گنجور

 
۳۰۸۱

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۸۹ - آگاهی یافتن نهنکال و لشکر فرستادن به جنگ سام

 

... به کوه و بیابان ره ایدر برید

چنین تا به نزدیک دریا رسید

بفرمود تا چند کشتی در آب ...

... به کشتی روان کرد یکسر سپاه

همی راند کشتی به دریا چو باد

به ایشان مدد کرد باد مراد ...

... به کشتی روان شو سوی کارزار

ز دریا به کشتی نشین در زمان

برو سوی سام یل پهلوان ...

... برو پیش رو باش در کارزار

دو پنجاه کشتی ز دریا روان

برفتند دیوان بر پهلوان ...

خواجوی کرمانی
 
۳۰۸۲

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۹۱ - جنگ کردن سام با فرعین دیو و چگونگی آن

 

... چو فرعین لشکر به کشتی نشاند

بر آن ژرف دریای بی بن براند

چنین گفتن فرعین دیو دمان ...

... ز دیوان به چنگال و گردان به تیر

ببود آب دریا چو شنجرف و قیر

تن ماهیان گشته از تیر پر ...

... ز بس خون که از هر سویی ریختند

ز خون آب دریا برآمیختند

زبس کشته دیوان به آب اندرون ...

... بزد کشتی و ریخت دیوان در آب

فراوان ز دیوان به دریا نگون

شده غرقه عرق دریای خون

یکی دیو با هول مانند برق ...

... برآمد ز تیغش ز دیوان غریو

همه روی دریا پر از لاش دیو

به گرز و به نیزه ز شمشیر و تیر ...

... ز سر مغز بیرون جهد نیز چشم

ز دریا به دیوان سرآید زمان

همانا که یک تن نیابیم امان ...

... همه لشکرش را به کشتی نشاند

به دریا و او خود پیاده بماند

همی آب دریا بدش تا کمر

خورش در پر گوش کردی گذر ...

... بکوشید تا لشکر سام یل

ز کشته شود روی دریا چو تل

که این دم بیاید نهنکال دیو ...

خواجوی کرمانی
 
۳۰۸۳

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۹۲ - نیزه زدن سام نریمان بر کشتی بار دیگر

 

... به یک روز برداشت او را روان

همان دم به دریا فرو ریختند

یکی شور و غوغا برانگیختند ...

خواجوی کرمانی
 
۳۰۸۴

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۹۵ - یاد پری‌دخت کردن سام را

 

... نه آن گرز و کوپال و بار ورا

مبادا درین روی دریای آب

دگر ره درآیند پر پیچ و تاب ...

... یکی نعره زد دیو سر پرشتاب

که لرزید بر خویش دریای آب

پس از نعره گفت او که ای سام شیر ...

... ترا من به دست تباهی دهم

درین ژرف دریا به ماهی دهم

منم شاه دیوان روی زمین ...

خواجوی کرمانی
 
۳۰۸۵

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۹۷ - مناجات کردن سام نریمان

 

... به جنگ اندر و فره و برز تو

برین روی دریا هلاکت کنم

عذابی عجب دردناکت کنم ...

... به بالای سر برد دیو دمان

بدش آب دریای چین تا کمر

بگفتش که ای سام فرخنده فر ...

خواجوی کرمانی
 
۳۰۸۶

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۹۸ - نعره زدن سام و سخن گفتن با قلوش

 

... ز ایوان کشتی برآمد نفیر

همه روی دریا سیه شد چو قیر

دو کشتی ز بس کشته آکنده شد ...

... چنان تیره گشت آتش کارزار

که از روی دریا برآمد شرار

همه روی دریا پر از کشته بود

ز کشته همه آب خون گشته بود ...

... ز نوک سنان سینه سوراخ شد

ز بس کشته بر روی دریا سپاه

چنان شد که کشتی نمییافت راه ...

... دلیران زابل اگر کم بدند

ولیکن به دریا مکرم بدند

بماندند سرگشته دیوان نر ...

... ز بس دیو جنگی که افکنده بود

همه روی دریا پراکنده بود

خواجوی کرمانی
 
۳۰۸۷

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۹۹ - آمدن زشت نام دیو و گرفتن قلوش را

 

درآمد یکی دیو نر زشت نام

در آن روی دریا به ضرب تمام

همان دم کمرگاه قلوش گرفت ...

خواجوی کرمانی
 
۳۰۸۸

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۰۰ - نعره زدن سام نریمان بر دیوان

 

... اگر دور گردون مرا دم دهد

درین روی دریا گشادم دهد

به دست آرمش من به هر جا که هست ...

خواجوی کرمانی
 
۳۰۸۹

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۰۲ - سخن گفتن سام نریمان با نهنکال دیو ناپاک

 

... چگویم شها تا به شمشیر کین

چه کرد این دلاور به دریای چین

نیارم بیان کردن احوال او ...

... تو خود هیچ دانی چه کردیم ما

در آن روی دریا بدین دیوها

مخور می دگر این زمان خوش بخواب ...

... سرنگ و فغانی ز لشکر بخاست

که دریا ز افغان ایشان بکاست

بشد سوی چین سام نیرم نژاد ...

... شب آمد سبک لنگر انداختند

در آن روی دریا مکان ساختند

کشیدند خوان پیش آن نامدار ...

