ز دل آنچنان آتشی برفروخت
که مر ماهیان را برو دل بسوخت
بگفتا که یک سال باشد که من
ز ایران جدا گشتم و انجمن
جدا از منوچهر شاه جهان
در اینجا گرفتار درد و غمان
ندانم شب و روز سامان خویش
دوای دل ریش بریان خویش
گرفتار نفس هوا و هوس
نکردیم ز اندوه یک لحظه بس
کنون جمله گردان ایران زمین
به ما آرزومند و ما خود به چین
چو میلاد و گشواد و شنگوی شیر
چو اوزید شاه آن سوار دلیر
درین بحر گرداب خون مانده دیر
بماندیم سرگشته و دستگیر
به هرحال کشتی برانید زود
که از آب آیم برون همچو دود
نمانم نهنکال و یال ورا
نه آن گرز و کوپال و بار ورا
مبادا درین روی دریای آب
دگر ره درآیند پر پیچ و تاب
براندند کشتی هم اندر شتاب
به تندی و تیزی چو پران عقاب
به روز دویم چون که شد چاشتگاه
فغانی ز بالا برآمد به ماه
یکی نعره زد دیدبان دلیر
که ای سام فرخ پی شیرگیر
به بالای کشتی برآ تا شگفت
ببینی ز بال و ز بالا و کفت
یکی دود بینم دوان و دمان
همی پیچد آن دود تیره روان
چو کوه گرانی در آن روی بحر
همی آید از قهر مانند زهر
ندانم چه چیز است ای نامدار
ایا پهلوان سام یل هوشدار
گمانم چنین است که دود گران
نهنکال باشد که آید روان
ازو برحذر باش ای نامدار
که دیوی عظیم است با گیر و دار
اگر نسبت از وی ترا بدرسد
چه باشد سرانجام با نیک و بد
چنین داد سام نریمان جواب
چه دارید ای سرکشان پیچ و تاب
توکل به دادار و یزدان ما
که هست او به قدرت نگهبان ما
مرو را رسد کردگاری و بس
هم او را رسد شهریاری و بس
بگفت و مسلح بشد سام گرد
باستاد آن شیر با دستبرد
که تا کی درآید نهنکال دیو
برآرد به رویش فغان و غریو
همی آمد آن دیو مانند کوه
ابا هیبت و دستگاه و شکوه
دو تا شاخ همچون چناری به سر
به همراه بودیش دیوان نر
ازو ماهیان در گریز آمده
ابا هیبت و با ستیز آمده
چو ان کوه نزدیک آمد ز دور
تو گفتی که بستد ز خورشید نور
هراسید دلها ز آثار او
بترسید جانها ز دیدار او
بلای جهان بد نهنکال دیو
که آمد دمان پرخروش و غریو
یکی نعره زد دیو سر پرشتاب
که لرزید بر خویش دریای آب
پس از نعره گفت او که ای سام شیر
نگهدار پای خود اکنون دلیر
ترا من به دست تباهی دهم
درین ژرف دریا به ماهی دهم
منم شاه دیوان روی زمین
نباشد چون من کس به ماچین و چین
شود پیش دستم تن کوه پست
ترا نیست بر پای من زور دست
چو قلواد گفتار او را شنید
یکی نعره بر دیو نر برکشید
که ای دیو بدگوهر تیره کار
ترا بخت برگشت از روزگار
نباشد ترا زهرهای تیره جان
که تا نام ساو آوری بر زبان
همانا که همچون تو دیوی هزار
بکشتست مر سام در کارزار
چو بشنید در لحظه آن دیو نر
یکی قهقهه برکشید از جگر
که چون من کسی نیست از دیوها
که تو کشته باشی به جور و جفا
مرا نام باشد نهنکال دیو
جهان شد ز من پرخروش و غریو
چو قلواد گفتا او را شنید
یکی نعرهای از جگر برکشید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شخصی از درد فراق و دوری از وطن و شاه خود میگوید و به اوج غم و اندوه خود اشاره میکند. او از غرق شدن در هوسها و عواطف میگوید و به دیگران آرزو میکند که هر چه زودتر از این وضعیت نجات یابند. در این مراحل سام، پهلوان ایرانی، به کشتیرانان دستور میدهد که به سرعت برانند. در ادامه آنها با دیوی به نام نهنکال مواجه میشوند که از سمت دریا به آنها حمله میکند و خود را بسیار قدرتمند معرفی میکند. سام با شجاعت با دیو مقابله میکند و به او یادآوری میکند که او نیز قهرمانانی را تا به حال کشته است. این دیو فکر میکند که قدرت او بینظیر است و تهدید میکند، اما سام قاطعانه به او پاسخ میدهد که بخت او برگشته و نهایتاً در آن لحظه جدال میان آنها شدت میگیرد. این داستان به نوعی از نبرد خیر و شر بین انسانها و دیوانی به تصویر کشیده میشود.
هوش مصنوعی: از دل شعلهای به پا شد که حتی ماهیان را نیز به درد آورد و دلشان را سوزاند.
هوش مصنوعی: او گفت که یک سال است که از ایران دور شده و از جمع دوستان خود جدا مانده است.
هوش مصنوعی: به جز منوچهر، پادشاه جهان، در اینجا همه درگیر غم و درد هستند.
هوش مصنوعی: نمیدانم شب و روز چگونه است، بهجز اینکه دل شکستهام برای درمانش به کمک نیاز دارد.
هوش مصنوعی: ما در دام خواستهها و آرزوهای نفس گرفتار نشدیم و اجازه ندادیم که اندوه ما را یک لحظه هم تسلیم کند.
هوش مصنوعی: اکنون تمام مردم سرزمین ایران به ما امید دارند و ما خود به کشور چین چشم دوختهایم.
