گنجور

 
۴۰۱

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۰۲

 

... یا سفر یا عرض لشکر یا مظالم یا شکار

تا بنات النعش را بر قطب گردون گردش است

باد اصل عمر تو چون قطب گردون استوار ...

امیر معزی
 
۴۰۲

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۰۳

 

... تا بود گردون گردان هفت و سیارات هفت

تا بود عنصر چهار و گردش گیتی چهار

ماه بادت زیر دست و مهر بادت زیر مهر ...

امیر معزی
 
۴۰۳

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۰۷

 

... نه نجم را مسیر و نه افلاک را مدار

در همتش همی نرسد گردش فلک

گویی فلک پیاده شد و همتش سوار ...

امیر معزی
 
۴۰۴

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۰۹

 

... تو نقطه ای و مدار زمانه پرگارست

به نقطه راست توان کرد گردش پرگار

رضای ایزد و تأیید بخت و عز ملوک ...

امیر معزی
 
۴۰۵

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۱۶

 

... تأیید چو پرگار و ضمیر تو چو نقطه است

بر نقطه بود راستی گردش پرگار

آن بخت جوان است که بر باد روان است ...

امیر معزی
 
۴۰۶

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۲۷

 

... فهرست پادشاهی و قانون افتخار

در بخت او همی نرسد گردش فلک

گویی فلک پیاده شد و بخت او سوار ...

امیر معزی
 
۴۰۷

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۳۰

 

... تا بی حجاب شعر من آید به گوش او

در جشن سال گردش سلطان روزگار

فرخ معز دولت و فرخنده رکن دین ...

امیر معزی
 
۴۰۸

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۳۱

 

... بادی است کوه پیکر وکوهی است باد پای

برقی است ابر گردش و ابری است برق بار

هامون همی گذارد و گردون از او خجل ...

امیر معزی
 
۴۰۹

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۳۵

 

... از حسن خلق حجت احسان کردگار

در همتش همی نرسد گردش فلک

گویی فلک پیاده شد و همتش سوار ...

امیر معزی
 
۴۱۰

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۴۰

 

... عقدست تا قیامت در گردن تبار

در همتش همی نرسد گردش فلک

گویی فلک پیاده شد و همتش سوار ...

امیر معزی
 
۴۱۱

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۴۲

 

الا ای گردش گردون دوار

ندانی جز بدی کردن دگر کار ...

امیر معزی
 
۴۱۲

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۴۴

 

... الا به قاعده نشود عقد پایدار

رنجی که گردش فلک آورد پیش او

رازی نهفته بود که اکنون شد آشکار ...

امیر معزی
 
۴۱۳

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۵۷

 

پیر شد طبع جهان از گردش گردون پیر

تیر زد بر خیل گرما لشکر سرمای تیر ...

امیر معزی
 
۴۱۴

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۵۹

 

... ستاره واسطه گشته است و آفتاب سفیر

چو گردش فلک است امر او که عالم را

دهد جوانی و پیری و خود نگردد پیر ...

امیر معزی
 
۴۱۵

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۶۰

 

... نرفت و هم نرود در رضای او تأ خیر

جواب داد که از گردش سپهر بلند

نرفت و هم نرود در مراد او تقصیر ...

امیر معزی
 
۴۱۶

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۸۳

 

... به موج دریا ماند چو برفرازد بال

به گردش اندر مانند چنبر فلک است

بر او چو پروین طوق است و چون مجره دوال ...

امیر معزی
 
۴۱۷

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۸۶

 

... خجسته بر تو و هرکس که در حمایت توست

به فرخی و به خوبی هزار گردش سال

امیر معزی
 
۴۱۸

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۰۰

 

... رسید از در قنوج تا به بیت حرم

اگر نه خامه تو گردش سپهر شده است

به روز بر ز شب تیره چو کشید رقم ...

امیر معزی
 
۴۱۹

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۳۸

 

... بادی زبر تخت درخشان و درافشان

می نوش کن ای شاه که از گردش خورشید

نوروز بزرگ آمد و بگذشت زمستان ...

امیر معزی
 
۴۲۰

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۵۴

 

... دامن شاهنشهی در دست تو تا جاودان

زین مبارک سال گردش کرده ایام تو را

جشن نوروزی به پیروزی و بهروزی ضمان ...

امیر معزی
 
 
۱
۱۹
۲۰
۲۱
۲۲
۲۳
۱۳۰