مبارک آمد بازی بدیع طرفه شکار
از آشیانهٔ شرع محمد مختار
گرفته نامهٔ حکم خدای در مخلب
گرفته خاتم عهد رسول در منقار
هوای نفس بشر در هوای ملت خلق
شکار اوست ز دریای مصر تا بلغار
که دید در همه عالم بدین صفت بازی
که در هوا نکند جز هوای نفس شکار
چو پر او بگشایند سی بود به عدد
چو بال او بشمارند سی بود به شمار
به روز باشد در پر او سپیدی سیم
به شب نماید در بال او سیاهی قار
شودگشاده و بسته دهان خلق جهان
چو پر و بال زند بالعشی و الابکار
نشستنش همه برکوهسار تسبیح است
پریدنش همه در مرغزار استغفار
منادیان شریعت خبر دهند همی
زطبل و جُلْجُل او خلق را به لیل و نهار
امیر میکده را کند شد از او شمشیر
امام مدرسه را تیز شد بدو بازار
شد از حضورش قندیلها ستاره صفت
شد از ظهورش محرابها سپهر آثار
حضور اوست در خیر و امن را مفتاح
ظهور اوست در شر و فتنه را مسمار
دلیل دولت سعد است و اختر پیروز
نشان راحت خلق است و رحمت دادار
مُخَبّر است ز انصافِ خسروِ مشرق
مبشرست به اقبال قبلهٔ احرار
قوام دولت عالی نظام دین هدی
که فخر ملک و ملوک است و آفتاب تبار
مظفر حسن آن صاحبی که بر در او
چو احمد حسن امروز چاکرست هزار
کفایت و هنر از گوهرش گرفته شرف
چنانکه افسر شاهان ز گوهر شهوار
اگر بدیدی ابلیس نور جوهر او
گه سجود نگفتی خَلَقتَنی مِن نار
وگر رسند به دریای همتش مه و مهر
شوند هر دو نهان در میان موج بِحار
وگر شناهکنند و به جهد غوطه خورند
نه این ز قعر خبر یابد و نه آن ز کنار
چنانکه بود به دولت نظام ملک مشیر
کنون شدست به اقبال فخر ملک مشار
نظام زنده بود تا به جای باشد فخر
درخت تازه بود تا به جای باشد بار
وزارت ار ز امورات مکتسب ملک است
به خانهٔ دگران عاریت نهاد ذمار
نه ازگزاف تقرُّب همیکنند بدو
شه و ملوک و امیر اجلّ سپهسالار
سوار مرکب بخت است تا خداوندست
خطاب او ز خداوند دههزار سوار
چوروز تا شب در پیش شاه بنشیند
به آب حشمت بنشاند از زمانه غبار
فرشتگان همه در حشمتش نظاره کنند
ستارگان همه در حضرتشکنند نثار
همان کند دل او با خَدَم به روز کَرَم
که آفتاب کند با زمین به فصل بهار
مُنَقّش است سرایش زگونهگون صورت
چو نقش مانی هر صورتی به رنگ و نگار
عجب نباشد اگر جمله در پرستش او
حیات و نطقپذیرند بر در و دیوار
اگر خبر رسد از فرّ او به بَرهَمَنان
به وحی و معجز پیغمبران کنند اقرار
وگر نشان رسد از دین او به قیصر روم
کمر ببندد و بگشاید از میان زنار
اگر مصور گردد چو آدمی اقبال
ز یُمْن و یُسْر تو او را بود یمین و یسار
ایا چو شَمس ضُحی پاک صورت تو ز عیب
و یا چو دین هدی دور سیرت تو زعار
خدای عزّ و جلّ چون بیافرید تو را
در آفرینش تو لطف خویش کرد اظهار
چو در وجود تو آثار لطف یزدان است
زمانه را به وجود تو بینم استظهار
تو نقطهای و مدار زمانه پرگارست
به نقطه راست توان کرد گردش پرگار
رضای ایزد و تأیید بخت و عزّ ملوک
پدرت داشت وز این هر سه بود برخوردار
تو داری این همه و برتری تو از پدرت
سه فخر بود مر او را کنون تو را است چهار
وزارت از بر تو مدتیگرفت سفر
بگشت گرد جهان و جهانیان بسیار
چو بهتر از تو کسی همنشین خویش ندید
نشست با تو مقیم و گرفت با تو قرار
ز بهر آن که تو را میل سوی دهقان است
