گنجور

 
۲۵۸۱

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۲ - در مدح صفوة الدین بانوی شروان شاه

 

... بر جهان خرمن زر افشانده است

رقعه ها داشت چرخ بر چهره

همه در خاک خاور افشانده است ...

... کز سر زخمه شکر افشانده است

نان زرین چرخ دیده است ابر

خوش نمک در برابر افشانده است ...

خاقانی
 
۲۵۸۲

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۳ - در مدح خاقان کبیر ابوالمظفر اخستان شروان شاه و ملکه

 

... یک پیک وفا روان ندیده است

چرخ آمده کعبتین بی نقش

کس نقش وفا از آن ندیده است ...

... از مریم پاک جان ندیده است

بر پرده مریم دوم چرخ

جز قیصر پاسبان ندیده است ...

خاقانی
 
۲۵۸۳

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۴ - در مدح صفوة الدین بانوی شروان شاه

 

... ارواح قدس را قدم اندر میان اوست

این پرده گرنه چرخ رفیع است پس چرا

سعد السعود را شرف اندر قران اوست ...

... امیدوار باد به بخت ملک چنانک

کامید چرخ پیر به بخت جوان اوست

او سال را به دولت و تایید ضامن است ...

خاقانی
 
۲۵۸۴

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۹ - در ستایش صفوة الدین بانوی شروان شاه اخستان

 

... تکبیر بسته ام که دلم حق گزار کرد

چون چرخ در رکوع و چو مهتاب در سجود

بردم نماز آنکه مرا زیر بار کرد ...

خاقانی
 
۲۵۸۵

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۰ - قصیده

 

هرگز به باغ دهر گیایی وفا نکرد

هرگز ز شست چرخ خدنگی خطا نکرد

خیاط روزگار به بالای هیچ کس ...

... نقدی نداد دهر که حالی دغل نشد

نردی نباخت چرخ که آخر دغا نکرد

گردون در آفتاب سلامت کرا نشاند ...

خاقانی
 
۲۵۸۶

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۱ - قصیده

 

... شاهی که بهر کوهه زین های ختلیانش

ماهی به چرخ تحفه ز دندان تازه کرد

خاقان اعظم آنکه بقا با سعادتش ...

خاقانی
 
۲۵۸۷

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۳ - تجدید مطلع

 

... شاه محمد جلالت است و به تایید

چرخ ز صلبش محمدی دگر آورد

جان فریبرز ازین شرف طرب افزود ...

... یعنی بلقیس مملکت پسر آورد

وارث جم اخستان که چرخ به رزمش

چون صف مور از ملایکه حشر آورد ...

خاقانی
 
۲۵۸۸

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۴ - دربارهٔ بیماری خود

 

... زلزله گنجه باز تاختن آورد

چرخ بدی می کند سزای حزن اوست

بخت چرا بر من این همه حزن آورد ...

خاقانی
 
۲۵۸۹

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در ستایش عز الدوله

 

... ز آب حیوان مایه در ترکیب حیوان آورد

نیزه چون مارش از بر چرخ ساید نیش او

ماهی گردون به دندان مزد دندان آورد ...

خاقانی
 
۲۵۹۰

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۶ - در ستایش اتابک اعظم مظفر الدین قزل ارسلان عثمان بن ایلدگز

 

... بیضه آتشین براندازد

کرته فستقی بدرد چرخ

تا به مرغ نواگر اندازد ...

... لعل در جام تا خط ازرق

شعله در چرخ اخضر اندازد

ادهم شب گریخت ساقی کو ...

... بر سبوی قلندر اندازد

بامدادان که یک سواره چرخ

ساخت بر پشت اشقر اندازد ...

... تا در این دیو گوهر اندازد

سنگ در آبگینه خانه چرخ

این دل غصه پرور اندازد

آتش اندر خزینه خانه دل

چرخ ناکس برآور اندازد

گله از چرخ نیست از بخت است

که مرا بخت در سر اندازد ...

