ای فلک قدری که هر شب رای رو شنت
دیدبانان افق را دیده ها حیران کند
آفرینش چون قلم سر بر خط فرمان نهد
چون دبیر خاص نامت بر سر فرمان کند
جاهت ار گیرد حضیض ماه را در اهتمام
از کمال رفعتش چون ذروه کیوان کند
زخمهای چرخ را انعام تو مرهم نهد
دردهای ظلم را انصاف تو درمان کند
صورت اقبال نام عز دین یحیی برد
هرکجا احیاء رسم رأفت و احسان کند
مصر جامع گشت تبریز از قدوم فرخت
کو عزیز مصر تا تقریر این برهان کند؟
مملکت با نور عدل و سایه اقبال تو
شرم دارد گر حدیث عدل نو شروان کند
عدل هم در بدو فطرت دید کاید در زمین
لطف و قهرت را دلیل نصرت و خذلان کند
جست و جوی پایه قدرت که ناممکنست
سالکان چرخ را زین گونه سرگردان کند
طول و عرضی نیست عالم را که اسب همتت
بر مراد خویش یکچندی درو جولان کند
نکهت خلق و نسیم مجلست از خرمی
هر زمان روی زمین چون روضه رضوان کند
هرچه آزارست عنفت از جهان بیرون برد
هر چه دشوار است لطفت بر فلک آسان کند
کعبه اقبال در گاه تو آمد زان قبل
روز و شب گردون طوافش از بن دندان کند
با ابد دوران عمرت متصل بادا چنانک
دور دایم را قضا پیوند این دوران کند
تا تو هر روز از نشاط و خرمی عیدی کنی
و آسمان هر لحظه پیشت دشمنی قربان کند؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش بلندی و عظمت خداوند و تأثیر آن بر جهان و زندگی انسانها میپردازد. شاعر از قدرت و حکمت الهی صحبت میکند که میتواند دردها و مشکلات را با عدالت و لطافت درمان کند. او از نور عدالت و سایهی اقبال خداوند در زندگی بشر یاد میکند و اینکه این ویژگیها باعث رونق و سرسبزی زمین میشوند. همچنین، شاعر به ارتباط عمیق بین زمان و خدا اشاره میکند و آرزو دارد که هر روز برای او روزی پر از نشاط و خرمی باشد، در حالی که آسمان نیز از محبت او لذت میبرد.
هوش مصنوعی: ای آسمان، تو چقدر بزرگی که هر شب با نگریستن به ستارهها، نگهبانان افق را حیرتزده میکنی.
هوش مصنوعی: آفرینش مانند قلمی است که بر روی خط فرمان مینویسد و درست مانند یک دبیر ویژه، نام تو را بر بالای آن فرمان قرار میدهد.
هوش مصنوعی: اگر مقام تو به حدی برسد که ماه را نیز در تلاش برای رسیدن به کمال خود در نظر بگیری، مانند ستارهای در اوج آسمان، به عظمت و بلندی خواهی رسید.
هوش مصنوعی: زخمهای ناشی از زندگی را با مهربانیات التیام میبخشی و ناعدالتیها را با انصاف و عدالتت درمان میکنی.
هوش مصنوعی: چهره خوشبختی نام عز دین یحیی را در هر مکانی میبرد، جایی که او سنت مهربانی و تفاوت را زنده کند.
هوش مصنوعی: تبریز با ورود شخصیتی از مصر که مورد احترام است، به جایی پر از زیبایی و شکوه تبدیل شده است. آیا این فرد میتواند دلایلی قانعکننده برای این تبدیل وضعیت ارائه کند؟
هوش مصنوعی: کشوری که با نور عدالت و برکت تو روشن شده، اگر بخواهد داستان عدالت نو شروان را بازگو کند، باید خجالت بکشد.
هوش مصنوعی: عدل در آغاز طبیعت، لطف و قهر خود را به گونهای آشکار میکند که نشانهای از یاری و شکست شود.
هوش مصنوعی: کوشش در پیدا کردن پایه و اساس قدرت که به هیچ وجه ممکن نیست، میتواند مسافران و جستجوگران را به چنین وضعیتی بیاندازد که گمراه و سردرگم شوند.
هوش مصنوعی: در دنیای اطراف ما هیچ محدودیتی وجود ندارد که نتوانی با تلاش و ارادهات به خواستههایت دست یابی و در مسیر خود پیش بروی.
هوش مصنوعی: خوشبویی و نسیم مجلس تو به قدری دلپذیر است که هر لحظه زمین را مانند باغ بهشت زینت میبخشد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که از دنیا به تو آسیب میزند، آن را از خود دور کن و هر چیزی که دشوار به نظر میرسد، با لطف و مهربانیات بر آسمان آسان کن.
هوش مصنوعی: کعبهی توجه و پذیرش، در برابر تو قرار گرفته است و از آغاز شب و روز، چرخش و دور زدن آن بهاندازهی عمق دندانهایت است.
هوش مصنوعی: امیدوارم عمر تو تا ابدیت ادامه داشته باشد، همانگونه که سرنوشت ابدی میتواند این دوران را به هم پیوند دهد.
هوش مصنوعی: تو هر روز برای خوشحالی و شادی خود عید میگیری و در عین حال، آسمان هر لحظه به خاطر تو سختی و مشکل میآفریند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باد نوروزی همی آرایش بستان کند
تا نگارش چون نگارستان چینستان کند
مرزها را هر زمان پیراهن از مینا دهد
شاخها را هر زمان پیرایه از مرجان کند
ابر پنداری که با باد بهاری دشمن است
[...]
ماه من جَزع مرا بر زر عقیق افشانکند
چون به زیر لعل مروارید را پنهان کند
سازد از زلف و زَنَخ هر ساعتی چوگان و گوی
تا دل و پشت مرا چون گوی و چون چوگان کند
چون بتابد زلف او بر عارضشگویی همی
[...]
میل را بر تخته چون گاه رقم گردان کند
تیر گردون را به صنعت عاجز و حیران کند
از مجسم گر بترسد خصمش اندر ساعتی
طول و عرض و سمت آن از نقطهای برهان کند
جذر و کعبی را که نگشاد ایچ کس از بستگی
[...]
اینک آن جویی که چرخ سبز را گردان کند
اینک آن رویی که ماه و زهره را حیران کند
اینک آن چوگان سلطانی که در میدان روح
هر یکی گو را به وحدت سالک میدان کند
اینک آن نوحی که لوح معرفت کشتی اوست
[...]
چون نگارم گوی مه از غالیه چوگان کند
عاشقانرا دل زغم چون گوی سرگردان کند
گر نسیم صبحدم بر خاک کویش بگذرد
قیمت مشک ختائی در جهان ارزان کند
هر کرا مار سر زلفین پر تابش بخست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.