همیشه رنگ کف توست ابر گوهربار
بضاعتی که تو را باغ و راغ کرده شود
به باغ و راغ تو آرد همی ز دریا بار
ز گلبنی که به باغ اَمَل بِکِشت قضا
گل است بهر تو و بهر دشمنان تو خار
چو مار و کرکس اگر دشمن تو ماند دیر
به تیر و سنگ شود کشته همچو کرکس و مار
چنان کجا ز کمان تیر تیز او بجهد
بجست بخت ز خصم تو در میانهٔکار
ز هجر بخت بنالید زار و این نه عجب
بلی چو تیر بپرّد کمان بنالد زار
مخالفان تو صد بار دام گستردند
شدند صید تو در دام خویشتن هر بار
دل و توکل تو بینیاز داشت تورا
ز فالگوی و ز اخترشناس و خوابگزار
حصار و حصن نکردی ز بهر آنکه تو را
ز حفظ و عصمت معبود بود حِصن و حصار
خدایگانا من مدح تو چنان گویم
که روح بشکفد از آسمان بدانگفتار
اگر بخواند خواننده آرزوش آید
که یادگیرد و هر ساعتی کند تکرار
قصایدی که بود در ستایش چو تویی
در آن قصیده معما چه پهنه و چه نگار
ستایشیکه سبک باشد و خوش و آسان
گران ز بهر چه گویند و ناخوش و دشخوار
سخن چو راهگشاده است با فراز و نشیب
زبان چو اسب رونده است بیلگام و فسار
چگونه گام زند اسب چون بود ره او
ز خار و سنگ فراوان و دشت ناهموار
در آفرین بزرگان چنین نکوتر شعر
که خوب باشد وَ عذب و لطیف و معنیدار
لطایفش نهگران و لطافتش نه سبک
چنانکه شعر من اندر میانهٔ اشعار
روا بود که من اسرار شعر بنمایم
که رای روشن تو واقف است بر اسرار
تصرف تو شناسد بدی و نیکی شعر
محک شناسد زردیّ و سرخی دینار
همیشه تاکه نشاط و طربکنند همی
معاشران ز عُقار و توانگران ز عِقار
عِقار و ملک تو هر روز بر زیادت باد
بهٔاد تو همه شاهانگرفته جام عُقار
مدار ملک جهان بر مسیر خامهٔ تو
بهکام تو فلک و نجم را مسیر و مدار
ملک به طاعت تو شادمان به دارُالملک
پدر به دولت تو شادمان به دارِ قرار
عبادت تو به ماه صیام و طاعت تو
به از عبادت اَبدال و طاعت ابرار
معین و ناصر و یار تو خالق دو جهان
تو خلق را به عنایت معین و ناصر و یار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به ستایش فردی بزرگ و برجسته میپردازد که ویژگیهای او از جمله صفات نیکو، قدرت و نفوذ در جامعه را توصیف میکند. شاعر با استفاده از استعارات و تشبیهات زیبا، آوازه و مقام این شخصیت را در نظر دارد و او را به عنوان پناه مردم و راهنمایی دانا معرفی میکند. همچنین به اهمیت او در برقراری خیر و امنیت در جامعه اشاره شده و به نقش او در تأسیس و حفظ دین و دولت اهمیتی ویژه داده شده است. شعر به حالات مختلف این شخصیت از جمله قدرت، محبت و مهارتهای او در فنون مختلف اشاره دارد و نهایتاً به بالاترین مدح و ستایش او ختم میشود.
هوش مصنوعی: بازی نو و جالب شکار در آشیانهٔ قوانین و احکام محمد مختار خوش آمدی.
هوش مصنوعی: در دستان من نامهای از فرمان الهی وجود دارد و همچنین در دستم نشان عهدی از پیامبر است.
هوش مصنوعی: تمایل و خواهشهای نفسانی انسانها در میان آرزوها و نیازهای جامعه، همچون طعمهای برای شکارچیان است که از سرزمینهای دور، مانند مصر تا بلغار، در جستوجوی آن هستند.
هوش مصنوعی: در تمام جهان، تنها کسی که به این ویژگی برخورد کرد، متوجه شد که تنها چیزهایی که در زندگی جستجو میشوند، تمایلات و خواستههای نفسانی است.
