گنجور

 
۶۵۰۱

افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۶ - خسرو خوبان

 

... به روز رزم کز خون یلان و پیکر گردان

فضال دشت کین چون پشته از خون لاله زار استی

سواری هر طرف از نوک تیری بی ستور استی ...

افسر کرمانی
 
۶۵۰۲

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵

 

... گلشن ندهد رونق بیت الحزنی را

در باغ اگر بی تو کنم لاله به دامان

برقی است ز دوزخ که بسوزد کفنی را ...

افسر کرمانی
 
۶۵۰۳

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶

 

... یا همچو زاغ تیره تو بر عرعر بلند

بنشسته ای و لاله به منقار داریا

داری دو صف ز مژگان و این آیدم عجب ...

افسر کرمانی
 
۶۵۰۴

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰

 

... چیزی که مراحل نشد آن سر دهان است

با لاله روی تو بسوزد دلم آری

آتش بود آن گل به بهاری که خزان است ...

افسر کرمانی
 
۶۵۰۵

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵

 

... با صبح وصال تو مرا هیچ شبی نیست

تا لاله برافروتی ای شمع به محفل

تن نیست که در وی اثر از تاب و تبی نیست ...

افسر کرمانی
 
۶۵۰۶

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۳

 

... غنچه از میزان یاقوتی زر لعلی کشد

لاله از مکیال لعلی سیم پیمایی کند

از نسیم کاکل گل صبح مشک افشان شود

زلف سنبل از شمیم شب سمن سایی کند

دست لاله موسی آسا آتش طور آورد

طفل سوسن عیسی آیین میل گویایی کند ...

افسر کرمانی
 
۶۵۰۷

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴

 

... آن دو زلف عنبرین پرورده رخسار اوست

لاله حمرا چه نیکو سنبل تر پرورد

این همه سروی که پرورده است چون قدش نبود ...

افسر کرمانی
 
۶۵۰۸

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰

 

... کو اعتبار عمر که آید بهار باز

گل در چمن چو شاهد ما لاله برفروخت

شد وقت جام باده و بوس و کنار باز

در ساحت چمن بود از جنبش نسیم

سنبل چو زلف لاله رخان بیقرار باز

عطار گرنه باد بهاری است پس چرا

در باغ برده طبله مشک تتار باز

ور نیست لاله شاهد هرجایی از چه رو

افروخته به کوچه و برزن عذار باز

افسر ز جور لاله عذاران سروقد

دارد رخی ز لاله خونین نگار باز

افسر کرمانی
 
۶۵۰۹

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹

 

وه چه خوش است گلشن و باد خوش بهاریش

لاله و داغ آتشین سنبل و بیقراریش

سرو سهی به بوستان یاد قد تو می کند ...

افسر کرمانی
 
۶۵۱۰

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱

 

... گر خون دل ز دیده بریزم بدین نمط

گلشن کنم ز لاله کنار و میان خویش

گر لخت لخت شد جگر و پاره پاره دل ...

افسر کرمانی
 
۶۵۱۱

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴

 

... هم مگر زنده کند نغمه مرغ سحرش

تا گل گلشن ما لاله دوری افروخت

سوخت پروانه صفت مرغ دلم بال و پرش ...

افسر کرمانی
 
۶۵۱۲

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸

 

... گر خون دل ز دیده بریزم بدین نمط

گلشن کنم ز لاله کنار و میان خویش

گر لخت لخت شد جگر و پاره پاره دل ...

افسر کرمانی
 
۶۵۱۳

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۱

 

... خوشم با گلستان چشم خونین

که غیر از لاله احمر ندارم

بکش تیغ و بکش بی جرم ما را ...

افسر کرمانی
 
۶۵۱۴

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۳

 

... من که در مجلس خاصم خبر از عام ندارم

شاید ار لاله برافروزی و چون سرو برقصی

کارزویی دگر از گلشن ایام ندارم ...

افسر کرمانی
 
۶۵۱۵

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۷

 

... پس از وفات من از داغ عشق خواهی یافت

که رسته لاله خونین ز دامن کفنم

گهی شهاب و گهی از شهاب می سوزم ...

افسر کرمانی
 
۶۵۱۶

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۰

 

... ز بوستان چه حاصلت به بوستان عذار بین

به کوه لاله زارها به دشت سبزه کارها

بهر چمن بهارها از او به یادگار بین ...

... ز جعد تابدار او ز خط مشکبار او

فراز لاله زار او دمیده سبزه زار بین

بجوی طرفه یارکی بتی سمن عذارکی ...

افسر کرمانی
 
۶۵۱۷

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۲

 

ای بوستان لاله رویت بهار من

بندد نگار از تو بهار ای نگار من ...

افسر کرمانی
 
۶۵۱۸

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۷

 

... ساقی بهار آمد و در دست می پرست

شد چون پیاله لاله تو فکر شراب کن

ما را که شکر جنت وصلت نگفته ایم ...

افسر کرمانی
 
۶۵۱۹

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۸

 

... مرغ دلم در نوا فاخته سرو توست

شمع رخت در بهار لاله نعمان من

مایه تعمیر ماست تا بود از یمن عشق ...

افسر کرمانی
 
۶۵۲۰

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۳

 

بهار آمد و در باغ لاله شد چو پیاله

خوش است در کف ساقی پیاله غیرت لاله

تو نیز می به قدح ریز و خوی به لاله عارض

کنون که ابر به رخسار لاله ریخته ژاله

فروخت گل رخ و افروخت سرو قامت موزون ...

افسر کرمانی
 
 
۱
۳۲۴
۳۲۵
۳۲۶
۳۲۷
۳۲۸
۳۶۲