یوسف زندانی ما راحت از دنیا ندید
از عزیزان هیچ کس خوابی برای ما ندید
وحشت دیوانه ما را چه نسبت با غزال؟
گرد ما را هیچ کس در دامن صحرا ندید
دامن حیرت به دست آورد درین طوفان که موج
محو ساحل تا نشد آسایش از دریا ندید
احتیاط شیشه دل سنگ ره ما گشته است
سیل ازان واصل به دریا شد که پیش پا ندید
گو بیا زیر لوای عشق عاشق را ببین
هر که کوه قاف را در سایه عنقا ندید
سوخت برق بی نیازی خرمن افلاک را
زیر پای خویش آن معشوق بی پروا ندید
هر که را چون بید مجنون بر گرفت از خاک عشق
تیغ اگر بارید بر فرق سرش، بالا ندید
تیرگی از بخت ما صائب سخن بیرون نبرد
شمع روشن کرد محفل را و پیش پا ندید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از یوسف زندانی و درد و دوری او میگوید. شاعر به احساسات عمیق و ناامیدی خود اشاره میکند و به تنهایی و بیخبری از عزیزانش اشاره میکند. او حس وحشت و دیوانگی خود را در میان زیباییهای طبیعت (غزال) بیان میکند و از ناتوانی در یافتن آرامش به رغم طوفانها سخن میگوید. شاعر با تصویری از احتیاط و آسیبپذیری قلبش، به سرنوشت خود و عشق میپردازد و میگوید که هر که عشق را درک نکرده، در واقع زندگی واقعی را ندیده است. در نهایت، او از تیرگی بخت خود و بیخبری از خوشبختیها سخن میگوید، در حالی که محفلش روشن است.
هوش مصنوعی: یوسف، که در زندان به سر میبرد، هیچگاه آسایش را از زندگی ندید و هیچیک از عزیزانمان هم برای ما در خواب چیزی نداشتهاند.
هوش مصنوعی: وحشت دیوانگی ما چه ارتباطی با غزال دارد؟ هیچکس در دامن صحرا ما را نمیبیند.
هوش مصنوعی: در این طوفان، دامن حیرت به دست آمد و همچنان که موجها ساحل را میپوشانند، آرامش از دریا دور است و کسی آن را نمیبیند.
هوش مصنوعی: دل شفاف و حساس ما مانند شیشه است و در مسیر زندگی، مراقبت از آن ضروری است. در نتیجه، کسانی که به آن بیتوجهی کنند و به خطر نیندازند، ممکن است دچار مشکلاتی شوند و به ناگهان به سختیهای بزرگتری مواجه شوند.
هوش مصنوعی: بیایید زیر سایه عشق، عاشق واقعی را ببینیم که هیچکس کوه قاف را در سایه پرندهای افسانهای ندیده است.
هوش مصنوعی: معشوقی بی پروا و بیخیال، زیر پای خود به خرمن آسمانها نگریسته و آنقدر سرشار از بینیازی و ثروت است که حتی آتش جانش را نمیبیند.
هوش مصنوعی: هر کسی که مانند درخت بید به دیوانگی عشق آغشته شد، اگر عشق بر سر او تیغی فرود آورد، هرگز نخواهد توانست به بالا نگاه کند.
هوش مصنوعی: تیرهروزی ما باعث شد که صائب نتواند سخن بگوید. در حالی که شمعی روشنی بخش محفل بود، او به مشکلاتش توجهی نکرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چشم عارف جز چراغ کلفت از دنیا ندید
عزم بالا کرد چون از گرد پیش پا ندید
بر محک زد نقد شهری و بیابانی خرد
عاقل خوش مشرب و مجنون و بدسودا ندید
نیست در وضع جهان ابنای دنیا را ملال
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.