هوش مصنوعی: وقتی که بالهای او را باز کنند، به اندازهی سی میشود و اگر تعداد بالهای او را بشمارند، باز هم به عدد سی خواهد بود.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف یک پرنده اشاره دارد که در روز، پرهایش سفید و درخشان است و در شب، رنگ پرهایش تیره و سیاه به نظر میرسد. به عبارتی دیگر، در روز زیبایی و روشنی آن نمایان است و در شب، رنگ تیرهاش خود را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که مردم دنیا مانند پر و بال یک پرنده هستند که در برخی مواقع باز و در برخی مواقع بسته میشوند. در واقع، رفتار و سخن گفتن انسانها تحت تأثیر شرایط مختلف تغییر میکند. به عبارتی، گاهی باز میشوند و در جستجوی آزادی و ابراز نظر هستند و گاهی نیز به دلیل محدودیتها و موانع، ساکت و بسته میمانند.
هوش مصنوعی: نشستن او بر بالای کوه مانند ذکر گفتن و تسبیح خداوند است و پرواز او در دشت و چراگاه، مانند طلب بخشش و استغفار از گناهان میباشد.
هوش مصنوعی: آگاهان دین پیام میدهند از صدای طبل و ساز او، که مردم را در شب و روز آگاه کنند.
هوش مصنوعی: امیر میکده به دلیل رفتار بیاحتیاط خود، تیغش را به خطر انداخت و مدرسه نیز تحت تأثیر او قرار گرفت و وضعیت در بازار نیز دچار تغییراتی شد.
هوش مصنوعی: حضور او باعث شده که چراغها مانند ستارهها درخشان شوند و ظهور او موجب شده که عبادتگاهها نشاندهنده آسمانها و آثار بزرگ شوند.
هوش مصنوعی: حضور او در زمانهای خوب و امن، عاملی برای ظهور او در زمانهای بد و فتنهها به شمار میآید.
هوش مصنوعی: خوشبختی به خاطر نعمتها و دلایل خوب است و ستارههای موفق نشاندهنده آرامش مردم و بخشش خالق است.
هوش مصنوعی: خسرو مشرق به عدالت معروف است و خبرهای خوب از آنجا به گوش میرسد که نشانههایی از خوشبختی و نیکبختی برای مردم آزاد و مستقل را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: زیبایی و استواری حکومت و نظام دین با هدایت یک فرد برجسته و بزرگ که به عنوان مایه افتخار برای پادشاهان و خاندانهای سلطنتی محسوب میشود، مرتبط است. او مانند خورشیدی درخشان است که بر نژاد و خاستگاه خود میبالد.
هوش مصنوعی: مظفر حسن، آن کسی است که امروز در برابر او، مانند احمد حسن، هزاران خدمتگزار وجود دارد.
هوش مصنوعی: کفایت و هنر از ذات و شخصیت فرد ناشی میشود، درست مانند اینکه ارزش و جایگاه تاج شاهان به سنگ قیمتیاش بستگی دارد.
هوش مصنوعی: اگر بدانیدی که ابلیس چه نوری دارد و وجودش چقدر ارزشمند است، هرگز نمیگفتی که مرا از آتش آفریدی.
هوش مصنوعی: اگر به عمق اراده و تلاش خود برسند، مانند ماه و خورشید خواهند شد که در میان امواج دریا پنهان میشوند.
هوش مصنوعی: اگر کسی در تلاش باشد و برای شنا کردن خود را به آب بیفکند، نه آنکه در عمق آب خبر میگیرد و نه آنکه در کناره آب اطلاعاتی به دست میآورد.
هوش مصنوعی: چنان که نظام کشور در زمان مشیر خوب بود، اکنون به برکت و لطف فخر ملک نیز وضعیت خوب شده است.
هوش مصنوعی: زندگی نظام به این خاطر است که به جای آن افتخار وجود داشته باشد، و درخت تازه نیز به خاطر باروری و شکوفایی خود به جایگاه اهمیت میرسد.
هوش مصنوعی: اگر وزارت و اداره امور کشور به دست دیگران سپرده شود، مانند این است که آن را به خانهٔ دیگران مقروض کردهایم.
هوش مصنوعی: شه، ملوک و امیران بزرگ در برابر او به سادگی و بدون دلیل نزدیکی نمیجویند.
هوش مصنوعی: سوار بر مرکب خوشبختی است تا اینکه خطابش از جانب خداوند باشد، او در واقع از سوی خداوند دههزار سوار را دریافت میکند.
