری خطا نشد

تسکین نداد گریه ما را شب وصال

از سنگ سرمه آب روان بی صدا نشد

ما را به بوریای گران جان چه نسبت است

[...]

قدسی مشهدی

هرگز مرا به کعبه ز دیر التجا نشد

یک حاجتم نماند که آنجا روا نشد

بختم فریب جلوه نیک‌اختری نخورد

فرقم زبون سایه بال هما نشد

در حیرت از شکستگی شیشه دلم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قدسی مشهدی
واعظ قزوینی

بی ترک مال، خنده بلب آشنا نشد

تا بر نخاست از سر زر، غنچه وا نشد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه