چه غم ز حادثه آن را که شد شراب زده
که برق، دست ندارد به کشت آب زده
درین چمن بجز آشفتگی نصیبی نیست
مرا که آب چو گل می کند شراب زده
چه مقصد است ندانم عبث درین وادی
چو گردباد دوم چند اضطراب زده؟
مقام عیش شهان است هر کف خاکی
برین صحیفه به سر چون تو انتخاب زده
نشان پنجه ز رویش نمی رود تا حشر
ازان تپانچه که حسنت بر آفتاب زده
مپرس حال گل و لاله چون به باغ آمد
کزو چو سایه شود سرو آفتاب زده
سلیم از ستم چشم مست او یک دم
ز گریه بس نکند همچو طفل خواب زده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی از اندوه و ناامیدی اشاره میکند. شاعر به وقایع دردناک و بیفایده زندگی اشاره میکند و از بیسودگی این دنیا صحبت میکند. او از زیباییهای ظاهری مانند چمن و گلها میگوید، اما در عین حال حس بیهدف بودن و اضطراب را نقل میکند. زیبایی و لذتهای زندگی، به نظر میرسد که موقتی و سطحی هستند و در نهایت همگی به زوال میانجامند. شاعر همچنین از تاثیرات عشق و زیبایی بر روح و روان انسان بحث میکند و اشاره میکند که حتی در لحظات غم و اشک، زندگی به نوعی ادامه دارد.
هوش مصنوعی: نگرانیای از آنچه پیش آمده نیست، چرا که کسی که تحت تأثیر شراب است، نسبت به مشکلات خود بیتفاوت میشود؛ زیرا نگاه کرده و میبیند که بر اثر رعد و برق، به زمین آب نمیرسد.
هوش مصنوعی: در این باغ، جز بینظمی و سردرگمی چیزی نصیب من نیست، زیرا آب مانند گل، مستکننده و گیجکننده است.
هوش مصنوعی: در اینجا سخن از بیهدفی و سرگشتگی در مسیری است که نمیدانیم به کجا میرسد. مانند گردبادی که در دشت میوزد و هرج و مرج به پا میکند، احساسات و افکار ما نیز در این مسیر بیهدف و پریشاناند. نمیدانیم چه هدفی داریم و فقط در حال گذر از این بلاتکلیفی هستیم.
هوش مصنوعی: مقام خوشی و لذت شاهان در این زمین هر نقطهای از خاک است که بر این دفتر زندگی مینویسند، همانطور که تو انتخاب کردهای.
هوش مصنوعی: اثر و نشانههای زیبایی تو تا روز قیامت از بین نمیرود، همانطور که لطافت نگاهت بر خورشید سایه انداخته است.
هوش مصنوعی: دربارهی حال گل و لاله در باغ نپرس، چونکه زمانی که سرو در زیر سایهاش آفتاب میتابد، همه چیز تغییر میکند.
هوش مصنوعی: در اینجا، شاعر به وضعیت کسی اشاره میکند که به خاطر عشق و زیبایی معشوقش، از ظلم و ستمی که ناشی از این عشق است، به شدت آسیبدیده و در حالتی شبیه به یک کودک خوابآلود به نظر میرسد. او از شدت احساسی که دارد، نمیتواند حتی یک لحظه بدون گریه و اندوه بماند. به نوعی، این فرد نمیتواند از درد ناشی از عشق رهایی یابد و به طور مداوم در غم و اندوه غوطهور است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سحرگه آن صنم سرو قد شتاب زده
درآمد از در ابن یمین شراب زده
عرق نشسته ز می بر عذار نازک او
چنانکه بر ورق یاسمین گلاب زده
شکنج طره او بر رخش فتاده چنانک
[...]
در سرای مغان رفته بود و آب زده
نشسته پیر و صلایی به شیخ و شاب زده
سبوکشان همه در بندگیش بسته کمر
ولی ز ترک کله چتر بر سحاب زده
شعاع جام و قدح نور ماه پوشیده
[...]
زهی ز عارض تو گلرخان حجاب زده
شکسته رنگ چو گلهای آفتاب زده
رخ تو گلشن حسن است و نرگس مستت
میان لاله و نسرین فتاده خواب زده
من از لب تو خرابم همآن دوای منست
[...]
در سرای مغان رفته بود و آب زده
نشسته پیرو صلائی به شیخ و شاب زده
سبوکشان همه در بندگیش بسته کمر
ولی ز ترک کله ضمه برسحاب زده
گرفته ساغر عشرت فرشته ی رحمت
[...]
عرق به برگ گلت می دود شتاب زده
نگاه گرم که این نقش را بر آب زده؟
چه خانه ها که رساند به آب، طوفانش
رخی که از نگه گرم شد گلاب زده
ز خنده اش جگر آفتاب می سوزد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.