باده منصور در جام و سبوی من رسید
صاف شد این سیل خونین تا به جوی من رسید
عالمی خوشوقت شد از نافه سودای من
بر جنون زد بر دماغ هر که بوی من رسید
گشت شیرین از صفای سینه من چون صدف
آب تلخ و شور دریا تا به جوی من رسید
عشق نارس بود تا در شیشه افلاک بود
این شراب خام آخر در کدوی من رسید
غیرتم از نارسایی خون خود را می خورد
گرچه از مشرق به مغرب گفتگوی من رسید
آب آهن را زمین تشنه لب آهن رباست
تیغ او خواهد به فریاد گلوی من رسید
آه نومیدی غبار هستیم را برده بود
بر سر بالین من تا چاره جوی من رسید
در تلافی کوه غم از خاطرش برداشتم
دوش هرکس را گرانی از سبوی من رسید
سالکان را شوق من صائب سبکرفتار کرد
هرکسی هرجا رسید از گفتگوی من رسید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر بادهی منصور به توصیف احساسات و تجربیات شاعر در ارتباط با عشق و زندگی میپردازد. شاعر از نوشیدن شراب و تأثیر آن بر روح و جان خود سخن میگوید. او بیان میکند که عطر عشق و شوق او بر دیگران تأثیر گذاشته و آنان را به سمت خود کشانده است. شاعر همچنین از نارسایی عشق و غم و اندوهی که در دل دارد صحبت میکند و این احساسات را به شیوهای زیبا و شاعرانه بیان میکند. در نهایت، او نشان میدهد که شوق و عشق او حتی بر روی دیگران نیز تأثیر گذاشته و آنان را از بار سنگین غم رها کرده است.
هوش مصنوعی: شراب منصور در جام و کوزه من پدیدار شد، و این سیل خونی که در من بود، به سمت جوی من آرام گرفت.
هوش مصنوعی: یک عالم از خوشحالی به خاطر رایحهام شادمان شد، به طوری که بوی من بر جنون افراد اثر گذاشت و هر کسی که بوی من را استشمام کرد، به وجد آمد.
هوش مصنوعی: شیرینی و لطافت احساسات من مانند صدفی است که آب تلخ و شور دریا را به خود جذب کرده و وقتی به جوی من میرسد، رنگ و طعمی متفاوت میگیرد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که عشق به کمال نرسیده بود، مانند شراب خامی بود که در آسمانها قرار داشت. اما سرانجام این عشق در دل من به بار نشست و به میوهای کامل تبدیل شد.
هوش مصنوعی: غیرت من به خاطر کمبود روحیه و احساساتم در درون خودم را میخورد، هرچند که گفتگویی که دارم از مشرق تا مغرب شنیده میشود.
هوش مصنوعی: آب به خاطر تشنگی زمین مانند آهنربا به سمت خود میکشد و این تیغ (خونین یا برنده) به فریاد من میرسد.
هوش مصنوعی: نومیدی مانند غباری بر سر بالین من نشسته بود تا زمانی که راه حلی برای من پیدا شد.
هوش مصنوعی: دیشب در پاسخ به غمهای زیاد، سنگینیهای زندگی را از روی دوش خود برداشتم و وقتی وارد جمع شدم، هر کسی که به نوعی از من چیزی درخواست کرد، به راحتی به او کمک کردم.
هوش مصنوعی: سالکان را به شوق من بیپروا و بیخیال کرد، هر کس در جایی که به آن رسید، از گفتوگوی من بهرهمند شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خاست هر سو فتنه گویی فتنه جوی من رسید
بر سمند ناز ترک تندخوی من رسید
باد عنبربو چرا شد گرد مشکین بهر چیست
گر نه از صحرا غزال مشکبوی من رسید
اشک خونین بر رخ زردم نشانی بیش نیست
[...]
باز تیغ ظلم بر کف تندخوی من رسید
ریخت هر سویی دو صد خون تا به سوی من رسید
هر چه از طوفان اشک من رسید اندر غمش
بر همه روی زمین اول به روی من رسید
سنگباران فلک صد جا سرم را هم شکست
[...]
بر گلویم تیغ ترک تند خوی من رسید
تشنه لب بودم که آبی بر گلوی من رسید
از نسیم وصل جانها را معطر شد دماغ
غالبا کز ره غزال مشکبوی من رسید
ژاله وش بارید ازو سنگ ملامت بر سرم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.