هرچند خط باطلم از تار و پود خویش
خجلت کشم چو موج سراب از نمود خویش
چون ابر غوطه در عرق شرم میزنم
بندم لب هزار صدف گر به جود خویش
تیغ دم دم شود چو برون آیی از غلاف
هردم که صوف عشق کنی از وجود خویش
شد اشک ابر گوهر شهوار در صدف
از پاکگوهران مکن امساک جود خویش
ابر زکام، پرده مغز جهان شده است
در آتش افکنیم چه بیهوده عود خویش؟
از فیض بوی سوختگی خلق غافلند
در سینه همچو لاله گره ساز دود خویش
چون هرچه وقف گشت به زودی شود خراب
کردیم وقف عشق تو ملک وجود خویش
خاک سیه به کاسه چشم غزاله کرد
ای سنگدل بناز به چشم کبود خویش
هرچند تاجریم فرومایه نیستیم
تا بر زیان خلق گزینیم سود خویش
من کیستم که سجده بر آن آستان کنم ؟
در خاک میکنم ز خجالت سجود خویش
جای ترحم است بر آتش نشسته را
صائب چه انتقام کشم از حسود خویش ؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس شرم، عشق و نادانی در برابر زیبایی میپردازد. شاعر خود را در حالتی از خجلت و انحصار جلوههای عشق میبیند و میگوید که مانند ابر، در عرق شرم غوطهور است. او به درونیترین احساساتش اشاره میکند و از عاطفهاش نمیکاهد. شاعر بیان میکند که احساسات عاشقانهاش میتواند به شکل گوهرهای گرانبها نمایان شود و باید از آنها دریغ نکند.
به تفکر درباره آسیبهایی که عشق به وجود میآورد میپردازد و همچنین به ناکامیهایی که در زندگی وجود دارد. در این رابطه، او انتقاد میکند که چطور افراد در عشق دچار پستی و فرومایگی میشوند و ممکن است بر دیگران آسیب برسانند.
شاعر در نهایت عجز و ناتوانی خود را در مقابل قدرت عشق و زیبایی نشان میدهد و به جای انتقام از حسودان، به خویشتنداری و بیتوجهی به گزندهای دنیا میاندیشد.
هوش مصنوعی: هرچند که من از فساد و نادرستی خود خجالت میکشم، اما مانند موجی که در سراب خود را میبیند، نمیتوانم از واقعیت دور شوم.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر خود را مانند ابری توصیف میکند که در عرق شرم غوطهور است و از بیان احساساتش خودداری میکند. او به ارزش و بخشش خود اشاره میکند و میگوید که حتی اگر هزاران صدف داشته باشد، به خاطر لطف و generosity خود، زبانش را میبندد و از سخن گفتن پرهیز میکند.
هوش مصنوعی: هر بار که از غلاف خود بیرون میآیی، همچون تیغی تیز و برنده میشوی. هر لحظه که به عشق میپردازی، وجود خود را نادیده میگیری.
هوش مصنوعی: اشک ابر به مانند جواهری در صدف جای گرفته است، بنابراین از بخشش و کرم خود دریغ نکن و بخشی از آن را به دیگران ببخش.
هوش مصنوعی: ابر زکام، حالتی شبیه به سرماخوردگی است که بر اندیشه جهانیان سایه افکنده و ما در این شرایط، سعی میکنیم با روشن کردن عود، تنشهای بیفایده و سردرگمیهای خود را از بین ببریم، در حالی که این کار به نظر بیهوده است.
هوش مصنوعی: برخی از مردم از نعمت وجود دیگران بیخبرند، در حالی که مانند یک لاله در گلو، ناخواسته بوی سوختگی و درد خود را به نمایش میگذارند.
هوش مصنوعی: هر چیزی که به وقف درمیآید، به زودی خراب و نابود میشود. ما عشق تو را به عنوان دارایی خود وقف کردهایم.
هوش مصنوعی: غزاله، با چشمانش به تو مینگرد و تو را به خاطر سنگدلیات سرزنش میکند، در حالی که خود چشمانش به سیاهی خاک آلوده است. به خود ببال و به چشمان کبود و غمگینت افتخار کن.
هوش مصنوعی: ما هر چند که تاجر هستیم و در مرتبهای پایینتر از برخی دیگر قرار داریم، اما اینطور نیست که به خاطر منافع خود، به زیان دیگران عمل کنیم.
هوش مصنوعی: من کی هستم که به آن درگاه سجده کنم؟ از خجالت در خاک سر به زیر میافکنم.
هوش مصنوعی: چقدر غمانگیز است که به کسی که در آتش نشسته رحم کنم. حالا نمیدانم چگونه باید از حسادتهای خودم انتقام بگیرم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کردیم نامزد به تو نابود و بود خویش
گشتیم هیچکارهٔ ملک وجود خویش
غماز در کمین گهرهای راز بود
قفلی زدیم بر در گفت و شنود خویش
من بودم و نمودی و باقی خیال تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.