گنجور

 
۴۸۴۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸۸

 

... نیست از ما راه چندان تا جهان اتحاد

شست چون گرد ره از خود سیل دریا می شود

روز بازار زر قلب است شب های سیاه ...

صائب تبریزی
 
۴۸۴۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹۱

 

... چاره این درد بی درمان به صحبت می شود

می شود شیرین به مهلت آب دریا در صدف

میگساری مایه اشک ندامت می شود ...

صائب تبریزی
 
۴۸۴۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹۳

 

... چون خس و خاشاک اگر خود را سبک گردانده ای

هر کف پوچی درین دریا کنارت می شود

از هوای نفس اگر خود را کنی گردآوری ...

صائب تبریزی
 
۴۸۴۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹۷

 

سبزه زنگار در تیغ تو جوهر می شود

کف درین دریای گوهرخیز عنبر می شود

در دیار اهل غیرت قاصد و پیغام نیست ...

... پنجه تدبیر را بشکن که چون برگشت نقش

موج دریا بند بازوی شناور می شود

عود بی پروای ما تا آید از خامی برون ...

صائب تبریزی
 
۴۸۴۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹۹

 

... زیر با منت از بدخویی خلقم که موج

واصل دریا ز دست رد ساحل می شود

دوستی با ناتوانان مایه روشندلی است ...

صائب تبریزی
 
۴۸۴۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰۰

 

... می کشد ناموس عالم هرکه عاقل می شود

خار و حس می آید از دریا سلامت بر کنار

بر سکباران کف بی مغز ساحل می شود ...

صائب تبریزی
 
۴۸۴۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰۴

 

... آب حیوان جای آب تلخ نتواند گرفت

تشنه دریا کجا قانع به باران می شود

در دل اهل جهان دارد شکوه کوه قاف ...

صائب تبریزی
 
۴۸۴۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲۶

 

... آب چون واصل به گوهر شد جدا کی می شود

ابر را دریا به روی تلخ از سروا نکرد

چین ابرو مانع حرص گداکی می شود ...

... از نصیحت مست را هشیار کردن مشکل است

شور دریا کم به سعی ناخدا کی می شود

نعل دولت از سبکسیری است در آتش مدام ...

صائب تبریزی
 
۴۸۴۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۳۱

 

... آشنا سوزست برق گوهر نایاب عشق

برنیاید هر که غواصی درین دریا نمود

از سبک مغزی است سودای اقامت در جهان ...

صائب تبریزی
 
۴۸۵۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۳۳

 

... منت روی زمین دارد به ابر نوبهار

قطره چندی به صد ابرام اگر دریا دهد

نیست از عزلت اگر قصدش بلند آوازگی ...

صائب تبریزی
 
۴۸۵۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۳۷

 

... گام اول پشت بر دیوار منزل می دهد

می کشد میدان که دریا را در آغوش آورد

موج اگر دامن به دست خشک ساحل می دهد ...

صائب تبریزی
 
۴۸۵۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴۰

 

... کشتی ما را سبکباری به طوفان می دهد

پیش دریا آبروی خود چرا ریزد سد

قطره ای دارد گدایی ابر نیسان می دهد ...

صائب تبریزی
 
۴۸۵۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴۳

 

... صبحدم بر صدق این معنی گواهی می دهد

ما به دریا لب نیالاییم و چرخ آبگون

می به ما دریاکشان از گوش ماهی می دهد

هر که می داند که دردسر به قدر دولت است ...

صائب تبریزی
 
۴۸۵۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴۶

 

... خاکدان دهر مفلس بود از نقد مراد

دستها بر هم زدی دریا و کان آمد پدید

تا شعوری داشتم می کرد وصل از من کنار ...

صائب تبریزی
 
۴۸۵۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴۷

 

... دامن حیرت به دست آورد درین طوفان که موج

محو ساحل تا نشد آسایش از دریا ندید

احتیاط شیشه دل سنگ ره ما گشته است

سیل ازان واصل به دریا شد که پیش پا ندید

گو بیا زیر لوای عشق عاشق را ببین ...

صائب تبریزی
 
۴۸۵۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴۹

 

... گشت شیرین از صفای سینه من چون صدف

آب تلخ و شور دریا تا به جوی من رسید

عشق نارس بود تا در شیشه افلاک بود ...

صائب تبریزی
 
۴۸۵۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۵۱

 

... می شود در دیده ها شیرین تر از آب گهر

هر که چندی همچو عنبر تلخی دریا کشید

طالع ما کرد یاری ورنه آهوی حرم ...

صائب تبریزی
 
۴۸۵۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۵۲

 

... ابر ما بر آب گوهر می فشاند آستین

پرده تلخی چرا بر روی خود دریا کشید

خاتم از شوق تو اینجا می کند قالب تهی ...

صائب تبریزی
 
۴۸۵۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۵۴

 

... چون میسر نیست سیر بحر بی کشتی ترا

تلخی دریا ز روی ناخدا باید کشید

تا درین بیت الحزن چون پیر کنعان ساکنی ...

صائب تبریزی
 
۴۸۶۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۵۵

 

... وقت گل دست از شراب ناب می باید کشید

وسعت دریا پریشان می کند زلف حواس

خویش را در حلقه گرداب می باید کشید ...

... دامن رغبت ز خورد و خواب می باید کشید

با دهان خشک در آغوش دریا چون صدف

انتظار گوهر نایاب می باید کشید ...

... از سمور و قاقم و سنجاب می باید کشید

یا نمی باید کمر بستن درین دریا چو موج

یا گلیم خار وخس از آب می باید کشید ...

صائب تبریزی
 
 
۱
۲۴۱
۲۴۲
۲۴۳
۲۴۴
۲۴۵
۳۷۳