گنجور

 
۴۴۶۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۲۵

 

... که زیر این کف پوچ است بحر گوهر عیش

بهار از گل و لاله است بر جناح سفر

مده ز دست درین وقت تنگ ساغرعیش ...

... ز زهد خشک برآتش بنه تو هم عودی

کنون که لاله برافروخته است مجمر عیش

نشاط و عشرت و شادی ز باده می زاید ...

... مرا ز باده لعلی بس است افسر عیش

فروغ روی گل ولاله می کند فریاد

که از و بال برون آمده است اختر عیش

گشایش ار طلبی روی در گلستان کن

که نیست غیر گل و لاله حلقه در عیش

چه همچو خوشه گره گشته ای شراب بنوش ...

... چو گل ز باده گلگون تمتعی بردار

نسوخته است ترا تا چو لاله اختر عیش

اگر بهار کند این چنین صف آرایی ...

صائب تبریزی
 
۴۴۶۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۳۵

 

... این شعله های عاریتی نیست پایدار

چون لاله زآتش جگر خود کباب باش

خود را چو آفتاب نکردی به نور عشق ...

صائب تبریزی
 
۴۴۶۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۳۶

 

... با درد صاف کن دل پرخون خویش را

خندان چو لاله با جگر داغدارباش

ازتند باد حادثه چین بر جبین مزن ...

صائب تبریزی
 
۴۴۶۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۴۰

 

... از چشمه سار تیغ بشودست و روی خویش

در آفتاب زرد خزان لاله رنگ باش

گر پشت پا به عالم صورت نمی زنی ...

صائب تبریزی
 
۴۴۶۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۵۴

 

... اکنون که از شکوفه گشوده است دفترش

صایب چو لاله هر که بود کاسه سرنگون

خالی نمی شود زمی لعل ساغرش

صائب تبریزی
 
۴۴۶۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۵۹

 

... از فیض بوی سوختگی خلق غافلند

در سینه همچو لاله گره ساز دود خویش

چون هرچه وقف گشت به زودی شود خراب ...

صائب تبریزی
 
۴۴۶۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۶۰

 

... چون گل مساز خنده رنگین شعار خویش

خون لاله لاله می چکد از چشم آفتاب

ترکرده ای زشبنم می تا عذار خویش ...

صائب تبریزی
 
۴۴۶۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۶۲

 

... از دیده حسود همان نیش می خورم

چون داغ لاله گر کنم آتش حصار خویش

عشق غیور تن به گرستن نمی دهد ...

صائب تبریزی
 
۴۴۶۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۷۷

 

... شیرازه جمعیت صد عقد گهر باش

چون لاله درین انجمن از نعمت الوان

قانع به دل سوخته و لخت جگر باش ...

صائب تبریزی
 
۴۴۷۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۸۰

 

آن لاله عذاری که منم داغ و کبابش

از خون جگر سوختگان است شرابش ...

صائب تبریزی
 
۴۴۷۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۸۱

 

... هر چند که گیرنده بود خون شهیدان

چون لاله بود داغدل از چهره آلش

گردید مه عید مرا ناخنه چشم ...

صائب تبریزی
 
۴۴۷۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۸۵

 

... طفلی به دلم پنجه فشرده است که باشد

خون دو جهان لاله ای از طرف کلاهش

از سنبل آهش گل خورشید توان چید ...

صائب تبریزی
 
۴۴۷۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۰۰

 

... هیچ نصیبی بغیر داغ ندارد

صایب مسکین ز سیر لاله ستانش

صائب تبریزی
 
۴۴۷۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۰۷

 

... شادابی لعل جانفزایش

تا دامن حشر لاله رنگ است

چشمی که فتاد بر لقایش ...

صائب تبریزی
 
۴۴۷۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۱۵

 

... تا کرد احاطه چهره او را سحاب خط

چون داغ لاله مرهمش از مشک سوده است

صایب دلی که گردد داغ و کباب خط

صائب تبریزی
 
۴۴۷۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۱۸

 

... خوش است سوختن داغ با سیه چشمان

ترا که داغ نسوزی ز لاله زار چه حظ

ز انتظار شود آب تلخ آب حیات ...

صائب تبریزی
 
۴۴۷۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۲۹

 

... هرگز از می نشود جام نگونش خالی

هرکه چون لاله شود بادل پر خون قانع

می شود ساغرش ازباده حکمت لبریز ...

صائب تبریزی
 
۴۴۷۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۳۴

 

... مشو ز دیده بینا به پیش پا قانع

ز لاله زار شهادت گلی بچین صایب

به بوی خون مشو ازخاک کربلا قانع

صائب تبریزی
 
۴۴۷۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۳۵

 

به خط ازان رخ چون برگ لاله ام قانع

ز صاف باده به درد پیاله ام قانع ...

... ز برگ عیش به لخت جگر خوشم صایب

به خون ز نعمت الوان چو لاله ام قانع

صائب تبریزی
 
۴۴۸۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۳۹

 

... ته جرعه ای است ازجگر داغدار من

داغی که هست درجگر لاله زار جمع

یکرنگی از دورنگ طمع داشتن خطاست ...

صائب تبریزی
 
 
۱
۲۲۲
۲۲۳
۲۲۴
۲۲۵
۲۲۶
۳۶۲