خاقانی
 
۲۵۹۱

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۷ - مطلع دوم

 

... که به دجال اعور اندازد

دور نه چرخ بهر اقطاعش

قرعه بر هفت کشور اندازد ...

... طعنه ای در برابر اندازد

بخت شه چرخ را فرود آرد

کآتش اندر معسکر اندازد ...

خاقانی
 
۲۵۹۲

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۰ - در رثاء امام محمد بن یحیی و حادثهٔ حبس سنجر در فتنهٔ غز

 

... کیوان به شکل هندوی اطلس نقاب شد

دوش آن زمان که طره شب شانه کرد چرخ

موی سپید دهر به عنبر خضاب شد ...

... شب موی گشت و ماه کمانچه رباب شد

دیدم صف ملایکه چرخ نوحه گر

چندان که آن خطیب سحر در خطاب شد

گفتم به گوش صبح که این چشم زخم چیست

کاشکال و حال چرخ چنین ناصواب شد

صبح آه آتشین ز جگر برکشید و گفت ...

خاقانی
 
۲۵۹۳

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۴ - در ستایش رکن الدین محمد بن عبد الرحمن طغان یزک

 

... ذات جهان پهلوانش صبح جلال است

کز افق چرخ احتشام برآمد

در کنف صبح فر میر محمد ...

... کار دو ملک از یک اهتمام برآمد

منبر تخت است و پیر مشتری چرخ

کز بر تختش سه چار گام برآمد ...

... بوی مثلث به هر مشام برآمد

ملک تو کشتی است چرخ نوح کهن سال

کش ز شب و روز حام و سام برآمد ...

خاقانی
 
۲۵۹۴

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۰ - در شکایت از روزگار

 

... پرده ها بر بصر ندوخته اند

چرخ و انجم پلاس شام هنوز

بر پرند سحر ندوخته اند ...

خاقانی
 
۲۵۹۵

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۱ - تجدید مطلع

 

... شاخ آهوست که با خون ز بر آمیخته اند

چرخ را نشره نون و القلم است از مه نو

کانهمه سرخی در باختر آمیخته اند ...

... صد هزاران شکفه با خضر آمیخته اند

چرخ اطلس سزدش جامه عیدی که در او

نقش روحانی بر استر آمیخته اند ...

... لاجورد از پی آن با حجر آمیخته اند

اختران ز آتش شمشیرش در بوته چرخ

همه اکسیر قضا و قدر آمیخته اند ...

... خوشی و تلخی با برگ و بر آمیخته اند

چرخ هارون کمر دارش و چون هارونان

ز انجمش زنگله ها در کمر آمیخته اند ...

خاقانی
 
۲۵۹۶

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - در ستایش منوچهر بن فریدون شروان شاه

 

... کهو و گورش با شیر نر آمیخته اند

صوت مرغان بدرد چرخ مگر با دم خویش

بانگ کوس ملک تاجور آمیخته اند ...

خاقانی
 
۲۵۹۷

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۴ - در ستایش ابو المظفر اخستان شروان شاه

 

... جرعه ریز جام ایشانند گویی اختران

کانهمه در روی چرخ جانستان افشانده اند

خوانچه کرده چون مه و مرغان چو جوزا جفت جفت ...

خاقانی
 
۲۵۹۸

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۶ - مطلع سوم

 

... بر نتیجه سنگ و موم و ریسمان افشانده اند

پیش تیغش کاتش نمرود را ماند ز چرخ

کرکسان پر بر سر خاک هوان افشانده اند ...

خاقانی
 
۲۶۰۰

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۸ - مطلع دوم

 

... بختیان چون نوعروسان پای کوبان در سماع

اختران شب پلاس و چرخ کوهان دیده اند

شب طلاق خواب داده دیده بانان بصر ...

خاقانی
 
 
۱
۱۲۸
۱۲۹
۱۳۰
۱۳۱
۱۳۲
۴۹۲