گنجور

 
امیر معزی

شادیم و کامکار که شاد است و کامکار

میر بزرگوار به‌عید بزرگوار

پیرایهٔ مفاخر میران مملکت

فخری‌که ملک را ز نظام است یادگار

فتح و ظفر زکنیت و نامش طلب ‌که هست

بر نام و کُنیتش ظفر و فتح را مدار

دادش بزرگوار پدر ملک را نَسَق

بعد از پدر جز او که دهد ملک را قرار

خانه است ملک و خسرو دنیا چو قاعده است

الا به قاعده نشود عقد پایدار

رنجی که گردش فلک آورد پیش او

رازی نهفته بود که اکنون شد آشکار

ایزد بدو نمود که چون ناخوش است جبر

تا چون بدید جبر کند شکر اختیار

پیغمبران نگر که چه محنت کشیده‌اند

هر یک به مسکنی دگر اندر غریب‌وار

یونس به بطن ماهی و یوسف میان چاه

موسی میان تیه‌ و محمد میان غار

او نیز رنج دید چو ایشان نجات یافت

او را کنون زجملهٔ پیغمبران شمار؟

دولت بر انتظار نجاتش نشسته بود

دادش خدای هر چه همی داشت انتظار

شد آفتاب دولت او خالی از کسوف

شد آسمان حشمت او صافی از غبار

بادش به ‌هر چه روی کند کردگار پشت

بادش به‌ هر چه رای کند شهریار یار

پاینده باد عمرش و تابنده دولتش

فرخنده روز عیدش و فرخنده روزگار

 
 
 
رودکی

ای خواجه، این همه که تو بر می‌دهی شمار

بادام ترّ و سیکی و بهمان و باستار

مار است این جهان و جهانجوی مارگیر

از مارگیر مار برآرد همی دمار

کسایی

نیلوفر کبود نگه کن میان آب

چون تیغ آب‌داده و یاقوت آبدار

همرنگ آسمان و به کردار آسمان

زردیش بر میانه چو ماه ده و چار

چون راهبی که دو رخ او سال و ماه زرد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کسایی
عنصری

از دیدن و بسودن رخسار و زلف یار

در دست مشک دارم و در دیده لاله زار

بامشک رنگ دارم از آن زلف مشکرنگ

با لاله کار دارم از آن روی لاله کار

ماندست چون دل من در زلف او سیر

[...]

فرخی سیستانی

یکروز مانده باز زماه بزرگوار

آیین مهر گان نتوان کرد خواستار

آواز چنگ وبربط و بوی شراب خوش

با ماه روزه کی بود این هر دو سازگار

ورزانکه یاد از و نکنی تنگدل شود

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
عسجدی

باران قطره قطره همی بارم ابروار

هر روز خیره خیره ازین چشم سیل بار

ز آن قطره قطره، قطره باران شده خجل

ز آن خیره خیره، خیره دل من ز هجر یار

یاری که ذره ذره نماید همی نظر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه