ای چرخ باد پیشه تواضع کنان چو خاک
با فکرت چو آتش و طبع چو آب تو
اسباب خیر و شر شده در پرده قضا
موقوف حکم نافذ و رای صواب تو
گردون که پیش همت تو ذره ای ست،نیست
جز سایه بان طلعت چون آفتاب تو
دانی که مدتی من رنجور خاکسار
خو کرده ام به خدمت خاک جناب تو
آن بخت باشدم که ببینم در این سفر
خود را چو بخت گشته روان در رکاب تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از چرخ و گردونه دنیا و تاثیرات آن بر زندگی انسان صحبت میکند. او با تواضع به خاک پناه میآورد و از فکر و طبع خود به عنوان آتش و آب یاد میکند. شاعر بر این نکته تاکید دارد که خیر و شر در پرده قضا قرار گرفته و همه چیز تحت فرمان و اراده نیکوست. او همچنین از مقام و عظمت معشوق خود یاد میکند و میگوید که او مانند سایهای در کنار نور وجود معشوق میباشد. در نهایت، شاعر به بیان حال رنجور و خسته خود میپردازد و ابراز خوشحالی میکند که در این سفر زندگی، خود را به معشوقش نزدیک میبیند.
هوش مصنوعی: ای چرخ بادی، با تواضع مثل خاک رفتار کن، فکرت مثل آتش باشد و طبع تو همچون آب.
هوش مصنوعی: کارهای نیک و بد در عالم مقدر شده و به تصمیم و اراده تو وابسته است.
هوش مصنوعی: جهان در برابر اراده و توان تو همچون ذرهای بیش نیست و تنها چیزی که از آن باقیمانده، سایهای است که بهسبب درخشش چهرهات ایجاد میشود، همانند نور آفتاب.
هوش مصنوعی: میدانی که مدتی طولانی، من به خاطر تو و با حالتی دردمند و خاکی، به خدمت تو عادت کردهام.
هوش مصنوعی: در این سفر، آنچنان خوشبخت شدهام که خود را مانند بختی احساس میکنم که در کنار تو و در آرامش همراه تو حرکت میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای کشتئی که در شکم توست آب تو
آرام جانور همه در اضطراب تو
نیک و بد زمین ز فراز و نشیب تو
بیش و کم جهان ز درنگ و شتاب تو
هر گه که تو برآیی گوید فلک به مهر
[...]
ای باد خاک مرکب گردون شتاب تو
آتش بخار چشمهٔ تیغ چو آب تو
گردون کجاست بر در قدر بلند تو
خورشید کیست پرتو رای صواب تو
از آسمان که نام و لقب را نزول زوست
[...]
از من مرنج ای ز تو شادی جان من
گر لب گشودهام پی هجو شراب تو
زیرا که او قباحت بسیار کرده است
دی شب به جامهٔ من و با جامه خواب تو
از بیم خوی تند تو، گاه عتاب تو
قادر نیم بر آنکه بگویم جواب تو
مردم چو دوش مضطرب از دور دیدمت
کز بهر قتل کیست دگر اضطراب تو
تو در حجابی و نتوانم ز انفعال
[...]
از گرد خط گرفته مباد آفتاب تو
چندان که خاک اوست روان باد آب تو
خوشتر بود ز باده سرجوش دیگران
در انتهای خط می پا در رکاب تو
وقت زوال سایه خورشید کم می شود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.