دل چون شود جدا ز سر زلف یار جمع؟
کز رشته می شود گهر شاهوار جمع
گردید مخزن گهر ولعل سینه اش
تاکرد پا به دامن خود کوهسار جمع
در یک نفس به باد فنا می دهد خزان
چندان که برگ عیش کند نوبهار جمع
شستم ز کار هردو جهان دست،چون نشد
کار غیور عشق تو با هیچ کار جمع
هر خرده ای که جمع کنی خرج آتش است
زنهار زر چو غنچه مکن دربهار جمع
خوش وقت آن که چون گل رعنا درین چمن
دل از خزان نمود به فصل بهار جمع
در برگریز سبز بود،هر که می کند
دامان خودچو سرو درین خارزار جمع
باگریه همرکاب بود خنده اش چو برق
دل چون کنم ز شادی ناپایدار جمع؟
ته جرعه ای است ازجگر داغدار من
داغی که هست درجگر لاله زار جمع
یکرنگی از دورنگ طمع داشتن خطاست
چون دل کنم ز گردش لیل و نهار جمع ؟
چون تاک هررگم به رهی سیر می کند
خاطر شود چگونه مرا درخمار جمع؟
صائب ز باد دستی حسرت به خرج رفت
چندان که کرد آه دل بیقرار جمع
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره جدایی و دلتنگی ناشی از فراق معشوق صحبت میکند. شاعر تأکید میکند که عشق واقعی هیچگاه با کارهای دنیوی قابل جمع نیست و هر چیزی که به عشق افزوده شود، بیشتر به آتش میانجامد. او به وضعیت دل خود اشاره میکند که مانند گل در بهار باید شاد و زنده باشد، اما در عین حال با غم و درد همراه است. شاعر تاکید میکند که اگر دل را از عشق جدا کنیم، همچون باغی در خزان خواهد شد و همه چیز نابود میشود. در نهایت، او از تجربه درد و حسرت عشق میگوید و به زیبایی و پیچیدگی احساسات انسانی در برابر عشق اشاره میکند.
هوش مصنوعی: دل وقتی از موی محبوب جدا شود، چگونه میتواند به سوی هم جمع شود؟ زیرا از رشتهای که به موی او متصل است، مانند دانههای گوهر، چیزهای باارزش و نیکو خارج میشود.
هوش مصنوعی: گنجینهای از گوهر و سنگهای قیمتی در دل او نهفته است، به گونهای که وقتی خود را به دیگران عرضه میکند، زیبایی و ارزشش همه را مجذوب میکند.
هوش مصنوعی: خزان به قدری سریع و شدید است که برگهای شاداب بهاری را از بین میبرد و همه را به باد فنا میدهد.
هوش مصنوعی: دست خود را از کارهای این دو جهان شستم، زیرا هیچ کار دیگری به عشق تو ارتباط نداشت و نمیتوانستم آن را به همراهی با عشق تو جمع کنم.
هوش مصنوعی: هر چیزی که جمعآوری کنی، هزینهاش صرف آتش میشود. مواظب باش، مثل غنچه در بهار، طلایت را جمع نکن.
هوش مصنوعی: خوشا آن کسی که مانند گل زیبا در این باغ، دلش در فصل بهار به شادابی و سرزندگی میرسد و از حال و هوای سرد و بیروح فصل خزانی که گذر کرده، رهایی مییابد.
هوش مصنوعی: در میان طبیعت سرسبز، هر کسی که خود را از مشکلات دور نگه دارد، مانند سروهایی است که در این خارزار جمع شدهاند.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به تضاد بین گریه و خنده اشاره دارد. او میگوید که خندهاش همراه با گریه است و مانند برقی میدرخشد. این بیانگر احساسات متناقض و ناپایدار اوست. شاعر از خود میپرسد چگونه میتواند از شادی بیثبات جمع لذت ببرد، وقتی که احساساتش اینقدر متضاد و ناپایدار است؟
هوش مصنوعی: یک قاشق از سوز درون قلب داغدارم که به اندازه درد و غم موجود در دل پر از غم گلهای لاله نمایان است.
هوش مصنوعی: داشتن طمع به دو رنگ و ظاهر، در حالی که باید یکرنگ و صادق باشیم، نادرست است. چون اگر از تغییرات روز و شب دل بکنم، چگونه میتوانم به جمع و اتحاد برسم؟
هوش مصنوعی: وقتی که انگور در حال رشد و توسعه است، به راه خود ادامه میدهد و سفر خود را میکند. حالا من چگونه میتوانم در میان جمع، از احساس دلتنگی و غم رهایی یابم؟
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از احساس عمیق حسرت و دلتنگی خود سخن میگوید. او به یاد میآورد که چقدر به خاطر گذشته و آرزوهای برآورده نشدهاش غمگین شده است. این غم و حسرت به حدی است که قلبش را بیقرار و ناآرام کرده و نشاندهنده تأثیر شدید این احساسات بر زندگیاش است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.