ای صنم نازنین، ناز تو بر جان من
وِی بتِ مهرآفرین ، کفرِ تو ایمانِ من
گر تو فرستیم زهر، ور تو پسندیم درد،
زهر تو تریاق دل، درد تو درمان من
آتش لعلت که هست، آب حیات رقیب
چند فروزد شرر، بر دل بریان من
مرغ دلم در نوا، فاخته سرو توست
شمع رخت در بهار، لاله نعمان من
مایه تعمیر ماست تا بود از یمن عشق
گنج تولای تو، در دل ویران من
خواه به تیرش بزن، خواه به تیغش بکش
این تن رنجور دل، و آن دل پژمان من
افسر، اگر مدح دوست، گفت، خطا کرده است
مورِ ضعیفم من و او ست سلیمانِ من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و عشق اشاره دارد و احساسات شاعر نسبت به معشوق را بیان میکند. شاعر به معشوق خود که او را به عنوان "صنم نازنین" و "بت مهرآفرین" توصیف میکند، ابراز علاقه میکند و میگوید که عشق او زندگیاش را معنا میدهد. از درد و رنجی که عشقش به او میدهد صحبت میکند و در عین حال از زیباییهای معشوقش، چون لعل و شمع، یاد میکند. عشق به معشوق برای او به منزلهی دارویی برای دردهایش و منبع حیات است. در نهایت، برابری خود را با مور و معشوق را به سلیمان تشبیه میکند و از قدرت عشق و وابستگیاش سخن میگوید.
هوش مصنوعی: ای محبوب عزیزم، ناز و دلربایی تو جان مرا میگیرد و ای بت زیبا، بی faith تو، ایمان من به توست.
هوش مصنوعی: اگر زهر برای تو بفرستم یا اگر درد تو را بپسندم، زهر تو برای قلب من داروی شفاست و درد تو برای من درمان محسوب میشود.
هوش مصنوعی: آتش عشق تو وجود دارد و در مقابل، آب حیات هم کم نیست. اما آیا این شعلههای عشق میتواند بر دل سوخته من غلبه کند؟
هوش مصنوعی: پرندهی دل من در آهنگ خود، صدای فاختهای است که به زیبایی تو اشاره دارد. شمعی که نورش در بهار میدرخشد، همان لالهای است که از باغ نعمان میآید.
هوش مصنوعی: عشق تو مانند گنجی است که دل خراب و ویران من را دوباره آباد و تعمیر میکند.
هوش مصنوعی: آیا با تیرش به من آسیبی بزن یا با تیغش مرا بکش، این جسم بیمار و رنجورم را، و قلب دلتنگ و ناراحت من را.
هوش مصنوعی: اگر کسی دربارهٔ دوست من صحبت کند و او را ستایش کند، باید بداند که من همچنان در مرتبهای پایینتر از او هستم و او برای من مانند سلیمان است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
لعل تو داغی نهاد بر دل بریان من
زلف تو درهم شکست توبه و پیمان من
بیتو دل و جان من سیر شد از جان و دل
جان و دل من تویی، ای دل و ای جان من
چون گهر اشک من راه نظر چست بست
[...]
باد صبا هر نفس تازه کند جان من
کز نفسش می دمد بوی گلستان من
بس که به سر بر زدم دست به زاری نماند
بلبل شوریده را طاقت دستان من
فصل ریاحین و من حبس به زندان تن
[...]
دلبر و جانان من برد دل و جان من
برد دل و جان من دلبر و جانان من
از لب جانان من زنده شود جان من
زنده شود جان من از لب جانان من
روضه ی رضوان من خاک سر کوی دوست
[...]
دور شد از یکدگر دور ز جانان من
جان من از جسم من جسم من از جان من
داغ تو و درد تو هست مرا خوش که هست
مرهم من داغ تو درد تو درمان من
از غم دلبر دلم خون شد و آن خون همه
[...]
چشمه حیوان من شد لب جانان من
شد لب جانان من چشمه حیوان من
شد رخ جانان من شمع شبستان من
شمع شبستان من شد رخ جانان من
برد دل وجان من از نگهی چشم تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.