پناه ملت و راعی خلق نصرة دین
تویی که چرخ به نام تو نامدار شود
بنای شرع به سعی تو مرتفع گردد
اساس عدل به ملک تو استوار شود
چو در شب حدثان صبح دولتت بدمید
چه جای صبح؟که خورشید شرمسار شود
تو از بزرگی جایی رسیده ای امروز
که آسمان ز قبولت بزرگوار شود
چه وهمها که درو بسته بود مهر و سپهر
که دولت تو بر اطراف کامکار شود
امید آن بود اکنون زمانه را از تو
که نظم رونق عالم یکی هزار شود
ز فیض نعمت تو ابر درفشان گردد
ز نشر مدحت تو خاک مشکبار شود
کسی که مدح تو گوید به جای آن باشد
که پیش همت او کاینات خوار شود
اگر قبول نکردم عطات معذورم
که پیش رای تو این نکته آشکار شود
که ابر قطره به دریا از آن فرستد باز
که تا به وقت دگر در شاهوار شود
بیاب کام دل از روزگار چندانی
که روزگار تو تاریخ روزگار شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
امام عالم و برهان دین لسان الحق
توئی که خامه ز مدح تو مشکبار شود
گمان مبر که ز صدر تو خادم داعی
همی به جای دگر جز باضطرار شود
بدان خدای که در کارگاه قدرت او
[...]
پناه ملک سلیمان ملاذ اهل زمان
توئی که ملک ز نام تو نامدار شود
فرود دست تو بیندش اگر کسی به مثل
به پای وهم بر این نیلگون حصار شود
سپهر پیش سراپرده جلالت تو
[...]
به عزم گشت چو آن نازنین سوار شود
هزار خسته دلش خاک رهگذار شود
پی شکار چو راند برون رود آهو
به پیش راه وی از دور تا شکار شود
چنان به فکر رخش نازک است خاطر من
[...]
کسی که کشته آن تیغ آبدار شود
اگر چه قطره بود بحر بیکنار شود
محیط حسن ز خط عنبرین کنار شود
عقیق لب ز خط سبز نامدار شود
اگر به صید زبون تیغ او کند اقبال
[...]
بتاب عارض تا مهر جان بهار شود
بتاب زلفان تا لیل دل نهار شود
تمام روی تو نتوان بیک نظر دیدن
اگرچه بهر نظر چشم کس چهار شود
ستارهٔ بنما یا هلالی از رویت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.