هوش مصنوعی: هر روز از صبح تا شب در حضور شاه نشسته و با نعمت و تجمل زندگی کند و از دشواریهای زمانه دور بماند.
هوش مصنوعی: فرشتگان با افتخار به زیبایی و عظمت او نگاه میکنند، و ستارگان به خاطر جایگاه او احترامی ویژه قائل هستند.
هوش مصنوعی: دل او به خوشی و مهربانی در روزهای خوب و پر برکت شبیه است به اینکه خورشید در فصل بهار به زمین زندگی و سرسبزی میبخشد.
هوش مصنوعی: شعر دربارهی زیبایی و تنوع صورتها و نقشهایی که بر روی آنها وجود دارد صحبت میکند. به این معنا که هر چهره و صورت، همچون یک اثر هنری با رنگها و تزئینات خاص خود، جاذبهای منحصر به فرد دارد و این تنوع در ظاهر، به زیبایی و جذابیت آنها میافزاید.
هوش مصنوعی: تعجبی ندارد اگر همه چیز در جهان به خاطر وجود او زندگی و صدای خود را دارند، حتی دیوارها و درها.
هوش مصنوعی: اگر مردم باخبر شوند که از ویژگیهای خاص و برتریهای او، پیامبران با وحی و معجزات آمدهاند، به آن اعتراف میکنند.
هوش مصنوعی: اگر نشانهای از دین او به قیصر روم برسد، او کمر خود را محکم میبندد و زنار خود را از میان باز میکند.
هوش مصنوعی: اگر سرنوشت انسان به خوبی و خوشی رقم بخورد، او از هر طرف، چه راست و چه چپ، در نعمت و خوشبختی خواهد بود.
هوش مصنوعی: آیا مانند خورشید درخشان، صورت تو از هر عیبی پاک و بدون نقص است، یا مانند دینی که هدایت میکند، سیرت تو از هر زشتی دور است؟
هوش مصنوعی: خداوند متعال وقتی تو را آفرید، با مهربانی و لطف خود ویژگیها و زیباییهای خاصی به تو بخشید.
هوش مصنوعی: وقتی که در وجود تو نشانههای محبت و رحمت خداوند وجود دارد، من زمانه را به وجود تو میشناسم و از آن پا برمیدارم.
هوش مصنوعی: تو مانند یک نقطهای در دایرهی زمان هستی که پرگار میتواند حول تو بچرخد و این چرخش نشاندهندهی موقعیت تو در این دایره است.
هوش مصنوعی: خوشنودی خدا، حمایت بخت، و احترام پدران بزرگ تو فراهم بود و تو از هر سه این نعمتها برخوردار بودی.
هوش مصنوعی: تو این همه ویژگی داری و برتریات به پدرت سه مورد افتخار بود، حالا تو چهار مورد افتخار داری.
هوش مصنوعی: مدتی در وزارت تو بودم و سفرهای زیادی در دور و بر دنیا و مردم مختلف انجام دادم.
هوش مصنوعی: کسی که از تو بهتر نیست را در کنار خود ندید، بنابراین در کنار تو ماند و با تو توافق کرد.
هوش مصنوعی: زیرا تو همیشه به دهقان و کشاورزی علاقهمندی، دستانت همیشه به رنگ خاک و باران میباشد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که تو را به باغ و زمین سرسبز میرساند، میتواند از دریا برای تو نعمت بیاورد.
هوش مصنوعی: از باغی که امید به شکوفایی آن بود، برای تو گلی به بار آمده، اما برای دشمنان تو خار به جا مانده است.
هوش مصنوعی: اگر دشمن تو مانند ماری و کرکسی باشد، پس از مدتی با تیر و سنگ به دام خواهد افتاد و مثل آنها نابود خواهد شد.
هوش مصنوعی: وقتی تیر تند کمان به سمت هدف پرتاب میشود، بخت تو نیز در میانهٔ کار از چنگال دشمن فرار میکند.
هوش مصنوعی: از دوری بینصیبام به شدت شکایت میکنم و این جای شگفتی ندارد. درست مثل این است که وقتی تیر از کمان پرتاب میشود، کمان نیز به خاطر دوری پرتاب تیر، به شدت ناله میکند.
هوش مصنوعی: دشمنان تو بارها دامهایی برای به دام انداختن تو برپا کردند، اما هر بار خودشان در دام خود caught شدند.