هوش مصنوعی: وقتی که شیر ناز و زیبا به دنیا میآید و با قدرت و شجاعت ظاهر میشود، مانند این است که شاه آن سوار دلیر بر فراز میآید.
هوش مصنوعی: ما در این دریای پر از مشکلات و سختیها مدت زیادی سرگردان و گرفتار ماندهایم.
هوش مصنوعی: به هر حال بادبان را باد بزنید و زود حرکت کنید، چون به زودی از آب بیرون میآیم مانند دود.
هوش مصنوعی: من در پس هیچ نشانهای نمیمانم، نه از قدرت و نه از ظاهر، حتی نه از افزار و وسایل.
هوش مصنوعی: نذار که در این دریای پرآب، راهی پر از پیچ و خم پیدا بشه.
هوش مصنوعی: کشتی را به سرعت و تندی همچون پرواز عقاب به جلو راندند.
هوش مصنوعی: در روز دوم، وقتی که صبح شد، صدیقهای از ارتفاعات به صدا درآمد که مانند ماه میدرخشید.
هوش مصنوعی: یكی با صدای بلند فریاد زد، نگهبان شجاعی که ای سام، ای فرد خوشبخت و قهرمان!
هوش مصنوعی: به بالای کشتی برو تا شگفتیها را از زاویههای مختلف ببینی و تجربه کنی.
هوش مصنوعی: من دودی را میبینم که به سرعت در حرکت است و آن دود تیره به آرامی در فضا گردش میکند.
هوش مصنوعی: اگر کسی مانند کوه های بلند در برابر مشکلات و سختی ها بایستد، حتی در دل دریا هم از شدت قهر و خشم او، عواقب تلخی به وجود خواهد آمد.
هوش مصنوعی: من نمیدانم که چه چیزی است، ای مشهور و جان سخت، ای پهلوان سام، باید حواست را جمع کنی.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که دود سنگین و تاریک به شکل نهنگ بزرگ در حال حرکت است.
هوش مصنوعی: از این فرد معروف دوری کن، زیرا او دیوی بزرگ و خطرناک است که به دام میاندازد.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی از او جدا شوی، چه نتیجهای در نهایت خواهی گرفت، با وجود همۀ خوبیها و بدیها؟
هوش مصنوعی: سام نریمان به سرکشان میگوید: شما چه دارید و چه کار میکنید؟
هوش مصنوعی: اعتماد به خداوند و یزدان داریم که او همواره با قدرت، ما را حفظ و نگهداری میکند.
هوش مصنوعی: مرو به دنبال کارهایی که مورد علاقهات است برو، چون همین کارها تو را به مقام و ارزشهایی که میخواهی میرساند.
هوش مصنوعی: سخن را گفت و آماده شد سام تا با آن شیر مبارزه کند.
هوش مصنوعی: تا کی باید این دیو خبیث در بین ما بماند و بر چهرهاش فریاد و ناله برخیزد؟
هوش مصنوعی: یک موجود شبیه به دیو، با شکوه و عظمت، مانند کوهی بزرگ، به سمت ما میآمد.
هوش مصنوعی: دو شاخ مانند درخت چنار بر روی سر داشت، با خود دیوانگی را همراه کرده بودی.
هوش مصنوعی: ماهیانی که در حال فرار هستند، به خاطر جلوداری و قدرت آن شخص، به سوی او آمدهاند.
هوش مصنوعی: وقتی کوه نزدیک میشود و به تو نزدیک میگردد، حس میکنی که گویی نور خورشید را از تو گرفته است.
هوش مصنوعی: دلها از نشانههای او ترسان شدند و جانها به خاطر دیدنش بیمناک گشتند.
هوش مصنوعی: آفت و مصیبت دنیای ما به مانند یک دیو وحشتناک است که ناگهان با صدای بلند و خروش به ما حملهور میشود.
هوش مصنوعی: یک نفر فریاد بلندی زد و دیوی با سرعت و عجله به او پاسخ داد، به طوری که دریا به لرزه درآمد.
هوش مصنوعی: پس از فریاد زدن او، گفت ای سام، شیر! پای خود را حفظ کن، اکنون موقعی است که باید شجاع باشی.
هوش مصنوعی: من تو را به سرنوشتی تلخ و ناگوار میسپارم، در این دریا عمیق تو را به ماهی میسپارم.
هوش مصنوعی: منم پادشاه دیوان در زمین، هیچکس مانند من نیست، حتی در ماچین و چین.
هوش مصنوعی: اگر کوه در برابر من قرار بگیرد، برای من پایین و ضعیف میشود، چون قدرت دست من بسیار بیشتر از آن است.
هوش مصنوعی: زمانی که قلواد سخنان او را شنید، یک نعره بر دیو نر زد و او را به چالش کشید.
هوش مصنوعی: ای دیو بدجنس و تاریکاندیش، روزگار به تو روی خوش نشان نخواهد داد و بختت برگردانده شده است.
هوش مصنوعی: اگر تو روحی پاک و تابناک نداری، نباید حتی نام ساو را بر زبان بیاوری.
هوش مصنوعی: به راستی که همچون تو کسی همانند دیو نیست که هزار نفر را در میدان جنگ کشته باشد.
هوش مصنوعی: وقتی آن دیو نر صدای قهقههای از دلش بلند کرد، متوجه شد که چه چیز عجیبی شنیده است.
هوش مصنوعی: هیچکس مانند من وجود ندارد که تو از دیوانگان به ظلم و بیرحمی کشته باشی.
هوش مصنوعی: من نامم نهنکال است و دیو دنیا به خاطر من پرصدا و پرخروش شده است.
هوش مصنوعی: وقتی قلواد صحبت کرد، او یکی از دلخوریها و احساسات عمیقش را با صدای بلندی ابراز کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.