... چو روز دگر سر برآورد هور

از آن آب دریا به افغان و شور

علمهای زرین برافراشتند ...

خواجوی کرمانی
 
۳۰۹۰

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۰۴ - در چگونگی فرهنگ دیو با تمرتاش

 

... بدو رهنمون گفت کای نامدار

رسیدی به نزدیک دریاکنار

بسی شاد شد دیوزاده ازین

ز شادی برو برگرفت آفرین

چو زورق ز دریا به ساحل رسید

بدو رهنمون آفرین گسترید ...

... به نیرنگ با سام آشوفتست

روان کرد او را به دریای چین

که جوید ز جنگ نهنکال کین ...

خواجوی کرمانی
 
۳۰۹۱

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۰۶ - جنگ کرن سام با فغفور چین

 

... زره کرده در زیر جامه نهان

به رسم پذیره به دریا کنار

براندند با نامور شهریار ...

خواجوی کرمانی
 
۳۰۹۲

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۲۰ - رها کردن فرهنگ، سام را از طلسمات عالم‌افرزو

 

... پیاده به ره رفت هفتاد میل

همه دشت تیره چو دریای سیل

دلش از بر تابش خور بتافت ...

... بر آن سوی بگماشت سوی نظر

یکی ژرف دریای جوشنده دید

دمادم چو تندر خروشنده دید

بیامد به نزدیک دریاکنار

نظر کرد بر لوح آن نامدار ...

... کزویست یکسر جهان را سبق

چو برخوانی از روی دریای ژرف

ببینی یکی زورقی بس شگرف

به زورق درآ همچو باد بهار

بدان تا بیابی ز دریا گذار

چو بر دادگر آفرین گسترید ...

... درآمد به زورق سرافراز راد

گذر کرد از روی دریا چو باد

دگر ره بدان لوح چون بنگرید ...

خواجوی کرمانی
 
۳۰۹۳

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۲۲ - نهان کردن پری‌دخت را به حکم فغفور در سردابه و آوازه مرگ او

 

... به خواری درآمد به صحرای غم

فرو رفت گیتی به دریای غم

برآمد غریو سمک بر سماک ...

... ز خونابه چشم خیل و حشم

به دریا درافتاد چرخ علم

ز برنده موی کنیزان شاه ...

خواجوی کرمانی
 
۳۰۹۴

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۲۳ - خبردار شدن سام از مرگ پریدخت

 

... بری شد ز صبر و درآمد ز هوش

پس آنگه چو دریا از آن پهن دشت

خروشان و جوشان به چین بازگشت ...

... کسی کو نمرد و نمیرد خداست

درآ اندرین موج دریای دل

برون آی از ورطه آب و گل

جواهر فروشان جان را ببین

بضاعات دریادلان را ببین

وز آن پس به درگاه پروردگار ...

خواجوی کرمانی
 
۳۰۹۵

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۲۹ - رفتن قمرتاش و قلواد به طلب سام نریمان

 

... یکی خیره سر دیو بسیار هوش

که از ژرف دریا برآرد خروش

هزاران هزارش بود لشکری ...

خواجوی کرمانی
 
۳۰۹۶

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۳۴ - رفتن سام به سمت سقلاب روم

 

... همین دم به حال تو باید گریست

ز بیمش گریزد به دریا نهنگ

پلنگش ز هیبت بریزد دو چنگ ...

خواجوی کرمانی
 
۳۰۹۷

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۳۵ - مکر نمودن فرخار بر دیوانه شاپور

 

... سر چرخ گردون به چنبر کشد

ز دریا نهنگان به دم درکشد

نماند به سقلابیان زنده کس ...

... جو زو قهرمان این سخنها شنید

بلرزیر مانند دریا دمید

به دژخیم فرمود کاین را ببر ...

خواجوی کرمانی
 
۳۰۹۸

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۳۶ - چگونگی احوال سام با عاق جادو

 

... بود نام او عاق زرینه چنگ

که از ژرف دریا درآرد نهنگ

ز پانصد من آهن یکی پنجه ساخت ...

خواجوی کرمانی
 
۳۰۹۹

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۴۱ - احوال سام از دیو ره‌دار و عجایبها از مرغ دیدن

 

... چو یک هفته در ره دمی نارمید

به هشتم به نزدیک دریا رسید

چو دریای آخو ورا نام بود

سپهبد در آن ساحل آمد فرود ...

... طلب کرد کشتی هم اندر زمان

بدو گفت ازین آب دریا مرا

رسان از ثری تا ثریا مرا ...

... برافروزد آنجا یکی آذرم

چه سانست دریا و چند است راه

درین ره چه بینم ز جادو سپاه ...

خواجوی کرمانی
 
۳۱۰۰

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۴۲ - رسیدن سام به شهر سگسار و چگونگی احوال آن

 

... همان چار کشتی برافراختند

به دریای اخضر همی تاختند

یکی باد برخاست دلخواهشان ...

... کلاب این سخن را چو در گوش کرد

به مانند دریا دلش جوش کرد

به لشکر چنین گفت کاندر دمید ...

... نبد خسته شاپور فرخنده شیر

خردمند و دریادل و جان پذیر

سگان گرد او نعره برداشتند ...

خواجوی کرمانی
 
 
۱
۱۵۳
۱۵۴
۱۵۵
۱۵۶
۱۵۷
۳۷۳