هوش مصنوعی: دل و توکل تو به قدری قوی است که نیاز به فالگیری، اخترشناسی یا تعبیر خواب نداری.
هوش مصنوعی: تو برای محافظت از خودت دیوار یا دژ نساختی، زیرا اعتقاد به ایمنی و حفاظت را در معبودی که داری، احساس میکنی.
هوش مصنوعی: من آنچنان درباره تو سخن میگویم، ای خداوند، که جانها از خوشحالی و شگفتی در آسمان به پرواز درآیند.
هوش مصنوعی: اگر خوانندهای بخواند، آرزو دارد که یاد بگیرد و هر لحظه آن را تکرار کند.
هوش مصنوعی: اشعار بلندی که در ستایش کسی چون تو سروده شده، در آنها چه وسعتی و چه زیباییای وجود دارد که به معما میماند.
هوش مصنوعی: اگر ستایشی باشد که ساده، خوشایند و آسان است، چرا باید آن را تحسین کرد در حالی که ستایشهای دشوار و ناخوشایند وجود دارند؟
هوش مصنوعی: سخن مانند مسیری روشن و قابل دسترس است، ولی زبان مانند اسب بیقید و بند میتازد و گاهی کنترل آن دشوار میشود.
هوش مصنوعی: چطور میتواند اسب قدم بردارد وقتی که راهش پر از خار و سنگ و دشتی ناهموار است؟
هوش مصنوعی: در سرایش بزرگان، شعری بهتر و زیباتر از این پیدا نمیشود که هم دلنشین و هم با معنا باشد.
هوش مصنوعی: زیباییها و ظرافتهای او بسیار ارزشمند و نفیس است، به طوری که شعر من در میان سایر اشعار به خوبی نمایان است.
هوش مصنوعی: برای من جایز است که رموز شعر را افشا کنم، زیرا درایت و فهم بالای تو به این اسرار آگاه است.
هوش مصنوعی: در اینجا به این نکته اشاره میشود که عملکرد و رفتار انسان، چه خوب و چه بد، توسط دیگران قابل تشخیص است. همچنین، قدرت شعر در تشخیص ویژگیها و کیفیتها نیز به چشم میآید، مانند آنکه سکههای زرین و سرخ چگونه میتوانند ویژگیهای خود را نشان دهند.
هوش مصنوعی: در هر زمان، دوستان و همراهان به شوق و شادی برمیخیزند و از نعمتها و ثروتها لذت میبرند.
هوش مصنوعی: امیدوارم که دارایی و سلطنتت هر روز افزایش یابد و همه پادشاهان به محبت و دوستی تو وابسته شوند.
هوش مصنوعی: سرنوشت و سرنوشتسازی جهان به دست قلم توست و به همین دلیل، آسمان و ستارهها هم تحت تاثیر تصمیمات تو قرار دارند.
هوش مصنوعی: فرمانروایی به خاطر اطاعت تو خوشحال است و در کاخ سلطنتی به سر میبرد، و پدر هم به خاطر موفقیتهای تو شادمان و در جایگاه امن و آرامی قرار دارد.
هوش مصنوعی: عبادت تو در ماه رمضان و فرمانبرداری تو از خود عبادت ابرار و ابدال بهتر است.
هوش مصنوعی: خالق دو جهان، به تو که معین و ناصر و یاری، خلق را با لطف و مهربانیات حمایت میکنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر گل آرد بار آن رخان او، نه شگفت
هر آینه چو همه میخورد گل آرد بار
به زلف کژ ولیکن به قد و قامت راست
به تن درست ولیکن به چشمکان بیمار
مدیح تا به بر من رسید عریان بود
ز فرّ و زینت من یافت طیلسان و ازار
چنین نماید شمشیر خسروان آثار
چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار
به تیغ شاه نگر، نامهٔ گذشته مخوان
که راستگویتر از نامه تیغ او بسیار
چو مرد بر هنر خویش ایمنی دارد
[...]
قوی کننده دین محمد مختار
یمین دولت محمود قاهر کفار
چو بازگشت به پیروزی از در قنوج
مظفر وظفر و فتح بر یمین و یسار
هنوز رایتش از گرد راه چون نسرین
[...]
فغان ز دست ستمهای گنبد دوار
فغان ز سفلی و علوی و ثابت و سیار
چه اعتبار بر این اختران نامعلوم
چه اعتماد بر این روزگار ناهموار
جفای چرخ بسی دیده اند اهل هنر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.