حامی ملک سعد دولت و دین

چرخ در سایه حمایت توست

صحف آمال و نسخه ارزاق ...

... دلم ز غصه و چانم ز غم نیاسوده ست

ز چرخ سفله جفاها کشیده ام گرچه

هنوز ناله من هیچ گوش نشنوده ست ...

... که تو دانی که بوسه جای من است

جاودان زی که چرخ می گوید

که بقای تو با بقای من است

... کار مخالفان تو جز انخفاض نیست

از بس که چرخ مدح تو در دیده ها نبشت

بر دیده ها بجز ز سواد و بیاض نیست ...

خدایگانا جایی رسیدی از رفعت

که چرخ پایه قدر تو درنمی یابد

ز آفتاب عجب مانده ام که می تابد ...

خدایگان جهان شهریار روی زمین

تویی که قدر تو بر چرخ پایگه دارد

شده ست چشم ممالک به طلعتت روشن ...

... تو در ممالک اران نشسته موجب چیست

که چرخ عیش حسودت به وی تبه دارد

در انتظار تو ملک عراق مدتهاست ...

... تاریخ مفاخر زمن باشد

قدر تو به جای چرخ بنشیند

وانگاه به جای خویشتن باشد ...

... بر رقعه کمال تو شاهان پیاده اند

چرخ بلند و همت عالیت گوییا

هردو به هم ز یک رحم و صلب زاده اند ...

... از کمال رفعتش چون ذروه کیوان کند

زخمهای چرخ را انعام تو مرهم نهد

دردهای ظلم را انصاف تو درمان کند ...

... جست و جوی پایه قدرت که ناممکنست

سالکان چرخ را زین گونه سرگردان کند

طول و عرضی نیست عالم را که اسب همتت ...

پناه ملت و راعی خلق نصرة دین

تویی که چرخ به نام تو نامدار شود

بنای شرع به سعی تو مرتفع گردد ...

شاها به قدر همت و رای رفیع خویش

از سقف چرخ و ساحت عرش آستانه ساز

وین عندلیب را ز پی مدح گستری ...

... به سوی من نظری کن که بی سبب با من

جهان سفله به کین است و چرخ دون به ستیز

از آن زمان که فلک بر درت به پا استاد ...

... کنون که خاک درت را ز اشک دیده من

به رنگ لاله برآورده چرخ رنگ آمیز

مرا به نزد تو بی پایمردی کرمت ...

... حکم جزمت بند عطلت بسته بر پای حواس

آفتاب طلعتت گر سایه بر چرخ افکند

ماه را عار آید از خورشید گردون اقتباس ...

... هرگز از دوران او کس را نبوده ست التماس

پاسبان چرخ هفتم خوش نخسبد بعد از این

چون جهان را عدل و انصاف تو می دارند پاس ...

... ای همت تو ساکن آن بقعه کز علو

بیرون هفت خطه چرخ است یر زنش

معلوم رای توست که داعی دولتت ...

پناه اهل هنر پیشوای روی زمین

توراست چرخ نکوخواه و بخت خیراندیش

تویی که در حرم دولتت به نقل طباع ...

... کرا بماند ازین غصه جان و دل به قرار

که تیر چرخ برآید درین مقام از کیش

شنیده ام که تو اندیشه کرده ای که مرا ...

... همچو اسرار غیب در تنزیل

از برای ثنای طبع تو چرخ

عقد گوهر گشاده از اکلیل ...

... هنوز دور حوادث نگشته بود تمام

کنون ملازم این آستانه ام تا چرخ

به عمر عاریتی مر مراکند الزام ...

ای چرخ باد پیشه تواضع کنان چو خاک

با فکرت چو آتش و طبع چو آب تو ...

صفی دین پس ازین زخمهای بی شفقت

ز دست چرخ هنوزم نمی رسد ناله

بجز شماتت و یأسم نداد وعده تو ...

... ز یادت است چو بلبل هزار مدح سرای

زمانه زیر و زبر شد هزار باره چو چرخ

که همچو قطب نجنبید دولت تو ز جای ...