گنجور

 
ظهیر فاریابی

صفی دین پس ازین زخمهای بی شفقت

ز دست چرخ هنوزم نمی رسد ناله

بجز شماتت و یأسم نداد وعده تو

از آن سپس که دو ماهش گذشت از هاله

جواهری که ز مدح تو نظم می کردم

سخات در دل من سرد کرد چون ژاله

چه سودم از ید بیضا چو تو نمی دانی

بیان و حجت موسی ز بانگ گوساله

یکی ازین حرکتها بود که ناگاهی

فرو برد به زمین نام و ننگ صد ساله