سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۴
ما همچو گل به چاک گریبان نشسته ایم
چون لاله در لباس شهیدان نشسته ایم
هر یک به فکر طره ای آشفته خاطریم ...
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۲۲
... چه چیز دارد از او وصل یار می خواهم
ز لاله و گل این باغ ساده لوح ترم
که من طراوت ابر از غبار می خواهم ...
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۲۴
... نیست در دستم گلی تا بر سر دشمن زنم
داغ دست خود نمایم داغ سازم لاله را
آستینی بشکنم بر آتشی دامن زنم ...
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۲۹
... وگر به بزم بزرگان رسم حکیم شوم
شوند لاله و گل چون چراغ روگردان
ز من به گلشن ایام اگر نسیم شوم ...
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۰
فصل گل رفت و به جام می دمی نگذاشتم
همچو لاله داغ دل را مرهمی نگذاشتم
خنده ی موجم درین دریا کجا تر می کند ...
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۴
... از فلک روزی گرفتن آن قدرها کار نیست
ما چراغ لاله ایم از سنگ روغن می کشیم
گل نباشد می رسد خود بوی گل ما را سلیم ...
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۵
... به باغ هر نفسی بلبلی کباب کنیم
سفینه های گل و لاله در میان آریم
به باغ چون هوس صحبت کتاب کنیم
نهفته آتشی از عشق در جگر داریم
ازان چو لاله و گل آب در شراب کنیم
نثار او نتوان کرد جان که خود داده ست ...
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۸
... چون موج ما عنان خود از دست داده ایم
رفتند دوستان چو گل و لاله زین چمن
چون سرو از برای چه ما ایستاده ایم ...
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵۰
... گر نداری می به گلشن رو که آنجا چون روی
ساغر می می شود چون لاله پیدا از زمین
چون نشینم از پی آسودگی کز شوق او ...
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵۴
نیست در حشر محبت گفتگوی کشتگان
لاله ی این باغ دارد رنگ و بوی کشتگان
نیست در مردن هم از قید تو آزادی که هست ...
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۰
... دست عاشق را بود چاک گریبان آستین
کی به خون لاله و گل دامن آلایم سلیم
کرده داغ عشق او بر من گلستان آستین
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸۰
نخورند در گلستان گل و لاله آب بی تو
به گلوی شیشه می نرود شراب بی تو ...
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸۷
بیا که باغ شد از لاله کوی میخانه
هوا کشید چمن را به روی میخانه ...
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۹۰
... همه جا ابر رفیق است و گلستان همراه
چه خوشی باشدم از سیر گل و لاله سلیم
گر نباشد به من آن سرو خرامان همراه
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۹۶
... نزدیک می نمایی و دوری چه فایده
خاطر مرا ز وصل گل و لاله نشکفد
زینها به هرکجا تو ضروری چه فایده ...
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۰۲
یک نفس چون لاله جام از کف ز هشیاری منه
چون گل از سر افسر آشفته دستاری منه ...
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۰۴
... ازان تپانچه که حسنت بر آفتاب زده
مپرس حال گل و لاله چون به باغ آمد
کزو چو سایه شود سرو آفتاب زده ...
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۰۷
... به نغمه طعنه به مرغان خوش نوا زده ای
چو لاله چشم سیاه از خمار داری سرخ
پیاله تا به سحر دوش در کجا زده ای ...
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱۳
... می توان کردن نگاهی بر اسیران چمن
لاله را خود داغ کردی باری از گل نگذری
یک نفس بگذار تا آسوده باشد در قفس ...
... نیست منعی نعمت خوان کریمان را سلیم
از بتان لاله رخسار و گل و مل نگذری
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱۷
چمن ز لاله برافروخت شمع زیبایی
شکفت غنچه ی نظاره ی تماشایی ...