گنجور

 
ظهیر فاریابی

صدر صدور مشرق و مغرب نظام دین

بر رقعه کمال تو شاهان پیاده‌اند

چرخ بلند و همت عالیت گوییا

هردو به هم ز یک رحم و صلب زاده‌اند

احباب تو به ذُوره دولت رسیده‌اند

واعدات در حضیض مذلت فتاده‌اند

در امتثال حکم تو آزادگان دهر

با سرو در چمن شب و روز ایستاده‌اند

عمری‌ست صاحبا که خطیبان خاطرم

یکسر زبان به خطبه مدحت گشاده‌اند

چون دیدم از طریق فراست که بی‌مُکاس

دست و دلت وظیفه ارزاق داده‌اند

گفتم مگر که رسم تقاضا براوفتاد

این رسم خود به طالع ثابت نهاده‌اند